فرهنگ امروز/ روحالله اسلامی*: علم سیاست در ابتدای پیدایش برای این منظور در نظر گرفته شده بود که کارشناسان و سیاستمداران مورد نیاز دستگاههای اداری کشور را تربیت کند. نزدیک به یک قرن از تأسیس علم سیاست در ایران میگذرد و اکنون بحران بیسابقهای این رشته را تهدید میکند، به گونهای که از هویت و کارآیی تعریفشده دور افتاده است. با توجه به اثرگذاری مدرسان و دانشآموختگان علوم سیاسی در بحرانیترین شرایط تاریخ معاصر ایران از مشروطه تاکنون، بهخصوص در حلوفصل منازعات داخلی و خارجی بهراحتی میتوان عواملی را معرفی کرد که باعث کژکارکردیهای فراوانی در رشتهی علوم سیاسی شده است.
این رشته بسیار خاص و نخبهگرا میباشد و نهادها و مراکز آن محدود و حساس هستند، این فلسفه در مورد گسترش تحصیلات تکمیلی و دادن مجوز تشکیل دوره باید در نظر گرفته میشد، درحالیکه در سالهای اخیر، ورودیهای علوم سیاسی بهخصوص در دانشگاههای پیام نور و آزاد اسلامی رو به افزایش است و تحصیلات تکمیلی نیز بیقاعده گسترش بیرویه داشته است. این مورد، پایین آمدن کیفیت رشتهی علوم سیاسی و از همه بدتر بیکاری گستردهی فارغالتحصیلان را رقم زده است.
بحران دوم مربوط به آزمون ارشد و بهخصوص دکتری است، بهنحوی که سازمان سنجش به شیوهی تستی دانشجو میگیرد و روندهای کیفی بهخصوص تحلیلهای تخصصی نادیده گرفته میشود. در واقع مکانیسم دانشگاه پیام نور یعنی تودهگرایی عوامانه بر دانشگاههای دولتی با عقلانیت ابزاری و سودانگارانه حاکم شده است. مورد سوم مربوط به سرفصلها و تغییرات عمومی است که باعث میشود این رشته به علوم و دانشهای قیاسی، فرضیهای و کلی نزدیک شده و هویت تخصصی خود را از دست بدهد. فلسفه، تاریخ، ادبیات و بسیاری از دانشهای اجتماعی بهخصوص با روشهای سنتی، علم سیاست را تبدیل به اندیشههای شعاری و کلی کرده است که هیچ تخصص و رویکرد کارشناسانهای را برنمیتابد. این موارد بحرانهای علوم سیاسی را شکل میدهد که برای برخی از آنها میتوان با ایجاد و تقویت رشتهی سیاستگذاری عمومی این بحرانها را حل کرد.
سیاستگذاری چیست؟
سیاست، علم مطالعهی قدرت در جامعه است؛ به این معنا که علوم سیاسی به این مشکله میپردازد که برای تولید، توزیع و افزایش قدرت بهصورت متعادل در جامعه چه باید انجام داد؟ تکنیکهای حکمرانی چیست و از چه شیوههای بهروز و کارآمدی در چرخش و تنظیمات قدرت عمومی میتوان استفاده کرد؟ به دلیل آنکه اغلب انسانها همیشه به دنبال بهبود اوضاع خود هستند؛ یعنی قصد دارند درجات بالاتری از قدرت، ثروت و لذت را کسب کنند، در جوامع انسانی نزاع و درگیری ایجاد میشود. قدرتخواهی و دلبستگی به جاه و مقام سیاسی در سرشت انسانها نهفته است و علم سیاست به دنبال فرمولهای عادلانه و معتدل در مورد چینش مناسبات قدرت در جامعه است، به گونهای که دولتی کارآمد و پاسخگو ایجاد کند؛ بنابراین مسئلهی اساسی علوم سیاسی دولت میباشد. دولت یعنی جماعتی انسانی دارای سازمان و تشکیلات که ضمانت اجرای قانونی و قهری با توجه به مشروعیت مردمی در واحد سرزمینی و قلمروی مشخص جغرافیایی کسب کردهاند تا بر شهروندان اعمال قدرت داشته باشند.
علوم سیاسی دارای گرایشهای گسترده و متنوعی چون مطالعات منطقهای، دیپلماسی، مطالعات امنیت، سیاست خارجی، روابط بینالملل، جامعهشناسی سیاسی، اندیشهی سیاسی و سیاستگذاری عمومی است. در این میان سیاستگذاری عمومی تأکید ویژهای بر دولت و کارویژههای آن دارد و علم مطالعهی دولت در اجرا محسوب میشود. برای سیاستگذار عمومی، مشکلات جامعه که شکل عمومی پیدا کردهاند درجه اهمیت بالایی دارد و سعی میکند با استفاده از مدلها و روشهای متکثر در این دانش، مسائل بنیادینی که به امر عمومی در جامعه برمیگردد را شناسایی کرده و از طریق قدرت دولت با استفاده از فرمولهای سیاستگذاری، آنها را حلوفصل کند. زمانی که بیکاری، فقر، فاصلهی طبقاتی، گسست نسلی، افسردگی، کمآبی، پیری جمعیت، فروپاشی خانواده، بحران مسکن و... در جامعه تبدیل به مشکلی عمومی میشود که نظم و امنیت و روال عادی زندگی را به هم میزند، سیاستگذار عمومی با تحقیقات دارای شاخص و رویکردهای کمی وارد بررسی متن میشود و از شیوههای کاربردی، عینی و اثرگذار سعی در کاهش این مشکلات میکند. در واقع سیاستگذاری همان وجه کاربردیسازی دانش سیاسی میباشد که از مبانی، مفاهیم، روشها و کلیات فراتر رفته است و قصد دارد همهی یافتههای این دانش را در زمینهی طراحی و اجرا و ارزیابی سیاستها به کار گیرد.
سیاستگذاری به دانشجویان علوم سیاسی میآموزد که از کتابخانهها، تحقیقات فلسفی و کلی اندیشیهای ذهنی و قیاسهای بیارتباط به واقعیت فاصله گرفته و به این مسئله بپردازند که مشکلات کوچک جامعهای که در آن زندگی میکنند، چیست. ۴ سال در دورهی کارشناسی علوم سیاسی حجم بسیار بالا و ارزشمندی از روشهای تحقیق، زبان تخصصی، مفاهیم اساسی، متفکران و نحلههای سیاسی، تکنیکهای سیاست داخله و خارجه، فن دیپلماسی و سیاست خارجی، مسائل نظامی و امنیتی، حقوق اساسی، اداری و بینالملل و... آموزش داده میشود که مبنای فکری و چارچوبهای لازم برای کارشناس سیاسی را فراهم میآورد، اما در ادامه سیاستگذاری عمومی میتواند این دادهها را در جهت رفع مسائل و مشکلات اساسی کشور به کار بگیرد. ایران همانند بسیاری از کشورهای مسلمان خاورمیانه که ۱۰۰ سال در دیالکتیک دائمی میان سنت و تجدد رویههای سیاستگذاری متفاوتی را به لحاظ پاردایمی تجربه کرده است دارای مشکلات زیادی در زمینهی امنیت، فرهنگ و اقتصاد میباشد که راهحل بسیاری از آنها تنها در علوم سیاسی وجود دارد. متأسفانه ورود مهندسان و پزشکان و سایر دانشهای قیاسی به عرصهی سیاستگذاری باعث شده است که شاخصهای کمی و اغلب ایدئولوژیک، آن هم بهصورت بخشی و بر اساس روابط فردی، روبنای کاذب از توسعه را ایجاد کند.
تجربهی علم سیاستگذاری عمومی در ایران
سیاستگذاری در رشتهی علوم سیاسی میتواند گرایشی باشد که اگر به آن توجه شود بسیاری از بحرانهای این رشته و کشور را حلوفصل کند. بررسی برنامهها و سیاستهای دولت با توجه به مشکلات عمومی جامعه هویت این رشته را تشکیل میدهد. نزدیک یک دهه از ایجاد این گرایش در دانشگاه تهران سپری میشود، اما بنا بر مسائلی این گرایش هنوز عمومی و غالب نشده است و جایگاه مناسبی ندارد. با تلاشهای دکتر اشتریان، وحید و ملکمحمدی این گرایش در گرایشهای علوم سیاسی دورهی کارشناسی ارشد ایجاد گردید، اما تقریباً ۷ سال است کسانی میتوانند مجوز انتخاب این گرایش را پیدا کنند که مجموعه دروس مطالعات منطقهای کارشناسی ارشد را برای آزمون مطالعه کنند، درحالیکه بیشترین نزدیکی این گرایش به مجموعهی علوم سیاسی میباشد نه مطالعات منطقهای. دقیقاً به همین دلیل اغلب ورودیهای سیاستگذاری عمومی از دایرهی واژگانی سیاست خارجی، مطالعات منطقهای برخوردار بودند و ارتباط اندک و سختی با سیاستگذاری پیدا میکردند. این رشته بهصورت محدود با تعداد کمی از اساتید راهاندازی شد و در سایر دانشگاهها نیز رواج پیدا نکرد. درحالیکه بحران آب، بیکاری، مشکلات بهداشت و محیط زیست، مسائل فرهنگی و سیاست خارجی میبایست عرصهی پایاننامهها، مقالهها و کارهای پژوهشی در علوم سیاسی باشد، اما همچنان مفاهیم، کلیات و دانشهای بدون تکنیک با رویکردهای قیاسی و کلی علم سیاست در ایران را محاصره کرده است. با توجه به کمبود منابع، اساتید اندک سیاستگذاری، رویکردهای بخشی و پراکندهی گرایش سیاستگذاری عمومی و عموماً جذب نشدن دانشجویان مستعد و خلاق علوم سیاسی در این گرایش، تقریباً تلاشهای گرایش سیاستگذاری عمومی در دانشگاه تهران راه به جایی نبرده است.
نتیجهگیری
بدیهی است که با توجه به اختیارات دانشگاهها بر اساس توان اعضای هیئت علمی و الزامات تمرکززدایی میتوان بر اساس مشکلات کشور در جغرافیای مختلف آموزش عالی رشتهی سیاستگذاری را مورد توجه قرار داد. علوم سیاسی هرچه به حلوفصل مسائل عمومی کشور با توجه به زبان تخصصی و روشهای علمی خود بپردازد از بازار کار و قدرت بیشتری برخوردار خواهد بود. با توجه به موقعیت کنونی علوم سیاسی و تجربهی ناموفق دانشگاه تهران بسیار اساسی است که رویکرد سرفصلها و سیاستگذاریهای آمایش علمی کشور به سمت واگذاری اختیارات به گروههای علوم سیاسی در کشور حرکت کند تا بر اساس مشکلات منطقهای و جغرافیایی سرفصلهایی متناسب با مشکلات هر واحد جغرافیایی طراحی شود؛ برای مثال زیرساختهای اطلاعاتی و سامانهی جامع آماری کشور، دولت الکترونیک و همینطور آمایش سرزمین، ۳ موضوع کلان و بسیار حیاتی برای قدرت عمومی در ایران به شمار میآید که سیاستگذاری عمومی باید به آنها توجه کند. بدون ۳ مورد ذکرشده هیچ کشوری توان حیات قدرتمندانه در عصر اطلاعات را ندارد که متأسفانه ما در هر ۳ مورد با ضعفهای جدی روبهرو هستیم. گرایش سیاستگذاری عمومی میتواند با تمرکز بر این موارد، فرایند امنیت و رفاه در کشور را طراحی کند و از سوی دیگر گوشهای از مشکلات ایجادشده برای رشتهی علوم سیاسی را نیز کاهش دهد.
*استادیار علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد