به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ روی صندلیهای یکی از میزهای کافه کتاب «همیشه» که در کنار بخش سیدیهای موسیقی قرار داشت و در کنار آن عکسی از نمایش «سمفونی درد» دیده میشد، به همراه بابک احمدی خبرنگار خبرگزاری ایلنا و آرش خاموشی بازیگر نمایش «گزارش به آکادمی» و یکی از مخاطبانی که از تهران برای تماشای جدیدترین نمایش کارگردانی شده توسط حسین پاکدل به این کافه کتاب آمده بود، نشسته بودیم و گپ میزدیم.
گپمان درباره نوع نگاهی بود که آرش خاموشی به کافکا و نحوه رسیدن به نقش خود داشت و مخاطبانی هم که این نمایش را دیده بودند در نقطه دیگری از کافه کتاب «همیشه» با حسین پاکدل گپی شاید مشابه داشتند. بعد از گذشت چند دقیقه و رفتن مخاطبان، گپ و گفتمان با حسین پاکدل شروع شد.
در بین چهرههای هنری تنها برخی چهرهها هستند که مخاطبان از گفتگو و شنیدن صحبتهای آنها، حتی اگر این گفتگوها طولانی هم باشند، خسته نمیشوند و برایشان جذابیت دارند که به طور حتم حسین پاکدل یکی از این چهرههاست، مدیر موفق، نویسنده و کارگردان تئاتری که برای بسیاری از علاقهمندان و فعالان هنر و تئاتر مورد احترام است.
مدیران باید به دنبال هنرمندان باشند ولی در تئاتر شرایط برعکس شده است
پاکدل به دلیل تجربهای که داشته و صداقت و رکگویی در کلام خود به خوبی به مسائل مختلف میپردازد. در آن روز پاکدل درباره وضعیت فعلی تئاتر و مشکلاتی که گرفتار آن است، سخن گفت: معتقدم به جای اینکه فکر کنیم همه کارها را باید دولت انجام دهد، باید به این فکر کنیم که خودمان کجاییم، هر کدام در حد خود. ابتکار عمل کجا دست ما است؟
پاکدل با این جملات گفتگو را شروع کرد و ادامه داد: هنرمند تعیین کنندگی دارد و مدیران هنری باید به دنبال هنرمند باشند ولی حالا ماجرا عکس شده و هنرمندان نشستهاند تا ببینند مدیران هنری چه میگویند. متأسفانه معمولا مدیران هنری کمترین آیندهنگری را دارند و بدون برنامه هستند، بخصوص در حوزه تئاتر که مدیران کاملا بدون برنامهاند و هیچ چشماندازی برای فردای تئاتر ندارند.
باید کمپانیهای تولید تئاتر تأسیس شوند
وی معتقد است همه مشکل تئاتر بودجه و مکان اجرا نیست. پاکدل ۲ راه حل برای گسترش تئاتر در نظر داشت که درباره این راهحلها توضیح داد: اولین راه، گسترش فضاهای خصوصی و کمپانیهای تولید تئاتر نظیر آنچه در عرصه فیلمسازی و سینما است. در نقاط دیگر دنیا هم در عرصه تئاتر مانند سینما، کمپانیهای تولید تئاتر وجود دارند. ما راهی جز تأسیس این کمپانیها نداریم که البته این امر به معنی این نیست که دولت و شهرداری از تئاتر حمایت نکنند. باید اینگونه باشد که شهرداری به میزان فعالیت و کاری که گروه میکند از آن حمایت کند، یعنی طبق برنامه سالانه گروه، شهرداری یا دولت درصدی حمایت را انجام میدهد و اگر فعالیت گروه در سال کمتر شد، این درصد حمایت نیز کمتر میشود.
در این لحظه بود که پدری به همراه خانواده خود وارد کافه کتاب «همیشه» شدند و با حسین پاکدل به سلام و احوالپرسی پرداختند. دختر بزرگ خانواده که جوانی محجبه بود به گفته پدرش، علاقهمند به تئاتر و قصدش شرکت در کنکور رشته هنر و تحصیل در زمینه تئاتر بود. هدف حضور این خانواده مشورت با حسین پاکدل و راهنمایی گرفتن از او در این زمینه بود و پاکدل با حوصله شروع به صحبت با آنها کرد. سالها قبل بسیاری از هنرمندان تئاتر و مخاطبان و خبرنگاران، چنین صحنههای گپ و گفتی را در راهروهای تئاتر شهر، زمانی که حسین پاکدل ریاست آن را بر عهده داشت، شاهد بودند.
پاکدل همیشه با هنرمندان گفتگو میکرد و حتی نویسندهها و رمانهایی را برای مطالعه به آنها پیشنهاد میداد که برخی از آثار نمایشی نوشته و اجرا شده در آن برهه از زمان، اقتباسی بود که برخی چهرههای شناخته شده تئاتر از این رمان یا داستانها داشتند.
طرح استقرار گروههای تئاتر با دریافت وام از وزارت تعاون
لولاهای در ورودی کافه کتاب «همیشه» چرخیدند و خانواده مدنظر به قصد خارج شدن از این مکان از پاکدل خداحافظی کردند و رفتند. پاکدل به سخنان خود ادامه داد و نکتهای را از گذشته یادآوری کرد و گفت: زمانی در دوره حضور مهندس کاظمی در معاونت هنری، طرحی تصویب شد که گروههای نمایشی فضاهایی را پیدا کنند که مالکیت آن فضاها در اختیار گروهها قرار بگیرند. قرار بود گروهها در قالب تعاونی برای خرید فضایی که قصد اجرای تئاتر در آن را دارند، از وزارت تعاون وام دریافت کنند. موعد بازپرداخت وام که قرار بود به صورت بدون بهره باشد، از ۱۰ سال بعد از پرداخت آن به گروه بود. گروهها حق تغییر کاربری فضاها را نداشتند و مالکیت با گروه میشد نه فرد. وزارت ارشاد نیز در این جریان نقش نظارتی داشت اما بعد از پایان دوره اصلاحات طرح بدون سرانجام باقی ماند. این ایده بسیار پختهای بود و در اصل نظر وزیر ارشاد وقت بود که تئاتر بدون کمترین پشتوانه و حمایت دولتی و در قالب ارائه وام به گروهها به میان مردم برود.
هر کدام از هنرمندان باید از اعتبار خود هزینه کنند
پاکدل که این روزها نمایش «گزارش به آکادمی» اثر کافکا را بعد از اجرا در کافه کتاب «همیشه» در گوهردشت در سالن تئاتر «مکتب تهران» اجرا میکند، معتقد است که هنرمندان باید هر کدام در جای خود از اعتباری که دارند، هزینه کنند. وی در این باره گفت: اجرای «گزارشی به آکادمی» هر روز نیازمند ۱۰۰ هزار تومان هزینه است و چشمداشتی هم به فروش بلیت آن نداریم، این کار را انجام میدهیم تا بگوییم هر جایی را میتوان تبدیل به مکانی برای اجرای تئاتر کرد. در آلمان کارخانه اسلحهسازی تبدیل به مکانی برای اجرا تئاتر میشود و میتوان حتی در یک اتوبوس هم تئاتر اجرا کرد.
پاکدل سخنان خود را چنین ادامه داد: هر کدام از اهالی تئاتر در شهرهای خود پایگاهی درست کنند و گروهی داشته باشند که با هم کار کنند. خیلی ظرفیتهای نهفتهای وجود دارند که باید مدیریت منابع و کشف شوند. من چرا باید نمایش «گزارش به آکادمی» را ببرم و در سالن چهارسو اجرا کنم؟ فقط به این خاطر که در کافه کتاب «همیشه» روزانه ۲۰ نفر اجرای من را میبینند ولی در سالن چهارسوی تئاتر شهر در تهران روزانه بیش از ۱۰۰ نفر؟ فکر کنم وقتی بتوانیم روی ۲۰ نفر تأثیر بگذاریم بهتر است از اینکه روی ۱۰۰ نفر تأثیر نگذاریم. وقتی فردی از تهران به کرج میآید تا تماشاگر این اجرا باشد، اتفاق بسیار ارزشمندی است.
وی با بیان این جمله که مردم کرج هم حق دارند و ما هنرمندان تئاتر باید به نوبه خود عدالت را در خصوص اجرای تئاتر در نقاط مختلف کشور لحاظ کنیم، پیشنهاد داد: هر هنرمندی در شهر خود برای آموزش و پرورش چند نفر وقت بگذارد و کار کند. این امر باعث میشود که هر کدام از ما هم ایدههای جدیدی یاد بگیریم.
گرفتار شدن در دنیای مصرف یعنی باید مدام ناز این و آن را برای کار کردن بکشیم
پاکدل که چند سالی است در بیرون از شهر تهران مستقر شده و زندگی میکند، اعتقاد خود در این زمینه را چنین بیان کرد: اینکه همه بخواهیم همرنگ شهر تهران و فضای تهران شویم، آرام آرام باعث میشود که خیلی چیزها را فراموش کنیم. خیلی چیزها یادمان میرود، باید کشف بکنیم و بینیازی را در خود تقویت کنیم و این بهترین مراقبه است. اگر در دنیای مصرف که ما را با خود میبرد گرفتار شویم، انتهایی ندارد و مدام باید ناز این و آن را بکشیم تا فرصتی برای کار به ما داده شود.
وی با نگاهی نافذ تأکید کرد: من خودم کار را خلق میکنم و منتظر این نمیمانم که کسی به من بگوید فلان کار را انجام دهم یا ندهم. خودم کار میکنم و بچههای کرج و تهران را درگیر کار میکنم.
چهرههایی از فعالان تئاتر طی ۲ دهه گذشته حضور و فعالیت در عرصه تئاتر حرفهای را مدیون روزهایی هستند که رئیس روزهای طلایی مجموعه تئاتر شهر، فرصت بازبینی کارشان را میداد. پاکدل به آن ایام اشاره کرد و گفت: در زمان حضورم در مجموعه تئاتر شهر روزهای چهارشنبه کارهای جوانان را از صبح تا شب تماشا میکردم که از میان این جوانان کارهای درخشانی بیرون آمد. وظیفه ما بود که کار این جوانان را ببینیم و به آنها موقعیت دهیم. فکر میکردید که زمانی از دل این بازبینیها اسطورهای مثل حسین کیانی بیرون بیاید؟ حسین کیانی یک پدیده است، این تعریف از یک شخص نیست، قلماش قلم غریبی است، همه عقبه تاریخی ما پشت این قلم است، ما باید این هنرمند را قدر بدانیم.
ما باید همدیگر را ببینیم و قدر بنهیم
«من ابایی از تعریف کردن از هنرمندان ندارم چون تعریفی هستند و ما باید یکدیگر را ببینیم و قدر بنهیم.»، این جمله را حسین پاکدل با تأکیدی در بیان خود به زبان آورد. وی ادامه داد: مگر ما چند نفر امثال محمد رحمانیان و محمد یعقوبی داریم؟ همچنین هنرمندانی چون امیررضا کوهستانی و حسن معجونی؟ معجونی هنرمند بسیار تأثیرگذاری است و تکلیفاش را با خودش یکسان کرده است. معجونی با کارهایی که کرد بسیاری از جوانان را به راه انداخت و ما شاهد موفقیت طرح مونولیو او و گروهش بودیم. ما باید اینها را ببینیم و قدر بنهیم، حسن معجونی یک پدیده است. ۲ اثر اخیر همایون غنیزاده به لحاظ طراحی صحنه، کارگردانی و بازیگری بسیار شگفتانگیز بود و این آثار از خیلی آثار اروپایی قویتر هستند. نمایش «شکار روباه» دکتر علی رفیعی انصافا از تئاترهای برادوی چیزی کم ندارد و بابت ساخت این اثر زحمت کشیده شده است. گرفتن بازیهای متفاوت از بازیگران و طراحی و اجرای اثری شگفتانگیز، ناشی از عقبه دکتر رفیعی است، ما باید این کارها را ببینیم.
وی معتقد است که کارهای ضعیف هم باید تولید شوند اما نباید این کارهای ضعیف به تئاتر شهر راه پیدا کنند و در سالن اصلی یا سالنهای دیگر مجموعه روی صحنه بروند. پاکدل ندانستن قدر یکدیگر در تئاتر را عامل برخی نامهنگاریها و زیر سؤال بردنها بین هنرمندان تئاتری دانست.
ما مبتلا به سرطان بخل و حسادت شدهایم
وی یادآوری کرد: زمانی در مراسم درگذشت زندهیاد محمود استادمحمد گفتم که محمود مبتلا به سرطان شد و از دنیا رفت اما ما سرطان داریم و راه میرویم. ما مبتلا به سرطان بخل و حسادت شدهایم، نمیتوانیم ببینیم هر کسی جای خود را دارد و با پایین آوردن و تخریت و تحقیر کردن همکارانمان بالا نمیرویم. هر کدام از هنرمندان شاگردان و طرفدارانی دارند که وقتی میبینند استادشان همکاران خود را تخریب میکند، گمان میکنند که روش درست و آرتیستیک اینگونه است.
باید به حرفی که روی صحنه میزنیم باور داشته باشیم
این نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر به سخنان خود این نکات را اضافه کرد: ما جدای از آرتیست بودن، منشهایی در فرهنگمان داریم که باید آنها را زنده کنیم. آیا ما نباید به حرفی که روی صحنه میزنیم، باور داشته باشیم؟ اگر باور داشته باشیم که حل است نه اینکه حرفهای خوشگلمان را روی صحنه بزنیم ولی خودمان به آن حرفها باور نداشته باشیم. مخاطب اول این حرفها باید خودمان باشیم.
پاکدل با بیان اینکه اگر من جای همایون غنیزاده که آدم بزرگی است و کارهایش حرفی برای گفتن دارند و هر کدام اتفاق بودند، بودم در کافه «گودو» تئاتر اجرا میکردم، توضیح داد: چون با اجرای تئاترهای کوچک این فرهنگ گسترش پیدا میکند. حتی میتوان جلسات نمایشنامهخوانی و درستخوانی و تحلیل درست یک متن را برگزار کرد زیرا من گاهی به تماشای تئاترهایی میروم که بازیگر نمیفهمد روی صحنه چه چیزی میگوید و تنها جملات را بیان میکند و درکی از جملهای که به زبان میآورد، ندارد.
هنرمند نباید زیر بار هر کاری برود
رئیس مجموعه تئاتر شهر در دهه ۷۰ تأکید کرد: ما به لحاظ فرهنگی ناچاریم هم خودمان را اصلاح کنیم و هم روی جامعه تأثیر بگذاریم. چه کسی باید جلوی جامعه آیینه بگیرد؟ هنرمند باید اول خود را ببیند و زنگار از خود پاک کند تا بتواند آیینهای را روبه روی جامعه بگیرد. مهم این نیست که در چه جایی از تئاتر یا هنر باشید، مهم این است جایی مستقر باشید و زیر بار هر کاری نروید.
وی در توضیح سخنان خود، افزود: تعامل خوب است و معتقدم هیچ اشکالی ندارد که هنرمند گاهی سفارشی کار کند به شرط اینکه هنرمند مبنای فکری داشته باشد. بعضی از بزرگان ما متونی را نوشتهاند که سفارشی بوده ولی کار خودشان را کردهاند که این اتفاق بسیار خوبی است. منظور من نیست که آنها عناد کردهاند چون عناد کردن درست نیست. هنرمند اگر موضوعی را که سفارش شده دوست داشت باید کار را با مبنای فکری درستی انجام دهد.
دچار توهم فرهنگی هستیم
پاکدل با بیان این نکته که ما باید دایره بسته خود را بازتر کنیم تا مدام به دور خود نچرخیم، متذکر شد: ما دچار توهم فرهنگی هستیم، اینکه همه چیز را میدانیم و بینیاز از آموزشیم. بسیاری از هنرمندان ما که تئاتر کار میکنند، متأسفانه تئاتر نمیبینند و گمان میکنند که تئاتر با خودشان تمام شده است. در حالیکه گاهی جوانان آثاری روی صحنه میبرند که از کار بسیار از استادان با کیفیتتر و تأثیرگذارتر هستند. چرا این جوانان حیرتانگیز و سرشار از نبوغ را نباید دید و سرزنششان کنیم؟ البته در عین حال نباید بیخود هم کسی را بزرگ کرد و حکمی داد.
وی که بارها از هنرمندان جوان تئاتر در دوره ریاستاش بر مجموعه تئاتر شهر حمایت کرده بود، معتقد است اگر جوانان مستعد دیده شوند، شکوفا میشوند وگرنه اگر دیده نشوند به مانند گلها پژمرده میشوند. پاکدل در ادامه سخناناش این جمله را که «ما با گلها معامله داریم، طراوت در مقابل نگاه» از کتاب «با هر خانه تکانی میمیرد حلزون» تألیف خود که قرار است به زودی منتشر شود، بیان کرد.
متوجه گذشت دقایق نشدیم چون پاکدل جملات را با بیانی تأثیرگذار ادا میکرد و چیدمان نکات را به خوبی انجام میداد. وی در گپ و گفت انجام شده به نگاه مادی برخی از هنرمندان اشاره کرد که تنها به دنبال کسب درآمد هستند. وی با تأکید بر این نکته که همه چیز پول نیست، برایمان مثالی از جغرافیای پیرامون خود زد و گفت: فروشگاهی نزدیک ما هست که روزانه چند میلیون تومان فروش دارد ولی فرد صاحب فروشگاه دیگر فرصتی برای فکر کردن و زندگی کردن ندارد و مدام باید حساب و کتاب پول را داشته باشد. البته اشکالی ندارد که آدم کار اقتصادی انجام دهد اما هر چیزی حدی دارد. روزی کسی از من سؤال کرد که چرا برای شلوغ شدن کافه کتاب «همیشه» تبلیغات نمیکنم، من در پاسخ به او گفتم اگر اینجا شلوغ شود دیگر فرصت نخواهیم کرد که یکدیگر را ببینیم.
هنرمند باید اتفاقات را به عنوان یک پدیده ببیند
وی با نگاهی پرسشگر این سؤال را مطرح کرد که قرار است به کجا برسیم؟ پاکدل با بیان اینکه خواستههای ما انتها ندارد و جایی باید به خودمان برسیم، این نکته را یادآوری کرد: ما هنرمندان اتفاقات را پدیده میبینیم. ما به عنوان هنرمند نباید با اتفاقات احساساتی برخورد کنیم، باید حساس باشیم ولی احساساتی نشویم چون اگر اینگونه عمل کنیم قافیه را میبازیم؛ یا گرفتار شیفتهگی یا تنفر صرف میشویم. اگر اتفاقات را به عنوان یک پدیده ببینیم، قادر به تحلیل کردن آنها خواهیم بود و دیگر هالهای قدسی دور آنها قرار نمیدهیم که نتوانیم به آنها نزدیک شویم و راجب آنها تجزیه و تحلیل کنیم.
«وظیفه دیگر ما به عنوان هنرمند این است که آن دسته از تجربیات شخصی خود را که قابلیت تبدیل شدن به تجربیات عمومی دارند، تبدیل کنیم نه کل تجربیات شخصی خود را»، پاکدل با بیان این جملات توضیح داد: بسیاری از مردم ما در فضای مجازی زندگی میکنند و افکاری را که ارزش گفتن ندارند، در فضای مجازی منتشر میکنند. وقتی آقای رادی ۲۷ سال برای نوشتن نمایشنامه خود وقت میگذارد، جاودانه میشود. افرادی چون ایبسن، میلر و چخوف به راحتی جاودانه نشدند، نوشتههای خود را تراش دادند و کار کردند.
پاکدل که در زمینه نگارش و تألیف مقاله و کتاب هم قلم میزند با استفاده از واژهای که تلفیقی از ۲ حوزه سیاست و ادبیات است، تصریح کرد: با «موافقت اصولی تولید کلمه» و مدام کلمه تولید کردن، نمیتوان جاودانه شد.
نباید بیتفاوت به پدیدههای ناهنجار اجتماعی بود
وی که در دهه ۶۰ از فعالان رسانه ملی به عنوان مجری و همچنین مدیر پخش بود، مدام در حال رصد اخبار منتشر شده در رسانههای مختلف است. پاکدل به خبری اشاره کرد که برایش بسیار دردناک و تراژیک بوده و درباره محتوای این خبر گفت: چند وقت پیش از خبری مطلع شدم که متأسفانه راحت از کنار آن عبور کردیم. در آن خبر آمده بود که مدرسهای کلاسها را بسته به میزان شهریههای پرداختی توسط خانوادههای شاگردان دستهبندی کرده است یعنی کلاسهایی دارای امکانات بالا و برخی با امکانات کمتر. احتمالا در آن مدرسه کلاسی هم هست که در آن بچهها روی حصیر و زیلو و با بخاری چوبی درس میخوانند. مدیر آن مدرسه، معاونها، معلمها، مسئولان آموزش و پرورش و خانوادههایی که این امر را قبول میکنند، در مقابل این اتفاق مسئول هستند.
پاکدل در ادامه با طرح این سؤالات که این اتفاق چه معنیای میدهد؟، این یعنی منطق و عدالت؟ آیا آن بچهها بدون عقده آموزش میبینند؟ و این طبقهبندیها به چه معنی است؟، یادآوری کرد: یکی از اهداف انقلاب اسلامی برداشتن همین طبقه بندیهای اجتماعی بود اما حالا داریم همین کار را بعد از ۳۵ سال انجام میدهیم.
وی با بیان اینکه برای من که در کار نمایش هستم این اتفاق یک پدیده است؛ پدیدهای زشت و ناهنجار، اظهار کرد: من مخالف این نیستم که هنر طبقهبندی شود و عدهای که دوستدار برخی هنرها نظیر اپرا هستند، بتوانند از آن استفاده کنند و بابت تماشایاش هزینه پرداخت کنند ولی اینکه ما بخواهیم به تن همه انسانها یک نوع لباس بپوشانیم، کار درستی نیست. بهتر است به افرادی که به پول رسیدهاند جهت داد تا برای هنر هزینه کنند، این روند بد نیست.
باید سیلی بخوریم و با باورهای خود زندگی کنیم
«ما برای هستی نسخه نمیپیچیم و اتفاقات را به عنوان پدیده نگاه میکنیم» را پاکدل در خصوص جایگاه رفتار و نگاه هنرمندان بیان کرد و ادامه داد: کافی است به اطراف خود نگاه کنیم تا ببینیم چه پدیدههای زشتی در حال رخ دادن هستند. من اکثر اوقات با تاکسی یا مترو جابه جا میشوم و گاهی در تاکسی کلمات و جملاتی را از زبان برخی مردم میشنوم که باورم نمیشود فردی در جمع از چنین کلماتی استفاده کند زیرا در مرام ما ایرانیها چنین چیزی وجود نداشته است. انگار در جنگل زندگی میکنیم. این حرفها واقعیت دهشناکی است.
وی با صراحت این اعتقاد خود را به زبان آورد: فکر میکنم باید برگردیم و یک سیلی بخوریم و با باورهای خود زندگی کنیم. قدیم یک چیزهایی حرمت داشت ولی حالا اینگونه نیست. نتیجه همه این شرایط که به خود ما مردم بر میگردد، باعث میشود تا مدیری سر کار بیاید که برای خود قانون تعیین کند. قانون یک بانک با بانک دیگر فرق دارد، تاکسیها برای خود قوانین جدیدی وضع میکنند و کرایهها را بسته به سلیقه بالا میبرند.
ما به یکدیگر رحم نمیکنیم
پاکدل متذکر شد: ما خودمان به یکدیگر رحم نداریم. یک قاضی محترم حرفهای یک کارگردان را به اشتباه متوجه شده و به کارگردان مدنظر تهمت میزند. همه این چیزها به مرور زمان روی هم جمع و تبدیل به عادت میشوند. ما نباید از کنار این اتفاقات به راحتی بگذریم و باید نسبت به آنها حساس باشیم.
وی که سالها در عرصه تئاتر در مقام مدیر و هنرمند فعالیت دارد، با اشاره به شکلگیری شعار «تئاتر برای همه»، نظر خود را در این باره چنین بیان کرد: علیرغم این شعار که زمانی دوستان ما آن را مطرح کردند، تئاتر نمیتواند اینگونه باشد مگر اینکه برای قشر کارگر، دانشآموز و دیگر اقشار جامعه تئاتر داشته باشیم. تئاتر در همه جای دنیا هنر مادر است و اگر این هنر بیمار شود به هنرهای دیگر نیز آسیب وارد میشود.
کارگردان نمایش «حضرت والا» با بیان این نکته که زمانی که تئاتر ایران در دوره شکوفایی بود به هنرهای دیگر به خوبی خوراک میداد یا به خوبی از هنرهای دیگر بهره میبرد، توضیح داد: در آن دوره حضور بازیگران مطرح تئاتر به سینما رونق داد. کمتر شاهد بودهایم که بازیگری از سینما به تئاتر بیاید و باعث رونق تئاتر شود ولی عکس این قضیه اتفاق افتاده است.
تئاتر فقط متعلق به ما نیست، متعلق به همه است
پاکدل برای جلوگیری از ایجاد سوءتفاهم برای مخاطبان سخنان خود، تأکید کرد: من با حضور بازیگران سینما در تئاتر مخالف نیستم زیرا تئاتر فقط متعلق به ما نیست، متعلق به همه است.
این نویسنده که همیشه مطالعه از برنامههای اصلی زندگی اوست به جمله «قلم نویسنده با جهانی مینویسد» از مارگریت دوراس اشاره کرد و گفت: وقتی کلمه نوشته شد دیگر متعلق به من نیست بلکه متعلق به جهان است.
نزاع بر سر حاشیه سینما و تئاتر
وی به حواشی موجود برای سینما و تئاتر اشاره کرد و با صراحت گفت: در کل تئاتر و سینمای ما خبری نیست و حاشیهاش بیشتر از متناش است و ما بر سر حاشیه آن دعوا میکنیم. کل گردش مالی سینما، تئاتر و شبکه خانگی ما به اندازه قیمت یکی از مغازههای خیابان ولیعصر یا گردش مالی ۲ شعبه بانک نیست.
پاکدل سخنان خود را این چنین ادامه داد: اما همین تئاتر هم فرهنگسازی میکند. زمانی مشکل به وجود میآید که ما به عنوان هنرمند از تأثیرگذاری خود آگاه نباشیم و بخواهیم هزینه ما را دیگران بپردازند، یعنی پای حرف خود نمیایستیم. به هنرمندی میگویند ۱۰ مورد را از کار خود حذف کند و بدون هیچ چون و چرایی قبول میکند اما برخی به راحتی پذیرای این امر نیستند، پای حرف خود میایستند و بیدلیل پذیرای حذف بخشهایی از اثر خود نمیشوند، بهای آن را میپردازند و از اجرای کار انصراف میدهند.
ما مجاز به گفتن هر حرفی روی صحنه نیستیم
وی که در زمان ریاست در مجموعه تئاتر شهر در تمرینات و بازبینی آثار نمایشی متقاضی اجرا در مجموعه حضور پیدا میکرد، تأکید کرد: ما مجاز به گفتن هر حرفی روی صحنه نیستیم. زمانی در بازبینی اثری که یکی از دوستان بازیگرم در آن حضور داشت، بودم. بعد از پایان بازبینی با عصبانیت به پشت صحنه رفتم و با عصبانیت به کارگردان گفتم که از آنجا برود و سپس خطاب به دوست بازیگرم گفتم که اصلا مهم نیست کجای عالم زندگی میکنی، آدم که هستی! آیا هر لفظ یا حرکتی که به تو گفته شد، باید بگویی و انجام دهی؟ این یعنی انفعال.
کارگردان نمایش «سمفونی درد» معتقد است که گاهی اوقات حرفی روی صحنه زده میشود که لطمهاش به کلیت تئاتر میخورد. وی با بیان جمله «آواز از اول بود، بعدها خواننده آمد خواند» واژه «هنر مقدس» را لفظ اشتباهی دانست و توضیح داد: هنر یک معجزه است، همه اینها از ابتدا بوده و ما تنها ادای خداوندگاری را درمیآوریم. اصوات از ابتدا بودهاند و ما فقط فاصله میان آنها را کم و زیاد میکنیم.
زمانی مشکل به وجود میآید که هنرمند از رسالت خود آگاه نباشد
فضای کافه کتاب «همیشه» آرامش خاصی داشت و موسیقی مجموعه تلویزیونی «هزار دستان» در حال پخش بود. پاکدل با تأملی که کرد به سخنان خود ادامه داد و گفت: زمانی با مشکل مواجه میشویم که به رسالت خود و تأثیرگذاری خود آگاه نباشیم یا برایمان مهم نباشد. یکی از اصول اولیه تئاتر دموکراسی حاکم بر ذات آن است، تو اول دیالوگ خود را بگو تا من دیالوگ خود را بگویم، تو میزانسن خود را انجام بده تا من هم میزانسن خود را انجام دهم. این دموکراسی را باید به زندگی وارد کرد. اما متأسفانه من روی صحنه تئاتر بازیگرانی را دیدهام که بدون توجه به بازیگران دیگر، بازی میکنند و فقط خود را میبینند. حال این وضعیت را در صحنه زندگی، اجتماع و سیاستمان هم تعمیم دهیم.
با خود دو رو نباشیم
وی یادآوری کرد: ما نمیتوانیم برای دنیا نسخه بپیچیم بلکه میتوانیم تنها روی مخاطبان خودمان تأثیر بگذاریم. مهم این است که با خودمان صادق باشیم و دورو نباشیم، هر جایی دیدم که دونفریم، از خودمان خجالت بکشیم.
پاکدل در ادامه سخنان خود این حکایت را بیان کرد: فردی به دیدن خانی میرود و از نوکر میپرسد خان هست؟ نوکر پاسخ میدهد بله در ایوان است، فرد به ایوان میرود و میبیند که خان با لباس و بسیار با شوکت روی صندلی نشسته، فرد از نوکر میپرسد که خان مهمان داشته یا خواهد داشت؟ نوکر میگوید نه. فرد به نزد خان میرود و از خان میپرسد که قرار است در محضر چه کسی باشد که این چنین با هیبت و شوکت نشسته و لباس پوشیده، خان پاسخ میدهد که در محضر خود نشستهام.
وی درباره سردرگمی برخی هنرمندان و دست به هر کاری زدن از سوی آنها این نکات را بیان کرد: نمیدانم موقعیتها آدمها را تعریف میکنند یا آدمها موقعیتها را، بستگی دارد. به نظر من هنرمند آدم عادی نیست و موهبتهایی در درون او هست که بخشی خدادادی است و بخشی تربیتی است. آیا برای هنرمند هم موقعیتها تعیین میکنند چگونه رفتار کند؟ چقدر منافع جمع را به منافع شخص ترجیح میدهد یا بالعکس؟ آیا یک سیاستمدار باید همه واقعیتها را بیان کند؟ آیا در رسانهها باید هر خبری را منتشر کرد؟ ما باید تکلیف خودمان را با خود روشن کنیم تا بعد از آن بتوانیم رابطه تئاتر و هنرهای دیگر را با پدیدههای اجتماعی بررسی کنیم.
این فعال و چهره آشنای سالهای دور رسانه ملی متذکر شد: نباید تأثیر رسانهها را نادیده گرفت. بخشی از روابط اجتماعی امروز جامعه ما منبعث از سریالهای ترکیهای است. نمایشنامههای زیادی برای خواندن به من ارائه میشود که از بین هر ۱۰ اثر، ۹ اثر به موضوع خیانت میپردازند که این یک فاجعه است ولی ما به آن توجه نمیکنیم.
باید واقعبین و فرزند زمان خود باشیم
پاکدل با تأکید گفت: باید واقعبین و فرزند زمان خودمان باشیم. تحلیل گذشته اشکالی ندارد ولی قضاوت کردن درباره آن درست نیست چون مجموعه شرایط باعث ایجاد یک اتمسفر میشود. به گفته کامو «اگر چندین دوربین بیاید و همزمان از بدو تولد تا انتهای زندگی فردی را به صورت مستند بسازد، باز هم این فیلم مستند بر تمام زندگی او نمایندگی نمیکند، چون اتفاقاتی پشت این دوربینها میافتند که بر زندگی فرد تأثیر میگذارند ولی دوربینها این اتفاقات را ضبط نمیکنند».
وی درباره شرایط و لحظاتی که انسان نسبت به گذشته خود پشیمان میشود، با صراحتی که در نگاهش نیز دیده میشد بیان کرد: من تا اینجایی که هستم حتی لحظهای از گذشته خود پشیمان نیستم. اگر باز هم به عقب برگردم باز هم سال ۱۳۶۱ به جبهه میروم، باز هم پای انقلاب میایستم، باز هم مدیر پخش تلویزیون میشوم، همان نوع مدیریت را اعمال میکنم، اگر قرار باشد سریال بنویسم باز هم «سفر سبز» و «همسایهها» را مینویسم و همین مسیر را طی میکنم. اگر ما درک درستی از لحظههای خود داشته باشیم بعدها پشیمان نمیشویم اما حوادث و اتفاقات در آینده باعث روشن شدن دید ما میشوند و باعث میشوند که تجربه کسب کنیم.
ساعت از وقت تعطیلی کافه کتاب «همیشه» گذشته ولی زمان برای ما در میان سخنان حسین پاکدل که در پس هر جملهاش دغدغه و باور این چهره هنری مشهود بود، محو شد. به همراه حسین پاکدل بیرون آمدیم و با او که همیشه در ذهنمان باقی است، «همیشه» را ترک کردیم.