به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ دکتر محمود اسعدی در یادداشتی نوشت: مرحوم جرج جرداق نویسنده، شاعر و پژوهشگر شهیر مسیحی لبنانی را چندبار در بیروت، تهران و شیراز ملاقات کردم. نخستین مرتبه حدود ۱۵ سال پیش گفتگوی مفصلی با او در شهر بیروت داشتم.
مرحوم جرج جرداق نویسنده، شاعر و پژوهشگر شهیر مسیحی لبنانی را چندبار در بیروت، تهران و شیراز ملاقات کردم. نخستین مرتبه حدود ۱۵ سال پیش گفتگوی مفصلی با او در شهر بیروت داشتم که انشالله بزودی منتشر می شود چند نکته در این مصاحبه که در منزل او انجام شد گفتنی است.
نخست وضعیت آشفته کتابخانه مفصل و معتبر جرداق در منزلش بود که علاوه بر انبوه کتاب های متعدد به زبانهای عربی و فارسی و انگلیسی، تعداد کثیری کتاب خطی به زبان فارسی و عربی _نیز که برخی آنها نایاب بودند_ را شامل می شد. البته بزعم خودش، نظم پریشانی داشتند و خود او می توانست هر وقت مایل بود هریک از آنها را پیدا کند، مثل ژان پیاژه سوئیسی که به دو نظم "حیاتی" و "هندسی" معتقد بود که دومی چندان چنگی به دل نمی زند و بیشتر از "نظم حیاتی" وقت آدم را می گیرد.
اغلب نخبگان به چنین نظم بی نظمی معتقد یا مبتلایند. پرسیدم با اینهمه کتاب نفیس می خواهید چه کنید؟ بی درنگ گفت می خواهم همه اش را بفروشم و شما اگر بتوانی به ایران منتقل کنی چه بهتر! قیمت مناسبی پیشنهاد کرد و من بعدا به وزیر فرهنگ وقت گفتم که در دست اندازهای اداری افتاد و نشد. نکته دوم ترس او از سوار شدن به هواپیما بود که وقتی به ایران دعوتش کردم، دانستم. او می گفت حتی یکبار که به ایران آمده با اتومبیل چند روز در راه بوده است که خود حکایتی دارد و در ادامه می گویم. نکته سوم شاعری اوست که هر هفته جلسات شعرخوانی با شرکت شعرای بزرگ عرب در لبنان و مصر داشت و حتی چند شعر او را ام کلثوم خوانده است. بعدها در تهران صدایی آشنا از هتل آزادی تلفنی مرا فراخواند. و من متعجب که چگونه و با چه وسیله ای جرج جرداق به ایران آمده است سریعاً به سراغش رفتم.
بی آنکه بپرسم خود پاسخ داد: برای برپایی کنگره سعدی، شیخ بابتین شاعر و سرمایه دار کویتی به سراغم آمد. اول کتابخانه ام را به ۵ برابر قیمت پیشنهادی به شما، خرید و پولش را نقداً پرداخت کرد دوم گفت با هواپیمایی بوئینگ شخصی که خود خلبانش هستم ترا به ایران می برم به همراه ۳۰۰ شاعر و ادیب دیگر، اگر سقوط کنیم همه با هم می افتیم پس راه بیفت! و منهم تسلیم شدم و آمدم. جالب بود. از تهران به شیراز با هم سوار بر همان هواپیما شدیم و آثاری از ترس بر چهره اش دیده نمی شد. به تصویربردار گفتم تصاویر جذاب بگیرد در شهر شیراز و در آرامگاه سعدی نیز گفتگوهای فرهنگی خوبی داشتیم که ثبت و ضبط شد. اکنون او در ۸۳ سالگی تن به تیره تراب داده است در حالی که صدای عدالت او در معرفی حیدر کرار امام علی در آفاق انسانی متجلی است. خدایش بیامرزد.