به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ هدایت الله بهبودی در یادداشتی نوشت: حجم تولید منابع و دستمایههای پژوهشی، قابل مقایسه با فرآوردههای حاصل از آن نیست. به آن اندازه که اسناد و مدارک به عرصه تحقیق و تتبعات تاریخی اضافه میگردد، محصولاتی چون مقالات و کتابهای علمی در حیطه تاریخ تولید نمیشود.
این مقایسه نه از نظر کمیّت – که چه بسا از این زاویه تعادلی بین این دو مقوله دیده شود – بلکه از جهت کیفیت، نامتوازن است. اقبالی که در دو دهه اخیر نصیب حوزه پژوهشهای تاریخی شد، ورود شمار فراوانی از اسناد بود که پیش از آن پشت درهای بسته بایگانیهایی نگهداری میشد. همچنین است فراهم شدن مقدمات چشمگیر برای بهرهمندی از بایگانیهایی که قبلاً هر علاقهمندی امکان دستیابی به آنها را نداشت. البته میپذیریم که شرایط موجود با آرمان «دستهای باز مورخ برای لمس هر سند» فاصله زیادی دارد، اما این وضعیت مانع از تولید پژوهشهای نو و یافتههای جدید نیست.
میتوان حدس زد اگر در این شرایط امکان چنین تولیداتی پدید نیاید، در شرایط آرمانی نیز احتمال بروز آن نخواهد بود. این حدس از آن روست که مشکل تولیدات علمی در عرصه تاریخ پیش از آنکه مربوط به کمبود یا نبود سند باشد، با رفتار پژوهشی و مشی تحقیقی مؤلفان و نویسندگان عرصه تاریخ مرتبط است.
نویسنده این سطور در سه سال گذشته عضو هیئت علمی سه همایش در عرصه تاریخ معاصر ایران بوده، تقریباً همه مقالاتی که به دبیرخانه این نشستها رسیده، خوانده و ارزیابی کرده است. آنچه در بیشتر مقالات به چشم میخورد، غیبت سختکوشی و حضور آسانگیری است. همین عامل موجب شده که منابع دست دوم، قبله این نوع نوشتهها باشد، گاه تا مرز رونویسی پیش برود و قرائتی یکسان و تکراری از رخدادها ارائه شود.
این نقص ناشایست که به دلیل شیوع، امکان پنهان داشتن آن وجود ندارد، در ابتدا دامنگیر عرصه دانشگاهها، به ویژه در امر پایاننویسی است. و طبیعی است که این بدآموزی علمی به جهت فرهنگ حاکم بر مراکز آموزش عالی – ورود از دریچه و خروج از دروازه – رخ میدهد و از آنجا به جامعه پژوهشی سرایت میکند. همه اینها موجب شده که مزاجهای سادهپسند و فراری از سختیهای ذاتی تاریخپژوهشی تکثیر شوند و موقعیتی پیش آورند که میشود از آن به «تنبلی فکر» در تاریخنگاری یاد کرد.
آیا میتوان با این عارضه فرهنگی مقابله کرد؟ تا زمانی که نظام حاکم بر مراکز آموزش عالی تغییر نکند و یقه علمی دانشجو، نه برای نمره گرفتن، بلکه برای طرح پرسشها و پاسخهای نو گرفته نشود، تغییر و تبدیلی در وضعیت موجود رخ نخواهد داد. از این روست که میگوییم اگر امکان غوص در اسناد برای همه آنانی که مدعی تاریخپژوهی و تاریخنگاری هستند فراهم گردد، با وجود عارضه تنبلی فکر، راهی به تولید آثار علمی نخواهیم برد.
از آنجا که تصحیح این وضع نیازمند زمانی بلند و همتی والاست، چه راهی برای مقابله با این موقعیت وجود دارد؟ تا زلال شدن سرچشمه، چارهای نیست، مگر شناسایی و تقویت الگوها.
اگر اعتبار الگوهای تاریخپژوهی چه در کسوت مورخان و چه در قامت نشریهها شناسایی، معرفی و تقویت شوند، آنان که شیرازه ذهن و ضمیرشان را در جستوجوهای تاریخی صرف میکنند، و آنها که تن به طبع نگاشتههایی که جملهای نوآورده ندارند، نمیدهند، رفته رفته سقفی ایدهآل بر سر پژوهشهای تاریخی کشیده میشود که خودآگاه یا ناخودآگاه چشم راحت طلبان این عرصه را به خود جلب کرده، آنان را برای طرح پرسشها و پاسخهای جدید وادار به جنبش خواهد کرد؛ و اگر این جنبش برای خوردن دست تحقیق به سقف الگوهای معتبر آغاز گردد، حجم تولیدات آثار علمی با تولید منابع و دستمایههای پژوهشی برابری خواهد کرد؛ آن هم از جهت کیفیت.