به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ پیروز مجتهدزاده درباره مشکلات حوزه پژوهش و تولید علم اظهار کرد: اولین و اساسیترین مشکل در مسیر پژوهش در کشور، در نظام آموزشی نهفته است؛ این نظام آموزشی متعلق به ۸۰ سال پیش است که از نظامهای غربی اقتباس شد، و با اینکه همان نظامهای آموزشی غربی به سرعت در مسیر پیشرفت قرار گرفتند، ولی ما در همان ۸۰ سال پیش باقی ماندهایم.
وی افزود: مشکلات نظام آموزشی تا آنجایی پیش رفته که حتی منظور از دانشگاه رفتن و طی مراحل تحصیل را درک نکردهایم و حتی با شرایط اولیه آن هم آشنا نیستیم. بهطور مثال حیرتانگیز است که در دانشگاههای ما در سطح دکترا هنوز روش تحقیق تدریس میشود. این در حالی است که سطح دکترا سطح اجتهاد و به نهایت رسیدن است و روش تحقیق باید در دوران دبیرستان پشت سر گذاشته شود.
این استاد دانشگاه سیستم آموزشی حاکم را سیستمی بیمار عنوان کرد و گفت: لاجرم در این سیستم آموزشی حتی در سطح دکترا هم متوجه نخواهیم شد که منظور از دانشگاه آمدن، تحقیق کردن و رساله نوشتن افزودن بر علم است. متاسفانه بهجای اینکه در عرصه علوم مختلف از طریق اختراع، اکتشاف و غیره، بر علم بیفزاییم، درگیر تکرار مکررات بی معنی هستیم.
مجتهدزاده با تأکید بر اینکه بدون سیستم آموزشی مناسب، فرهنگ و کتاب مناسبی هم نخواهیم داشت افزود: تمام مسائل موجود در کشور اعم از مسائل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مسائل اجرایی کشور وابسته به سیستم آموزشی کشور است و اگر این هسته مرکزی ناقص و نارسا باشد، تبعات آن دامنگیر تمام این عرصهها خواهد بود؛ آنچنان که هست.
وی شرط بقاء پژوهش و تولید علم در کشور را اصلاح سیستم موجود عنوان و تاکید کرد: باید سیستم آموزشی را مورد بازنگری شدید و بیرحمانهای قرار دهیم و موقعیتی پیش بیاوریم تا وقتی دانشجو برای تحصیل اقدام میکند، مسیر او را برای تولید و افزودن بر علم، از طریق اختراع و اکتشاف فراهم کنیم.
این پژوهشگر در ادامه به سیستم آموزشی دموکراتیک» اشاره کرد و گفت: سیستم آموزش ما دموکراتیک نیست وحتی این سیستم درست هم تشریح نمیشود. در سیستم آموزشی دموکراتیک نمایندگان به تشریح برنامههای آموزشی میپردازند و مردم نمایندگان خود را برای پیاده کردن سیستم مورد نظر شان انتخاب میکنند که داستان مفصلی برای خود دارد، که ما از این موضوع نیز بیبهرهایم.
مجتهدزاده گفت: ما نهتنها باید این عقبافتادگی را جبران، بلکه بباید آن را ریشهکن کنیم؛ لازم است این موضوع درون ما نهادینه شود که اگر در جهت گسترش افقهای علم گام برنداریم جهالت کردهایم و اگر مطلب یا سندی را کشف کردیم و آن را در قالب کتاب منتشر نکردیم، به علم و به جامعه خیانت کردهایم. در این وضعیت تاسفآور که دانشجویان ما در مقطع دکترا هنوز درگیر همان مطالب دوران دبیرستان با همان سرفصلها هستند، چه انتظاری میتوانیم از مولفین و آثار تألیف شده داشته باشیم؟