به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ سهيل محمودي، شاعر و پژوهشگر در نشست كارگاهي «شناخت شعر معاصر از مشروطه تا امروز» گفت: مهمترين بخش تاريخي ما در عصر حاضر واقعهاي است كه مردم با مفاهيمي چون آزادي، وطنخواهي و حقوق انساني روبهرو ميشوند و اين عصر، عصر مشروطه است. البته در موقعيت لازم به شعر پس از انقلاب هم خواهيم پرداخت اما جاي آن دارد كه پيش از مشروطه به نقش دربار و قهوهخانه در گسترش و نفوذ شعر در ايران بپردازيم.
وي ادامه داد: اتفاق مشروطه در هيچ كشوري در خاورميانه رخ نداد. در واقع پس از استبداد صغير و كبير و به توپ بستن مجلس در سال ۱۲۸۷ پادشاه حقوقش را به نمايندگان مردم تفويض كرد. به طور مثال اين اواخر پادشاه عربستان مجلس مشورتي تعيين كرد كه اگر هم آن را گامهايي براي رسيدن به دموكراسي تلقي كنيم ۱۰۵ سال پس از ايران برداشته شده است.
وي افزود: بيشترين تجلي واقعه مشروطه كه مردم را از رعيت به شهروند تبديل كرد در شعر و ادبيات مشخص است. در واقع اين هنر در ايران همانگونه است كه مثلاً در ايتاليا با مجسهسازي و نقاشي پي گرفته شده يا در آتن و يونان با نمايشنامه ميشناسيم يا در شمال اروپا و وين و اتريش و آلمان از موسيقي برميآيد. البته آن دوره در ايران نيز موسيقي و نقاشي و كاريكاتور هم داشتيم اما وجه غالب همان شعر محسوب ميشود.
صاحب كتاب «اولين روز بهار» توضيح داد: هنوز كه هنوز است شعر عصر مشروطه تپنده و زنده است و ميتوان با آن تاريخ و لايههاي زيست مردم و جامعه را كشف كرد. اگر شعر را در عصر مشروطه به عنوان يك رسانه در نظر بگيريم، وسيلهاي ميخواست تا به آن امكان بروز داده شود و آن وسيله نيز مشروطه بود، همانطور كه در عصر صفويه قهوهخانه اين وظيفه را به دوش ميكشد يا پيشترها دربار چنين نقشي در تاريخ ادبيات داشته است.
فارسي دري همان فارسي درباري
محمودي به واژه فارسي دري اشاره كرد و به طور تلويحي اين واژه را برگرفته از كلمه دربار دانست و گفت: شاهنامه به عنوان مهمترين متن زيست مردم ايران در دوره سامانيان نوشته شد اما زمانش مربوط به دوره غزنويان است. البته فردوسي دهگانزاده بود و نيازي به دربار نداشت و بزرگتر از آن بود كه فرضاً به فكر گرفتن صله باشد؛ گرچه اگر ميخواست صله بگيرد ميتوانست.
اين شاعر غزلسرا توضيح داد: شاهنامه در دوران با شكوه سامانيان نوشته شد. دوراني كه از حيث ادبي پربارترين دوره ادبيات بود و نام اين دوره هنوز روي واحد پول كشور تاجيكستان مانده است. امروز اگر آثار ديگر شاعران مانده و ماندگار شده دليلش تلاش دربار غزنوي و ديگر دربارهاي پادشاهان پس از اسلام است. منوچهري دامغاني و فرخي سيستاني هم به همين وسيله رسانه شعر را به گوش مردم رساندند.
اين شاعر و ترانهسرا يادآور شد: در حمله بيرحمانه مغول روشنفكران ما فرو ميپاشند و تصوف و خانقاه جاي دربار را پر ميكند. البته در هرج و مرج دوره سلجوقيان نيز تصوف به كمك شعر ميآيد.
شاعر مجموعه شعر «فصلي از عاشقانهها» توضيح داد: در زمان بعد از خوارزشاهيان و حمله مغول حتي سگ و گربه هم در نيشابور نبودند و ما با فرار مغزها و انديشمندانمان در آن زمان روبه رو بوديم؛ چنانچه پدر مولانا به بلخ مهاجرت كرد.
محمودي در فراز ديگري از سخنانش به عهد صفويه اشاره كرد و گفت: دوران صفويه را نميتوان فرار مغرها دانست چون در اين دوره شاعران ما به هند رفتند و بسياري از ديوانهاي ارزشمند و ظريفانديش نوشته شد. چنانچه در شعري ميخوانيم: «دلم را آرزوي هند خون كرد/ كه خون بادا دل هند جگرخوار».
وي گفت: پس از صفويه و در دوران بازگشت نيز قهوهخانه به وسيلهاي براي گسترش و نفوذ شعر تبديل ميشود به گونهاي كه قهوهخانه حتي به محلي براي ازدواج و آشنايي آدمهاي مختلف تبدیل شده بود. البته در آن زمان هنوز چاي به ايران نيامده بود و مردم در قهوهخانه قهوه ميخوردند و از شعر و ادبيات حرف ميزدند.
محمودي افزود: وقتي به عصر مشروطه ميرسيم شعر به مهمترين ابزار مشروطه، از طريق مطبوعات به رسانهاي براي آزاديخواهي و تجددطلبي مردم تبديل ميشود. البته ما پيش از مشروطه نيز مطبوعات داشتيم اما با مشروطه است كه اين كودك گويي زبان باز ميكند. نخستين شعر مهمي هم كه به عنوان يك سرآغاز ميتوان درباره آن صحبت كرد شعري از ميرزا علياكبرخان دهخداست كه منتشر ميشود. آن زمان مجله صور اسرافيل منتشر ميشد و در ديگر رسانهها و مطبوعات نيز شعر وظيفه يك رسانه را بر دوش ميكشيد.
نشست «شناخت شعر معاصر از مشروطه تا امروز» عصر امروز در انديشگاه فرهنگي مركز اسناد و كتابخانه ملي برگزار شد.