به گزارش فرهنگ امروز؛ در آغاز این نشست، دکتر ضیاییفر برگزاری این نشست را بسیار پدیدۀ مبارکی دانست و در ادامه به فقر ادبیات و بحث و گفتوگو در زمینۀ حقوق بشر اشاره کرد.
دکتر محسن محبی رییس مرکز امور حقوقی بینالمللی ریاست جمهوری نیز به تمایز حقوق بینالملل و حقوق بشر اشاره کرد و گفت: اولی به حقوق متقابل دولتها میپردازد و دومی به افراد به مثابه اشخاص حقیقی. رابطۀ میان این دو حقوق مانند رابطۀ قانون اساسی با شهروندان است که در آن قانون اساسی رابطۀ قدرت با شهروندان را مشخص میکند.
وی افزود: حقوق بینالملل رژیمی عقلانی با سابقۀ چند قرن است که بر اساس اصل حاکمیت دولتها تنظیم شده است که مهمترین خصیصۀ دولت است و نشان میدهد که دولت خود منشا قدرت است. پس از جنگ جهانی اول، سازمانی بینالمللی به نام جامعۀ ملل متفق و پس از آن سازمان ملل متحد شکل گرفت که تشکیل آن بسیار مهم است که ریشههای آن را میتوان به بحث کانت در رسالۀ صلح پایدار بازگرداند. این سازمان، دستاورد بسیار مهمی بود و همچنین حقوق بینالملل مبتنی بر حاکمیت است و در این حقوق، جنگ منع شده است.
وی افزود: حقوق بینالملل در جهت تعالیم انبیاست که شامل ظلم نکردن، حمله نکردن و چیزهایی از این دست است. شورای امنیت با همۀ بدنامیهایش، کارکرد خوبی داشته است مثلاً مسلمانان را در کوزوو نجات داده است.
محبی گفت: دستاوردهای حقوق بینالملل چشمگیر بوده اما نقصهایی نیز دارد که باید برطرف شود. این حقوق بدون دولت معنی ندارد و باید سازوکارهایِ حاکمیت را بشریتر و انسانیتر کنیم تا دولتها، آن را مهم تلقی کنند.
در ادامه دکتر صفارینیا استاد دانشگاه امام صادق (ع) روز حقوق بشر را پاسداشت قربانیان حقوق بشر دانست و گفت: در جامعهای زندگی میکنیم که بحثهای انتقادی بسیاری دربارۀ حقوق انجام میشود اما مطالعات انتقادی علمی، چیزی متفاوت از آن است.
وی افزود: منتقدان دکترین حقوق بشر بر این باورند دکترین حقوق بشر، طبل توخالی است چرا که بر استاندارهای حقوق بشر نقد دارند و آنها را گزینشی میدانند و بر این باورند که این استانداردها که تحت عنوان حق بیان میکنند، حق نیستند بلکه ارزشاند. همچنین بیان میکنند که توزیع قدرت از نگاه بینالمللی نشئت گرفته از اروپا و محصول غربیهاست و آنها از حقوق بشر برای مداخله بر کشورها استفاده می کنند در حالی که خودشان از آن مصون هستند.
همچنین دکتر فاضلی دربارۀ نگاههایی که به حقوق بشر میشود اشاره و پارادایمهای انتقادی را طبقه بندی کرد و گفت: دستۀ اول نقدهای توجیهگرایانه است که ناقضان حقوق بشر در این رویکرد برای توجیه کار خود به نقد حقوق بشر میپردازند تا از پاسخگویی طفره روند.
فاضلی دستۀ دوم را نقدهای اصطلاحطلبانه دانست و گفت: این افراد پذیرندۀ حقوق بشر هستند و به دنبال اخلاقیکردن جامعه است. دستۀ سوم نیز نقدهای حرفهای است که نقد حقوق بشر را حرفۀ خود میدانند و دغدغههای اخلاقی ندارند.
او ادامه داد: نقدهای رشتهای چهارمین دسته است که در دهۀ ۹۰ ظهور یافت. این گروه انتقادی پارادایمهای تلفیقی – ترکیبی است که هر کس میتواند با توجه به قواعد میانرشتهای وارد این بحث شود. پنجمین دسته نیز نقدهای دانش فرارشتهای است که به دنبال تبدیل حقوق بشر به چیزی منحصر به فرد است.
فاضلی افزود: به نظر من باید جامعه و اخلاق و فرهنگ را به حقوق ضمیمه کرد. بخش عمدهای از ناکامیهای اعلامیۀ حقوق بشر عدم انضمام این موارد است چرا که بیش از فرهنگی شدن، حقوقی و قانونی شده است. این امر ناشی از آن است که اعلامیه در دورۀ روشنگری نوسته شده است که در آن زمان این باور فراگیر وجود داشت که با مفهوم نوظهور قانون میتوان به جامعۀ مطلوب دست پیدا کرد. درحالیکه با انسانی پرداختن به امر انسانی و اجتماعی از تقلیل آن به امر قانونی جلوگیری میشود و در نتیجه امکان پرداختن به وجوه فرادولتی آن نیز میسر میشود.
وی در پایان گفت: مسئلۀ دیگر، تخصصگرایی افراطی است که در نتیجۀ آن به استقلال دانشها تاکید میشود و در نتیجه هر دانشی به دنبال سیطرۀ هژمونیک خود است. درحالیکه ما نیازمند عنوان فرا رشتهای از آن هستیم که در امروزه رشته و حتی مفهوم دولت به چالش کشیده شده است.