به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ از پنج سالگی تحصیلات خود را در نزد معلمین خصوصی آغاز کرد و مقدمات زبان فارسی و عربی را فرا گرفت. قدری هم تاریخ و جغرافیا و ریاضیات خواند، آنگاه تمام تلاش و فعالیت خود را در فراگرفتن حسن خط «نستعلیق» به کار برد و به اندازهای در این زمینه پیشرفت کرد که غالبا نوشته او با خط عبدالمجید درویش اشتباه میشد. در نوشتن رسائل نیز اهتمام زیادی به کار برد. در پانزده سالگی به استدعای پدرش، ناصرالدین شاه موافقت کرد برای ادامه تحصیل وارد دارالفنون شود و فنون نظامی را بیاموزد. وی مدت شش سال در دارالفنون در رشتههای مختلف دانشاندوزی کرد و زبان فرانسه را نیز آموخت اما از همان دوران تحصیل آثار گردنکشی و قلدری و استبداد رأی در او مشاهده میشد. آری وی، سلطان عبدالمجید میرزا عینالدوله، فرزند سلطان احمد میرزا عضدالدوله و نوه فتحعلیشاه بود که در سال 1224 شمسی در تهران زاده شد.
نقش عینالدوله در به قدرت رساندن ولیعهد ناصرالدین شاه
در منابع اشاره شده که عینالدوله نقش مهمی در به قدرت رساندن مظفرالدین میرزا ایفا کرد. نقشی که کم از تلاش امیرکبیر در به تخت رسانیدن ناصرالدین شاه نداشت اما مظفرالدین شاه به مانند پدر رفتار نکرد. مهدی داودی در کتاب «عین الدوله و رژیم مشروطه» درباره نقش عینالدوله در به قدرت رساندن ولیعهد ناصرالدین شاه مینویسد: «عینالدوله یك هفته پس از قتل ناصرالدین شاه، وسایل تاجگذارى موقت مظفرالدینشاه را در تبریز فراهم كرد و با شكوه و جلال فراوان ولیعهد چهلوچهار ساله را بر اریكه سلطنت جاى داد. اردوى شاه جدید پس از تاجگذارى موقت در تبریز عازم تهران شد و با نظم و نسقى كه عینالدوله داده بود، پس از چهل روز وارد تهران شد. سلطان عبدالمجید میرزا انتظار داشت همان كارى كه ناصرالدینشاه با میرزا تقىخان پیشكار و وزیر خود انجام داد، شاه جدید نیز درباره او اعمال كند و صدارت را به وى واگذار نماید ولى خواسته او جامه عمل نپوشید، بلكه سیاست امینالسلطان صدراعظم در شاه موثر افتاد و تبعیدا به حكومت مازنداران منصوب شد.»
عینالدوله ابتدا با آزادیخواهان و علما از در دوستی درآمد
اگرچه در ابتدای حکومت مظفرالدین شاه اوضاع چندان به سود عینالدوله نبود اما به مرور شرایطی فراهم شد تا وی در مسند قدرت قرار گیرد و در تهران به وی پست مهمی واگذار شود. مهدی بامداد در کتاب «شرح حال رجال ایران» با اشاره به فرمان مظفرالدین شاه در فراخواندن به تهران آورده است: «طی فرمانی شاهزاده عبدالحمید میرزا به تهران احضار شد و فرمانى بدین شرح براى او صادر شد: «از آنجائى كه بعد از فضل خداوند متعال كمال اطمینان را به صداقت و درستى عینالدوله داریم، لهذا حكومت تهران را كه امروزه كمال اهمیت دارد، به كف با كفایت او واگذار فرمودیم. یقین است كه او هم تربیت چندین ساله ما را فراموش نكرده خاطر ما را از هر جهت آسوده خواهد كرد و نواقص كار حكومتى تهران را به طور دلخواه، انجام خواهد داد. عینالدوله علاوه بر حكومت تهران، ادارهى خالصه حضرت عبدالعظیم علیهالسلام و خوار و ایلات و تجریش و اداره نظمیه و انبار مباركه را با ایالات و ادارات سابقه بر عهده گرفت.»
اما مهدی داودی درباره نحوه حکومتداری عینالدوله، داماد مظفرالدین شاه مینویسد: «او که در سال 1321 هجری به این مقام رسید پس از رسیدن به مقام صدارت خرابیها و کجیهای بسیاری در امور کشور در مقابل خود دید و تصمیم به اصلاح آنها گرفت، اما عینالدوله در رسیدن به صدارت ابتدا با آزادیخواهان و علما و کسانی که در عزل امینالسلطان کوشیده بودند از در دوستی و ملاطفت درآمد اما کمی بعد چون مردی خودخواه و جاهل و از مصالح کشوری بیخبر بود طریق استبداد در پیش گرفت.»
رضاخان از عینالدوله سواد خواندن و نوشتن آموخت
صدراعظم مستبد مظفرالدین شاه پس از امضای فرمان مشروطیت به خارج از تهران تبعید شد و در این تبعید بود که قزاقی به نام رضاخان در گروه همراهی کننده وی به محل تبعید قرار گرفت. رضاخان در زمان تبعید عینالدوله به وی نزدیک شد و از وی سواد خواندن و نوشتن آموخت. خروج اجباری از تهران سبب شد تا در وقایع تهران نقشی نداشته باشد. به همین دلیل احمد کسروی نیز درباره حضور مجدد وی در عرصه سیاست در زمان محمدعلی شاه در کتاب «تاریخ مشروطه ایران» آورده است: «عینالدوله پس از عزل از صدارت، به فریمان و سپس مازندران تبعید شد و در جریان فوت مظفرالدینشاه و تاجگذارى محمدعلى میرزا، در تهران حضور نداشت. این تبعید و دورى از مركز قریب دو سال طول كشید تا اینكه پس از به توپ بستن مجلس و تعطیل مشروطیت، محمدعلى میرزا او را به تهران احضار كرد و با اختیارات كامل، والیگرى آذربایجان را به او سپرد. در آن ایام آذربایجان محور مقاومت و مخالفت با محمدعلىشاه بود. عینالدوله محمد ولىخان تنكابنى سپهدار و میرزا علىخان ارشدالدوله را همراه خود نمود. سپهدار فرمانده كل قوا شد و ارشدالدوله فرماندهى فوج مخصوص را عهدهدار گردید.»
عینالدوله هیچ سفارتخانهاى را قبلهگاه خود قرار نداد
به نظر میرسد دوری از سیاست و اوضاع آشفته مملکت در زمان شاه ضد مشروطه موجب شد تا عینالدوله در مقام والیگری آذربایجان کاری از پیش نبرد و برای مدتی دوباره از مناصب دولتی به دور ماند. اما پس از فتح تهران به دست مشروطهخواهان و خلع محمدعلی شاه از سلطنت عینالدوله خود را به مشروطهخواهان تسلیم کرد. درباره نحوه رفتار وی در برخورد با مشروطهخواهان پیروز در مجلس شورای ملی در کتاب «تاریخ مشروطیت ایران» نوشته مهدی ملکزاده میخوانیم: «پس از فتح تهران و خلع محمدعلى میرزا از سلطنت، عینالدوله در مباركآباد مىزیست. وى هیچ سفارتخانهاى را قبلهگاه خود قرار نداد و پرچم هیچ مملكتى را بر فراز منزل خود نیاویخت و به هیچ وجه زیر بار ذلت نرفت و عصر همان روز عصازنان بدون محافظ به سمت بهارستان قدم برداشت. پس از ورود بدانجا به ملاقات سردار اسعد بختیارى و محمدولىخان سپهدار اعظم رفت و خود را در اختیار آن دو قرار داد تا هر عقوبتى را كه صلاح بدانند، دربارهاش اجرا كنند ولى دو سردار فاتح، مقدم او را گرامى داشته از وى خواستند كه در منزل خود به راحتى زندگى كند. عینالدوله براى كمك به دولت ملى، املاك خود را در قرچهداغ كه از چندین رقبه تشكیل مىشد، به دولت واگذار نمود و علاوه بر آن یكصدهزار تومان نیز پول نقد به سران حكومت پرداخت كرد و جان خود را بدین وسیله خرید و سران فاتح نیز به وى قول والیگرى فارس را دادند. ولى پس از افتتاح مجلس و با سر و صداى سیدحسن تقىزاده، موضوع منتفى گردید.»
عینالدوله در دوره صدارتش هیچ امتیازی به خارجیها نداد
شاید همین نحوه برخورد عینالدوله در مواجه با مشروطهخواهان بعدها موجب شد تا وی به شخصیت مستقل و غیروابسته معروف شود. آزیتا لقایی در مقالهای که در پایگاه اینترنتی موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران آمده است درباره اصلاحات عینالدوله با تاکید بر عدم وابسته بودنش مینویسد: «سلطان عبدالمجید میرزا عینالدوله علاوه بر نخوت و تکبر و استبدادی که بدو منسوب میدارند ویژگیهای شخصیتی دیگری نیز دارد که حتی مخالفینش هم نمیتوانند آنها را انکار کنند. عدم وابستگیاش به دو قدرت انگلستان و روسیه خصوصیت بارز اوست. عینالدوله در دوره صدارتش هیچ امتیازی به خارجیها نداد و برای حفظ استقلال کشور دست به اقداماتی زد؛ بریگاد قزاق را که تحت نظر روسها اداره میشد، تحت نظر مستقیم وزارت جنگ قرار داد. با تقاضای انگلیسیها برای کشیدن خط تلگراف بین نصرتآباد سیستان و کوه ملک سیاه مخالفت کرد. تلاش روسها و انگلیسها برای تطمیع او بینتیجه ماند. نفرت عینالدوله از فرنگیها به حدی بود که در هنگام مسافرت شاه به اروپا که وی از همراهانش بود حاضر نشد از اتاق هتلش خارج شود. تکبرش در قبال فرنگیها و سیاست تقویت حکومت مرکزیاش مطلوب انگلیسها و روسها نبود بنابراین کمر همت به تضعیف پایههای اقتدارش بستند.»
عینالدوله مردی بسیار وطندوست بود
با وجود اینکه در برخی برههها بعضی سیاستمداران به دلیل استبداد ذاتی عینالدوله از حضور وی در سیاست ناراضی بودند اما در زمان احمدشاه که کسی صدراعظمی را قبول نمیکرد وی به این سمت انتخاب شد. مخبرالسلطنه هدایت در کتاب «خطرات و خاطرات» درباره انتخاب داماد مظفرالدین شاه به صدارت آورده است: «احمدشاه در اواخر 1293 در اثر استعفاى مستوفى ناگزیر در اجراى ابراز تمایل نمایندگان فرمان صدارت را به نام میرزا حسنخان مشیرالدوله صادر كرد و او هم مشغول كار شد. پس از 40 روز در اثر كارشكنىهاى وزراء مختار روس و انگلیس، از كار كناره گرفت. در آن هنگام وزراء مختار سلطان احمدشاه تن به خواستهى آنها داد و فرمان صادر كرد ولى سفیر عثمانى و شارژ دافر آلمان پس از اطلاع از این موضوع احمدشاه را تحت فشار قرار داده حتى او را تهدید نمودند كه ممكن است شاه به وسیلهى قواى ژاندارم ربوده شود و احمدشاه تمكین كرد و فرمان رئیسالوزرائى انتخاب كند كه قادر به حل مشكلات باشد. در اجراى فرمان احمدشاه، مجلس شوراى ملى در روز دوازدهم اردیبهشتماه 1294 جلسه خصوصى تشكیل داد. نخست عدهاى از نمایندگان از بحران شدیدى كه دامنگیر مملكت شده بود، سخن راندند. آنگاه چند نام براى رئیسالوزرائى برده شد، تا سرانجام نمایندگان به اتفاق آراء به زمامدارى سلطان عبدالمجید میرزا عینالدوله ابراز تمایل نمودند.»
برخی افراد مانند سید حسن تقیزاده در کتاب «مجلس ملی ایران» و دکتر مهدی ملکزاده در کتاب «تاریخ مشروطیت ایران»، علل و جهات این انتخاب را توجیه کردهاند و هر دو نتیجه گرفتند که در آن ایام بهتر از این انتخاب ممکن نبود. دکتر ملکزاده مینویسد: «عینالدوله مردی بسیار وطنپرست بود و هرگز زیر پرچم خارجی قرار نگرفت و در آن ایام بهترین شخص برای رئیسالوزرائی بود.»
دست خط شمسالدوله خواهر عینالدوله
اما عینالدوله که در زمان تبعید در فریمان بر گردن رضاخان حق معلمی داشت در زمان کودتای 1299 هجری از سوی دولت کودتا زندانی شد. البته اگرچه در ظاهر این زندانی شدن به دلیل عدم پرداخت مالیات توجیه شد اما به نظر میرسید بازداشت عدهای از سیاستمداران بانفوذ قاجار از سوی سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاخان سردار سپه به دلیل تحت فشار قرار دادن احمدشاه بود. شمسالدوله به توقیف برادرش عینالدوله اعتراض دارد و در نامهای به عضدالملک مینویسد: «دستگیری عینالدوله حتی اگر به فرمان شاه یا صدراعظم باشد، خلاف دولتخواهی است چراکه او مالیاتش را پرداخته و در عین کنارهجویی از مردم، مطیع اوامر دولت بوده است. او از مخاطب خواسته تا با توجه به کهولت و بیماری عینالدوله، وی را آزاد کنند تا در منزلش از او پرستاری شود و اینکه او همیشه در اطاعت از اوامر دولت حاضر خواهد بود.»