به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ داستانی که دختر كسـري، از نسـل كيكـاووس، شــب جمعــه در گنبــد هفــتم بــراي بهــرام گــور نقل میکند، ماجراي خواجه کنیزنواز در گنبد سفيد است. قصه از زبان مـادر شاهزاده، به روايت يكي از دوستانش كه در يك ميهماني شركت داشته، بيان مـيشـود:
جواني عاقل و پاک و خوشنام كه صاحب گلستاني زيباست، روزی به رسم عادت همیشگی، به قصد تفرج به باغ ميرود. از قضا در باغ بسته اسـت و از حضـور باغبان خبري نيست. پس از جستجوي زياد، صـداي چنگ و آواز از بـاغ بـه گوشـش ميرسد، هرچه جستوجو میکند راهی برای ورود به باغ نمییابد تا اینکه متوجه رخنهاي در ديوار ميشود و از اين طريق به باغ راه مييابد.
دو كنيزك كه نگهبـان بـاغ هستند، متوجه حضور جوان غريبه ميشوند و پس از مواخذه و آزار جوان و جويـا شـدن علت ورودش به آنجا، متوجه میشوند که او نیت شومی در سر ندارد و رهایش میکنند.
كنيزكـان او را از ضـيافت دختران زيبا روي شهر، در باغ آگاه و جوان را بـه مراسـم شـادي و پـايكوبي خود دعوت ميكنند و برای جبران خطای خود به او پیشنهاد میدهند که از میان زیبارویان یکی را برگزیده تا به خدمت او بیاورند.
جـوان، دختـر زيبـارويي را كـه نوازنده چنگ است، برمیگزیند. دو كنيزك نگهبان، دخترک را که «بخت» نام داشت نزد جوان ميآورند. اين دو طالب وصال يكديگر میشوند، اما هر بار موانعي بر سر راهشان پيش ميآيد و از این رو اندوهناک میشوند و زبان به گله و شکایت میگشایند.
تا اینکه در پایان داستان متوجه میشوند که مشکل در راه اشتباهی است که برای وصال برگزیدهاند. دو جوان نادم گناه را ترک گفته و داستان با ستايش پاكي و سپيدي به پايان ميرسد:
در سپيدي است روشنــايي روز وز سپيدي است مه جهـان افروز
همه رنگـي تكلف انـدودست جـز سپيدي كه او نيـالودست
هرچه از آلودگی شود نومید پاکیش را لقب کنند سپید
در پرستش به وقت کوشیدن سنت آمد سپید پوشیدن
در کتاب «روانکاوی و ادبیات» نوشته حورا یاوری میخوانیم: «با گذر از اين گنبد، كه هفتمين دايره سرنوشت بهرام است، سفر بهرام به دنياي درون كه با ديدار سايه و سياهي آغاز شده بود، با آميزش او با نور و سپيدي به پايان ميرسد. بهرام درون خود را ميشناسد و نيروهاي قلمرو ناخودآگاه روان خود را به سود سوية خودآگاه آن در فرمان ميگيرد و به كمال و تماميت دست مييابد.» (صفحه ۱۴۹)
زرین تاج واردی نیز در مقالهای با عنوان «بررسی رنگ در حکایتهای هفتپیکر نظامی» درباره این روایت مینویسد: «رنگ سفيد، نماد پاكي و دوري از گناه است و نظامي با انتخاب اين رنـگ بـه نوعي حركت از تاريكي به روشني را نشان ميدهد و در نهايت به رنگ سفيد، كـه رنـگ بي آلايشي و پاكي است، منجر ميشود.»
طرح «هفت موزه، هفت قصه» با هدف ترویج کتابخوانی و معرفی افسانههای کهن ایرانی از سوی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در هفته کتاب برگزار شد. قصه هفتگنبد نظامی یکی از داستانهای اصلی این طرح است که هر یک از هفت داستان آن در یک روز از هفته کتاب و کتابخوانی اجرا میشود. نخستین داستان آن یکشنبه (۲۵ آبان) در موزه ملی ایران، داستان دوم دوشنبه (۲۶ آبان) در کاخ گلستان، سومین داستان سهشنبه (۲۷ آبان) در موزه فرش، چهارمین داستان نیز چهارشنبه (۲۸ آبان) در موزه صلح و پنجمین داستان پنجشنبه (۲۹ آبان) در موزه مقدم و داستان روز ششم (۳۰ آبان) در باغ نگارستان روایت شد.
در اینباره بخوانید
یکشنبه: یغماناز، دختر پادشاه خاقان و روایت داستان عشق و ترس در گنبد زردرنگ
دوشنبه: نازپری، دختر خوارزمشاه و روایت داستان صبر و دلدادگی در گنبد سبزرنگ
سهشنبه: حکایت شاهدخت سقلاب و تقابل عشق و ترس در موزه فرش
چهارشنبه: ماهان و دیوان در موزه صلح گردهم آمدند!/روایت گنبد فیروزه و جوان خوشگذران
پنجشنبه: نبرد خیر و شر در سیاره مشتری/ راز برگ درخت صندل و شفای چشمان نابینا