شناسهٔ خبر: 26607 - سرویس دیگر رسانه ها

درباره کتاب «تنهایی دم مرگ»/ یادداشتی از یوسف اباذری

نوربرت الیاس، جامعه‌شناسی است که بیش از 90 سال عمر کرد و در 84 سالگی«تنهایی دم مرگ» را نوشت تا نخستین جامعه‌‌شناسی باشد که به روایت مرگ و ابعاد روانی و جامعه‌شناختی آن پرداخته است. دکتر یوسف اباذری، استاد دانشگاه و مولف بیش از 20 کتاب دانشگاهی در نوشتاری به بررسی این کتاب پرداخته است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ دکتر یوسف اباذری در یادداشتی نوشت: نوربرت الیاس در کتاب«تنهایی دم مرگ»، کتاب مردن در عصر جدید را با مردن در عصر قدیم مقایسه می‌کند. بی‌دلیل نیست که نوربرت الیاس عنوان کتاب خود را «تنهایی دم مرگ»(تنهایی محتضران) گذاشته است. یعنی افراد در عصر جدید همان‌طور که در عشق تنها هستند (و ستایش می‌شود) هنگام مردن نیز تنها هستند.

این نکته‌ای است که الیاس قصد دارد از آن انتقاد کند و سعی می‌کند راه‌هایی را نشان دهد تا زندگی در عصر جدید هم با فردگرایی همراه باشد و هم از اثرات منفی آن (که تنها مردن هم جزو آنهاست) کاست.

او می‌گوید اکثر مرگ‌های عصر جدید در بیمارستان و در تنهایی و در حالتی ناخوشایند اتفاق می‌افتد. در حالی که در قدیم، افراد در کنار خانواده خود این جهان را وداع می‌گفتند و نسبت به مرگ‌های عصر جدید بسیار موقرانه‌تر بود.

سرکوب مرگ در متمدن شدن
نوربرت الیاس معتقد است ما در جریان متمدن شدن مساله مرگ را به شدت سرکوب می‌کنیم. یعنی اجازه نمی‌دهیم مرگ خودش را به ما نشان دهد. از نظر او مرگ و زندگی با هم و درهم آمیخته‌اند اما در جریان متمدن‌شدن ما مرگ را سرکوب می‌کنیم و اجازه بروز به او نمی‌دهیم.

یکی از دلایلی که امراض خطرناک (مانند سرطان) اینقدر سخت به نظر می‌رسد این است که ما در جریان متمدن‌شدن، مرگ را سرکوب کرده‌ایم. یکی از دلایل آن دینی است. آدم و حوا در بهشت جاودان بودند. بعد از این‌که از بهشت رانده شدند، مرگ با آنها به اینجا آمد. بشر مقداری از این‌که بهشت را رها کرده و به اینجا آمده است و در اینجا خواهد مرد، احساس گناه می‌کند و همین‌طور که فروید نشان داده است آدم‌ها همیشه آرزوی مرگ پدرشان، مادرشان، خواهرشان یا برادرشان را دارند.




حس گناه در انسان عصر جدید
حالا این‌که چرا چنین آرزویی وجود دارد، مساله مهمی است که باید در جای دیگر به آن پرداخت. این جریان نیز حس گناه را در انسان پرت‌شده عصر جدید به وجود می‌آورد و برای این‌که این حس گناه را از ذهن خود خارج کند مساله مرگ را به پس می‌راند. اگر در عصر قدیم مرگ و زندگی درهم تنیده بودند و افراد در زندگی شاهد و ناظر مرگ یکدیگر نیز بودند، در عصر جدید افرادی را که دم مرگ هستند از خود می‌رانیم. دلمان نمی‌خواهد افراد محتضر را ببینیم و دلمان نمی‌خواهد در مورد مرگ فکر کنیم تا بتوانیم اندیشه مرگ را از ذهن خود دور کنیم.

‌نوربرت الیاس به کتاب «تاریخ مردن» نوشته فیلیپ اریه اشاره می‌کند. اریه محققی است که در مورد قرون وسطی بسیار تحقیق کرده است. کتاب درخشانی هم درباره کودکی دارد. اریه مرگ را در قرون وسطی رمانتیزه می‌کند. او معتقد است افرادی که در حال مرگ بودند لحظات آخر را در کنار خانواده می‌گذراندند. افراد حرف تسلی‌بخش به فرد محتضر می‌زدند. فرد در حال مرگ وصیت می‌کرد. نصیحت می‌کرد. فرد با دختران و پسران و اقوام خود صحبت می‌کرد و در نهایت با حالتی موقرانه در کنار خانواده خود می‌مرد.