شناسهٔ خبر: 26176 - سرویس دیگر رسانه ها

در آستانه اکران «چند متر مکعب عشق»؛ روایتی از انتظار 8 ساله‌ی دو برادر

نوید و جمشید برادران محمودی نزدیک هشت سال صبر کردند تا اولین فیلم‌شان را بسازند؛ فیلمی عاشقانه در دل مهاجرت و این چنین بود که «چند متر مکعب عشق» ساخته شد تا به عنوان یکی از پدیده‌های جشنواره سی‌ودوم فیلم فجر به نمایش دربیاید.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ این فیلم قرار است از فردا 26 آذر ماه اکران عمومی شود،آنچه در ادامه می‌آید، گفت‌وگوی ایسنا با این دو برادر است که یکی تهیه‌کنندگی فیلم را برعهده دارد و دیگری، نویسندگی و کارگردان آن را.

دفتر کارشان قشنگ و دوست‌داشتنی است، حیاطی کوچک دارد که پاییز، رنگی زیبا به آن بخشیده. فضای اتاق‌ها هم صمیمانه است و در همین فضای دوستانه، گفتگویی داریم درباره فیلمی عاشقانه، دغدغه‌های مهاجران غیر قانونی و بالاخره رسیدن به اسکار و ...

 

نشست چند متر مکعب عشق

 

مثل همه بچه‌ها بزرگ شدیم

تا خودشان به زبان نیاورند نمی‌توان حدس زد که ایرانی نیستند ولی واقعیت این است که نوید و جمشید در سال‌های اول کودکی، به ایران آمدند نزدیک به سی سال پیش، و اینجا بزرگ شدند اما با توجه به قوانین تابعیت در ایران هنوز شهروندانی افغان هستند.

نوید، بردار بزرگتر و تهیه کننده فیلم می‌گوید: «شاید هرگز مهاجرت به معنای واقعی آن را درک نکردیم چون پدر و مادر ما موظف بودند زندگی‌مان را تأمین کنند و سختی‌اش بر دوش آنها بود. ما مثل همه بچه‌ها بزرگ شدیم، به مدرسه رفتیم و... . شاید وقتی نوجوان شدیم، چیزهای دیگری فهمیدیم اما اصولا شرایط مهاجرت عجیب است. آنچه در فیلم می‌بینیم، مسائلی است که بعد از بزرگسالی‌مان با آن آشنا شدیم.»

جمشید نویسنده و کارگردان فیلم هم در ادامه صحبت برادرش ادامه داد: «فیلم درباره مهاجران غیرقانونی است، اما ما هرگز در ایران مهاجر غیرقانونی نبودیم و درسالهای که ما به ایران آمدیم باتوجه به شرایط به زودی مدارک شناسایی دریافت کردیم .»

 

هشت سال انتظار برای فیلمی عاشقانه

دو برادر تصمیم‌شان را گرفته بودند، می‌خواستند اولین فیلمشان عاشقانه باشد. به خاطرهمین تصمیم، هشت سال هم انتظار کشیدند. خانه خاطره انگیزشان را فروختند، مدتها برای پیدا کردن یک دختر نوجوان افغان جستجو کردند و بالاخره در شرایطی که به دلیل نبود لوکیشن، فیلم تا مرز تعطیلی رفت، توانستند مکانی مناسب برای فیلمبرداری‌شان بیابند تا «چند متر مکعب عشق» رنگ پرده نقره‌ای سینما را به خود ببیند. جمشید محمودی درباره ساخت این اثر عاشقانه می‌گوید: «بسیاری از لحظات عاشقانه فیلم، تجربیات خودم یا دیگران است. هنگام نوشتن فیلمنامه خیلی به مخاطب عام فکر می‌کردم. نمی‌خواستم فیلم فقط یک فیلم هنری باشد.»

 

می‌دانستم جمشید یک دو سه را می‌گوید

نوید هم ادامه می‌دهد:« قرار نبود فیلم اول ما، فیلم دیگری باشد. به جز برادر بودن، خیلی با هم دوستیم. اتفاقا برادری‌مان خیلی رسمی است. سال‌ها در تلویزیون کارگردانی کرده‌ام و در سینما هم دستیار کارگردان بوده‌ام اما جایی به این نتیجه رسیدم که فیلم را جمشید کارگردانی می‌کند و اوست که «سه دو یک» را می‌گوید.»

او تصریح می‌کند:«می‌خواستیم فیلمی عاشقانه‌ای بسازیم و برای روایت عشق، به یک اجتماع نیاز داریم. اجتماعی مانند محله، دانشگاه و... که در هر یک بستر متفاوتی برای عشق بوجود می‌آید. اما وقتی عشقی در شرایط عادی نیست، آن زمان اتفاقات غیرمعمولی‌تری رخ می‌دهد.»

 

نشست چند متر مکعب عشق

 

تصویری واقعی از افغان‌ها

اما فیلمسازان ایرانی هم به مهاجران افغان در ایران پرداخته‌اند که نتیجه آن ساخت فیلم‌هایی مانند «باران» کار مجید مجیدی یا «حیران» به کارگردانی شالیزه عارف‌پور، «آخرین ملکه زمین»،«گلچهره» یا سالهای دور تر آثاری از خانه فیلم مخلباف و....به همین دلیل رفتن به سمت ساخت چنین فیلمی شاید کمی ریسک به نظر برسد.

جمشید در این‌باره می‌گوید: «کاملا به این تشابه آگاه بودم. تنها دغدغه‌ام این بود تا جای ممکن افغان‌ها را واقعی نشان دهیم. خود ما حتی نمی‌توانستیم به عنوان مشاور لهجه افغان، به بازیگران کمک کنیم. به همین دلیل از مشاور لهجه کمک گرفتیم.»

نوید نیز در تکمیل این توضیحات می‌گوید: « فکر ما این بود که چون ما این آد‌م‌ها را می‌شناسیم، شاید درست‌تر بتوانیم آن‌ها را نشان دهیم. شما نمی‌توانید یک آمریکایی باشید و درباره تعصبات خانوادگی در ایران و افغانستان فیلم بسازید.»

 

اول مقاومت، بعد رضایت

موضوع بعدی گفتگوی ایسنا با کارگردان و تهیه‌کننده «چند متر مکعب عشق» درباره انتخاب بازیگران است، نادر فلاح یکی از بازیگران اصلی این فیلم گرچه ایرانی است، اما به خوبی در نقش یک مهاجر افغان ظاهر شده است.

جمشید درباره حضور این بازیگر در فیلمش به ایسنا توضیح می‌دهد: «با یک بازیگر افغان سه جلسه فیلمبرداری داشتیم اما ناچار به تغییر شدیم. نادر فلاح را اول برای نقش دیگری انتخاب کردیم که بعدا آن نقش حذف شد. وقتی او فیلمنامه را دید، همین نقش عبدالسلام را خواست و من اول مقاومت کردم اما بعد قسمت شد که خودش بازی کند. هر چند کاراکترش از ابتدا کم دیالوگ بود اما او به خوبی دیالوگ‌ها را با لهجه افغانی می‌گوید.»

 

حتی در شهر ری (شاه‌عبدالعظیم) تراکت پخش کردیم

حسیبا ... دختر نوجوان افغان مهاجری است که حدود چهار سال در ایران زندگی کرده است. او در اصل یکی از کودکان کار خیابانی است و هیچ تجربه بازیگری نداشته است. به گفته جمشید، او بعد از بازی در این فیلم سعی کرد در موسسات کودکان کار، شغلی برای خود دست و پا کند، اما به دلیل اقامت غیرقانونی‌اش، ناچار به بازگشت شد و حالا در افغانستان به سر می‌برد.

این کارگردان جوان سینما درباره انتخاب «حسیبا» نیز توضیح می‌دهد:«عملا دنبال بازیگر نبودیم. ما فقط دنبال یک دختر نوجوان افغان بودیم. دخترهای نوجوان بسیاری دیدیم، اما پیدا کردن نوجوان افغان خیلی سخت است. حتی در شاه‌عبدالعظیم تراکت پخش کردیم ولی یکی از دوستان به طور اتفاقی حسیبا را پیدا کرد و او در اولین آزمون، بسیار خوب بود. با این حال مشکل دیگری پیش آمد. برادرش مخالف بود و ما با هزار و یک بدبختی دوباره حسیبا را پیدا کردیم و فیلمنامه را به برادرش هم دادیم تا بداند چه اتفاقی می‌افتد. او با خواندن فیلمنامه راضی شد و خودش هم خیلی به ما کمک کرد.»

می‌رسیم به ساعد سهیلی که جمشید درباره او توضیح می‌دهد: «به جز ساعد، یک گزینه دیگر داشتیم که مشکلات شخصی داشت. ولی ساعد بسیار پرانرژی و همراه است. البته کنترل حسیبا که بازیگر نبود، دشوار بود ضمن اینکه او در سن بلوغ هم بود، با مشکلاتی که این رده سنی دارد.»

 

 

نوید محمودی

 

می‌خواستیم بی طرف باشیم

«چند متر مکعب عشق» می‌کوشد بی‌طرف باشد، نه طرف ایرانی‌ها را بگیرد و نه افغان‌ها. جمشید درباره بی‌طرفانه بودن فیلم می‌گوید: «هر فیلمی در هر جای دنیا اگر یک طرفه به قاضی برود، نمی‌تواند مخاطب را با خود همراه کند و ظلم بیشتری به موضوع فیلم وارد می‌شود و ما مراقب این موضوع بودیم. از سوی دیگر، چون حرف اول قصه ما عشق است، بنابراین همه چیز کمی مهربانانه‌تر از واقعیت جلوه داده می‌شود؛ یعنی عشق این لایه مهربانی را روی کل فیلم کشیده است.»

 

پله پله تا فیلمسازی

براداران محمودی سال‌ها انتظار کشیدند تا اولین فیلمشان را بسازند. آنها پله پله راه فیلمسازی را طی کردند.آن چنانکه جمشید می‌گوید:« متأسفانه بسیاری از جوانان دوست دارند به سرعت همه کارها را خودشان انجام بدهند. به همین دلیل جوانانی بیست و دو سه ساله داریم که اولین تجربه‌شان، کارگردانی فیلم است چون یاد نگرفته‌اند مرحله به مرحله جلو بروند اما ما این را یاد گرفتیم و این قصه هفت هشت سال با ما بود.»

این برادرها تجربه‌های گوناگونی دارند؛ از دستیاری صحنه، دستیاری کارگردان و برنامه‌ریزی و... تا ساخت چند فیلم ویدئویی و کوتاه.

بعد از موفقیت اولین فیلم، ساخت فیلم دوم دشوارتر می‌شود اما جمشید می‌گوید: «حسم این است که فیلم بعدی‌مان بهتر می‌شود. خیلی به فیلمسازی با فاصله‌های طولانی اعتقاد ندارم چون عمر ما کوتاه است. برای ساخت این فیلم هم مشکلات زیادی داشتیم اما چون دوست داشتیم فیلم خودمان باشد، برایش راهکار پیدا کردیم.»

 

دو دو تا چهارتا نکردیم

نوید هم با لحنی طنزآمیز اضافه می‌کند:« به هر حال خصلت جنوب شهری داریم و نمی‌ترسیم! دوست نداشتم کسی به ما کمک کند چون وقتی دیگران برای فیلم سرمایه‌گذاری می‌کنند فکر می‌کنند باید بازیگر هم انتخاب کنند یا مثلا دوستشان را به عنوان بازیگر بیاورند و با این وضعیت مسیر فیلم را تغییر می‌دهند! دوستی داشتیم که می‌خواست در برابر سرمایه، همه عوامل فیلم را تغییر بدهد.»

او با یادآوری شرایط دشوار ساخت فیلم اضافه می‌کند:« روزی از جمشید پرسیدم چقدر پول می‌خواهیم و او گفت بین 400 تا 500 میلیون. خانه‌ای خاطره‌انگیز را فروختیم که با آرزوهای مادرمان ساخته بودمش. حسم این بود که شاید مادرمان دوست داشت این فیلم ساخته شود. خیلی دست بالا خرج می‌کردیم. جزو تهیه‌کنندگانی هستم که ورشکست می‌شوم! روزی که آقای سهیلی پدر ساعد سر صحنه آمد، از رفاه بچه‌ها شگفت‌زده شد چون ما دودوتا چهارتا نمی‌کردیم.»

 

فیلمی متعلق به برادران محمودی

جمشید با اینکه نویسنده و کارگردان کار است، در ادامه صحبت برادرش می‌گوید:« این فیلم خیلی متعلق به ما دوتاست. آنقدر فیلم را متعلق به هر دو می‌دانیم، که معتقدیم فیلم برادران محمودی است. من می‌دانم هرگز نمی‌توانم تهیه‌کننده‌ای مثل نوید پیدا کنم که حاضر باشد خانه‌اش را بفروشد و برای فیلم سرمایه‌گذاری کند.»

او ادامه می‌دهد:«چون از صفر کار را شروع کرده‌ایم، با سختی همه بچه‌ها آشنا بودیم. وقتی به هر آدمی احترام می‌گذاری، او کاملا از جانش مایه می‌گذارد. ما برای درگیر کردن بچه‌ها، هر سکانس درخشانی را که می‌گرفتیم، به آن‌ها نشان می‌دادیم و همه دلگرم‌تر می‌شدند.»

نوید هم یادآور می‌کند : «شاید بچه‌ها فکر می‌کردند مثل کارهای دیگر است. دستمزدشان را می‌گیرند و کار می‌کنند اما جمشید کاری کرد که بعد از سه چهار روز، آنها‌ فیلم را متعلق به خودشان می‌دانستند و از حالت حقوق بگیر درآمدند. شاید اتفاقاتی که در این فیلم افتاد برای مسن‌ترها کمی عجیب باشد. اما خود ما می‌دانستیم در چه رشته‌هایی کاندیدا می‌شویم و با اینکه جشنواره گذشته، رقابتی سخت و فشرده داشت، جوایز زیادی گرفتیم. البته کاندیدا نشدن ساعد سهیلی و نادر فلاح برایمان عجیب بود چون حتی مجله ورایتی که تخصصی سینماست هم از بازی آن‌ها تعریف کرده است.»

 

هرگز نگفتیم نمی‌توانیم

یکی از دشواری‌های ساخت «چند متر مکعب عشق» یافتن لوکیشین مناسب بود.این مشکل در مقطعی آنقدر حاد شد که فیلم تا مرز تعطیلی رفت تا اینکه برادارن محمودی توانستند لوکیشین مورد نظر خود را بیابند، نوید محمودی در این زمینه توضیح می‌دهد:«بخش از لوکیشن موجود بود و بخشی را ساختیم. طبیعتا برایمان هزینه داشت. ضمن اینکه برخی اتفاقات را پیش‌بینی نمی‌کردیم. قبلا اگر می‌خواستید در خانه‌ای فیلمی بسازید، معمولا آن مکان را رایگان به شما می‌دادند، اما حالا همه اجاره می‌خواهند. مشکلات دیگری هم بود از جمله اینکه هزینه جابجایی هر کانتینر 400هزار تومان بود و این چنین بود که با حجمی از هزینه روبرو شدیم که فکرش را نمی‌کردیم اما هرگز نگفتیم نمی‌توانیم این کار را انجام دهد. وقتی تکلیفتان با خودتان معلوم باشد، کم‌کاری نمی‌کنید. ما برای فیلم‌مان بهترین را می‌خواستیم حتی اگر در ذهنمان دنبال سوپراستار بودیم، حتما دستمزدش را فراهم می‌کردیم.همچنانکه دو ماه دنبال لوکیشن بودیم.»

 

جمشید محمودی

 

بیدار شدن به شوق سکانس‌های فیلم

جمشید هم سخنان برادر بزرگترش را ادامه می‌دهد: « به دلیل نبودن لوکیشن، چند بار تا مرز تعطیلی رفتیم چون اصلا چنین لوکیشنی در تهران نبود. اما فیلم برایمان بازتاب‌های بسیار خوبی داشته است. سیمرغ گرفته‌ایم، کاندیدای اسکار هستیم و هنرمندی مانند امیرنادری هم به ما گفت فیلم‌تان به شما خیلی داده، بیشتر اذیتش نکنید. وقتی سرمایه کمتر باشد، سراغ قصه‌هایی کم هزینه می‌رویم اما بهترینش را کار می‌کنیم.»

نوید نیز اضافه می‌کند:« اگر قرار بود فیلم را در جریان رایج سینمای ایران بسازد، دو میلیارد هزینه داشت. شاید ما چون در این زمینه حرفه‌ای نبودیم، فیلم‌مان به این شیوه ساخته شد اما خدا را شاکریم. ما به جز این فیلم به هیچ چیز دیگری فکر نمی‌کردیم و هر روز به شوق سکانس‌های فیلم‌مان از خواب بیدار می‌شدیم.»

 

قدر مخاطب فیلم را می‌دانم

این فیلم تا به حال حضور پررنگی در عرصه بین‌الملل داشته و در کشورهای گوناگونی به نمایش درآمده است. برادارن محمودی معتقدند پخش‌کننده خارجی فیلم، عملکرد مثبتی دارد با این حال جمشید که در بسیاری از اکران‌های خارجی حضور داشته است، به نکته جالبی اشاره می‌کند: «بعد از اولین اکران فیلم در خارج از کشور، حس می‌کردم آدم گاهی به آنچه اطرافش است، توجه ندارد مثل محبت خانواده و ... گویی قبلا خود من کمتر قدر مخاطب عام ایران را می‌دانستم اما تجربه حضور در دیگر کشورها باعث شد قدر این محبت را بدانم. گاه این مخاطبان، موضوعاتی را درباره فیلم می‌گویند که برایم عجیب است.»

 

فیلم چند متر مکعب عشق

 

ماجرای عجیب اسکار

«چند متر مکعب عشق» به عنوان نماینده سینمای افغانستان به اسکار راه یافته است و اصلا بعد از انتشار این خبر بود که رسانه‌ای شد برادران محمودی تابعیت ایرانی ندارند.اما این اتفاق چگونه افتاد؟

جمشید می‌گوید:«فیلم باید تا تاریخی در ایران اکران می‌شد که نشد. اما این شانس را از افغانستان داشتیم. موضوع فیلم هم که مرتبط بود. خودمان هم که متولد افغانستان هستیم. بنابراین وقتی موقعیت ایران را از دست دادیم، با مشورت و آگاهی آقای ایوبی معاون سینمایی وزیرمحترم ارشاد به افغانستان فکر کردیم. البته تلاش هم کردیم، چون اکران فیلم در افغانستان سخت است. خوشبختانه آقای صدیق برمک کارگردان فیلم "اسامه" فیلم را دوست داشت با گفتگو با اقای ابراهیم عارفی ریس افغان فیلم خیلی تلاش کرد تا فیلم نماینده‌ی افغانستان شود .»

نوید که به عنوان تهیه کننده فیلم را به هیات ژوری در افغانستان ارایه کرده توضیحات کامل‌تری دارد:« آنجا هم با آغوش باز فیلم را نپذیرفتند. فیلم دیگری با نام «مردی در آرزوی زن پنجم» که با هند مشترک بود، تقریبا به عنوان گزینه نهایی، قطعی شده بود. همزمان با افتتاحیه این فیلم به افغانستان رسیدم. فیلمی بسیار پرهزینه بود که با دیدن آن مطمئن شدم با دیدن چند مترمکعب عشق ان فیلم را انتخاب نمی‌کنند. اما مشکلاتی بود ضمن اینکه بخشی از تصمیم‌گیرندگان اصلا فیلم ما را افغانی نمی‌دانستند و آن را ایرانی می‌دانستند. اما انتخاب با هیأت ژوری 9 نفره‌ای بود که هر دو فیلم را بررسی کردند و فیلم ما انتخاب شد. هیأت ژوری برای رأی‌گیری ما را بیرون فرستاد. کوله‌پشتی‌ام را برداشتم و آواره شهر شدم، غریبه بودم و اوضاع خیلی ترسناک بود جالب اینکه صبح همان روز در کابل انفجار هم شده بود . تا اینکه دو سه ساعت بعد، آقای برمک تماس گرفت و گفت 45 ستاره گرفته‌اید و خبر را بلافاصله رسانه‌ای کردند تا اتفاقی نیفتاد.»

 

بیایید و عشقتان را مرور کنید!

چگونه مخاطب را به تماشای فیلم‌تان دعوت می‌کنید؟ این آخرین پرسش ایسنا از برادران محمودی است که نوید در پاسخ به آن می‌گوید:« به مردم می‌گویم بیایید و عشقی را که در بخشی از زندگی‌تان اتفاق افتاده یا قرار است اتفاق بیفتد، ببینید. همه ما با دیدن این فیلم می‌توانیم بخش‌هایی از عشق‌مان را ببینیم. بیایید و عشقتان را مرور کنید.»

اما این تهیه کننده 37 ساله آرزوی بزرگتری هم دارد: «اینکه تماشاگران بعد از دیدن فیلم که از سینما بیرون می‌آیند، بگویند همه ما انسانیم. آن‌هایی که تا دو ساعت پیش فکر می‌کردند، عشق گناه است، بدانند که چنین نیست و آن‌هایی که فکر می‌کردند برترند، بدانند این گونه نیست. همان گونه که خداوند می‌گوید هر که با تقواتر باشد، نزد خداوند برتر است و انسان‌ها با یکدیگر هیچ تفاوتی ندارند. امیدوارم فیلم ما دیده شود چون پیام‌های اخلاقی و انسانی دارد.»

جمشید کارگردانی که متولد سال 61 است، نیز در آخرین جمله خود می‌گوید:« بیاید همیشه یادمان باشد که مهاجر از روی دلخوشی و شکم‌سیری مهاجرت نمی‌کند بلکه او ناچار است و هجرت سرنوشتش شده است.»

 

 

نشست چند متر مکعب عشق

 

نشست چند متر مکعب عشق

 

چند متر مکعب عشق