به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ امیر طهماسبی دبیر نهمین دوسالانه نگارگری ایران میهمان خبرگزاری هنر شد برای گفتوگویی به بهانه همین رویداد و البته برای نگاهی به موقعیت این روزهای نگارگری در ایران.
طبیعی است که نمایشگاه دوسالانه را برآیندی از آثار رسیده به دبیرخانه دوسالانه و کلیت اینها را نشان دهندهٔ وضعیت نگارگری طی دوسال گذشته بدانیم. این کلیت را در چه سطحی میبینید؟
به نظرم از چند وجه میتوانیم به این آثار نگاه کنیم. اول اینکه در همین مقطع زمانی آثار را بررسی کنیم یا اینکه آنها را در نسبت با دورههای گذشته بسنجیم. اعتقاد من این است که مسیر رو به رشد را در این آثار مشاهده میکنیم و بسیاری از آثاری که از سوی هیات انتخاب دوسالانه از نمایشگاه حذف شدند، احساس میشود که در دورههای آینده به مراتب کیفیت بهتری خواهند داشت. اگر همین دورهٔ کنونی را مورد بررسی قرار دهیم میبینیم مجموعهای از آثاری را داریم که تنوع دارند و تعدادی از نگارگران به مراحلی رسیدهاند که میروند آرام آرام فضاهای خودشان را پیدا کنند که معمولا جزو شرکت کنندههایی هستند که در بخش مدعوین ما قرار میگیرند. تعدادی از این هنرمندان هم شاگردانی هستند که پیرو سبک و سیاق اساتید هستند و یا به شکل مستقیم با آنها ارتباط دارند یا به شکل غیر مستقیم از آثار آنها استفاده میکنند. بخشی دیگر از هنرمندان را هم شاهد هستیم که این وابستگی را ندارند و به یک شخصیت مستقل نزدیک هستند که خیلی ارزشمند است ولی کارشان هنوز به آن پختگی مورد نظر نرسیده است. به هرحال در مجموع بخشی از چشم اندازی که در نگارگری میبینیم هنرمندانی را شامل میشود که جوان و تا اندازهای گمناماند هستند ولی اکنون جزو برندههای ما قرار میگیرند. تعداد اینها قابل توجه هست و میبینیم که اغلب از هنرمندان شهرستانها هم هستند. خب، اینجای امیدواری است که این پتانسیل به حدی رسیده که فعالیت آنها نتیجه داده است.
در نهمین دوسالانه نگارگری آیا تصمیمی بر این بود که داوری به سمت هنر جوانترها متمایل باشد؟
خیر. اصولاً داوری جهت خاصی نداشت و صرفاً به کیفیتها و توانایی یک اثر از جهت حفظ اصالت، نو آوری، توانمندی در اجرا و کیفیت کار توجه شد. با این دیدگاه بود که دیدیم خواه ناخواه آثاری برگزیده شدند که اغلب آنها را نمیشناختیم یعنی افرادی را نه تنها از شهرهای شناخته شده در این حوزه بلکه از شهرهایی مانند اراک بوشهر و... داریم که طبعاً با اساتید برتر در این زمینه ارتباط نداشتند. نکته جالب اینجا است که میبینیم هنرمندان برگزیده دوسالانه در دورههای پیشین هم شرکت داشتهاند و در این دوره توانستهاند آثار خودشان را به درجهٔ بالایی از کیفیت برسانند. خب این ارزشمند است و رویدادهایی مانند دوسالانه باعث میشود افرادی بیایند و در این دورهها شرکت کنند و خودشان را با دیگران مقایسه کنند و کیفیت کارهایشان را بالاتر ببرند.
بنابراین میتوان گفت این دوره هم از حیث تنوع آثار و هم کیفیت یک حرکت رو به جلو بوده است؟
بله. مثلاً در بخش طراحی که در دورههای پیشین کمتر به آن توجه میشد، اکنون آثار طراحی خیلی خوبی داریم که اساساً سبک و سیاق تازه تری را در فضای نگارگری به وجود آوردهاند. خب ما در دورههای آینده میتوانیم روی این پتانسیلها حساب کنیم. اینها فضاهایی را ایجاد میکنند و یک سری قالبهای تکراری را میشکنند و به پویاتر شدن نقاشی ایرانی کمک میکنند.
به نسبت دورههای قبل این پویایی را چقدر جدیتر میبینید؟
در دوسالانه هشتم بخش طراحی داشتیم ولی در دورههای قبل این بخش اصلاً نبود و یا حتی در دورههای قبل به بخش تشعیر آنگونه که باید توجه نمیشد و ما میبنیم که اکنون این دو بخش خیلی پر رنگتر از دورههای قبل خودشان را نشان دادهاند و کیفیت بهتری پیدا کردهاند. در بخش نگارگری هم میبینیم آثاری برگزیده شدهاند که از سبک خاصی پیروی نمیکنند و در عین حال آثاری ارزشمند هستند. چنین است که به این حرکت رو به جلو میتوانیم امیدوار باشیم. در بخش تذهیب کیفیت کارها خیلی بهتر از سابق شده است و در عین حال که کارهای یونیک و ارزشمندی هستند در همان حین کارهای با اصالتی هم به شمار میروند. در هر حال اگر بخواهیم مجموع این دو سالانه را با دورههای گذشته بخواهیم مقایسه کنیم میبینیم که کیفیت کارها بالاتر رفتهاند.
با این حساب به نظر میرسد سیاستگذاری دوسالانه تا حدی نتیجه بخش بوده و مثلا با اضافه شدن بخش طراحی برخی از هنرمندان توانستهاند فضای تازهای در نگارگری ایجادکنند.
همینطور است. دو سالانه خصلت رقابت و مقایسه هنرمند با دیگران را دارد و قضاوت افراد عمومی و اساتید بر روی آن هست. اینجا مغتنم هست که بگوییم انجمن نگارگری کمک شایانی به ما کرد که بتوانیم این جریان را هدایت کنیم. از هنرمندان دعوت کردند و استقبال خوبی شد. به شکلی که در بخش مدعوین هشتاد اثر را داریم و افرادی بودند که در سالهای گذشته شاید تمایلی به شرکت نداشتند و اینها اساتید جوان ما هستند که به یک پختگی و تجربهای در حدود بیست یا بیست و پنج سال رسیدهاند و بار آموزشی این رشته بر روی دوش این افراد است و وقتی میآیند و شرکت میکنند طبیعتاً حضورشان میتواند تاثیر بهتری در روند نگارگری معاصر ما داشته باشد.
فکر میکنید برای تداوم این نوآوریها در نگارگری چه باید کرد؟
نگارگری به این دلیل که هنری قانونمند است و با مبانی فکری خاصی دنبال میشود، شاید به نسبت رشتههای دیگر تجسمی به خصوص نقاشی تاحدی تعریف شدهتر است یعنی ما به هر حرکتی در نگارگری نمیتوانیم بگوییم خلاقیت و لازم است هر خلاقیتی در راستای همان مبانی فکری باشد. کما اینکه این مسئله را در مثلا در موسیقی سنتی ایران هم میبینید که هر کاری را نمیتوان در آن فضا قرار داد و چهار چوب خاصی برای خودش دارد که باید رعایت شود. حتی در ادبیات هم چنین وضعیتی وجود دارد. اساساً در همهٔ جای دنیا وقتی هنری در چهار چوب خاصی دنبال میشود اگر افرادی از آن فضا تخطی کنند شاید دیگر نتوان اسم آن را نوآوری گذاشت اما با توجه به همین چارچوبها است که امکانی فراهم میشود سلیقههای جدید مورد توجه قرار بگیرد و پذیرای نوآوریها باشیم. به خصوص در این دوره از دوسالانه چیدمان داوران به گونهای بود که بخش زیادی از آنها افراد آکادمیکی بودند و از طرف دیگر نسبت به هنر نقاشی شناخت داشتند و نگاه بستهای به این هنر نداشتند. این موضوع کمک کرد که جریانات فکری دیگری نیز وارد این فضا بشود. خب این خود به خود باعث شکوفایی میشود و اثری که خلاقیت در آن هست به مراتب بالای داوری میرسد. همچنین راه برای هنرمندان دیگر باز میشود که به این رویکردهای جدید توجه کنند. البته این جریان زمان بر است و من معتقد هستم که نگارگری معاصر ما به عنوان یک شیوه و یا یک مکتب در حال شکل گیری است. ما وقتی تاریخ نقاشی ایران را نگاه میکنیم میبینیم که مکاتب مختلفی داریم و این مکاتب تثبیت شده هستند و به اعتقاد من دورهٔ معاصر ما هم به گونهای به یک شیوه دست پیدا کرده که اساتید مختلفی دارد و افراد دیگری نیز در این فضا فعالیت میکنند.
حرفتان به این معنی است که آرام آرام میتوانیم شاهد ظهور مکتبهای تازه یا احیای مکتبهای نگارگری باشیم؟
ببینید معمولاً به طور مستقیم تلاشی برای ایجاد مکاتب شکل نمیگیرد. یعنی اینگونه مسائل خود به خود رخ میدهند. امروز در هنر غرب هم یک نوع گرایش به گذشته به عنوان پست مدرن داریم ولی فکر میکنم نسل جوانتر ما به مرور زمان متوجه شده که نباید گذشته را تکرار کند یا نباید لزوما مشابه استاداش کار کند. خب، درست است که این افراد کارشان به آن پختگی نرسیده ولی این بینش را پیدا کردهاند که برای ارزشمند شدن کارشان باید دنبال فضاهای جدیدتر باشند. این چیزی است که شاید بیست سال پیش هنرمندان ما به آن نرسیده بودند و فکر میکردند اثری ارزشمند است که بیشتر شبیه کار استادان نگارگری باشداما اکنون متوجه شدهاند که این نمیتواند ملاکی برای ارزشمند شدن اثر نگارگری باشد بلکه نو بودن در عین حفظ اصالت هاست که ارزشمند است.
در حال حاضر برخی از این رفتن به سمت مکتبهای مشخص در شهرستانها در حال رخ دادن است مانند اصفهان شما چه فکر میکنید؟
در هر حال مکتب اصفهان چون جایگاه و خاستگاه این مکتب در دورهٔ خاصی است و ویژگیهای خاصی برای خودش دارد. در آثار معاصر هم وقتی به کارهای هنرمندان اصفهانی نگاه میکنیم میبینیم که خطوط در آثار این هنرمندان بسیار مهم هستند به همین دلیل کارهای آنان از هنرمندان شهرهای دیگر متمایز شده است.
به هرحال امروز شما مانعی جدی برای نوآوری در نگارگری نمیبینید.
به هیچ وجه. نگاه به این سمت رفته و تلاش هم شده به خصوص از سوی هیات داوران دوسالانه که اگر نگاه جدیدی دیدهاند به آن اهمیت داده شود.
فضای حاکم بر انجمنهای نگارگری را در چه سمت و سویی ارزیابی میکنید؟
متاسفانه در نگارگری تصویری از یک انجمن فعال و منسجم را نمیبینیم. در هر حال اساتید ما شاگردان ارشدی دارند که در شهرستانها فعالیت میکنند و طبعاً میتوانند تاثیرات آموزشی خیلی خوبی را داشته باشند اما به همین دلیل انجمنهای نگارگری مانند "ان جی او"های شخصی عمل میکنند یعنی یک ارتباط کاملاً شاگرد و استادی امور را پیش میبرد. البته شاید تمرکز انجمن به این شکل حفظ شده باشد ولی متاسفانه انجمن هنوز یک دفتر و بودجهٔ مشخص برای سازماندهی وسیع ندارد.
یعنی نو آوریهایی که امروز در نگارگری شاهد هستیم بیشتر حاصل فعالیتهای مستقل برخی از همین هنرمندان است تا نتیجه سیاست گذاری مثلا انجمن نگارگران؟
در هر حال نو آوری زمانی پیش میآید که یک فرد به یک پختگی رسیده باشد. یعنی زمانی که فرد بر اثر تجربه بسیار به نوعی از قید و بند تکرارها رها میشود. خب این مسئله خود به خود شکل میگیرد و نمیتوان دور هم جمع شد و برای شکل گیری آن برنامه ریزی کرد چون نو آوری اتفاقی است که در ذهن هنرمند شکل میگیرد ولی در همین حین ما فضایی داریم که با نو آوری مخالفتی نمیکند. خب این یک امتیاز است. شاید بیست سال پیش فضا طور دیگری بود و اثری ارزشمند به نظر میرسید که هر چه بیشتر شبیه کار اساتید باشد ولی الان دیگر اینطور نیست نیست و جرقههای امید در روند رو به جلو نگارگری زده شده است. کما اینکه میبینیم و یا احساس میکنیم خیلی از آثار به نتیجه رسیدهاند.
پس میشود گفت که در اینجا بیشتر با یک پدیده نسلی مواجه هستیم. نسلی که متفاوت از گذشته به نگارگری نگاه میکند؟
درست است. به هر حال نسل جوانتر ما به دلیل تحصیلات بیشتر و نگاه آکادمیکتر در دیدگاهایشان تغییراتی ایجاد شده است. علاوه بر این ما ۹ دوره دوسالانه داشتهایم که بر روی ذهن این هنرمندان جوان تاثیر گذار بوده و تفکر به این سمت رفته که قرار نیست سبکهای قدیمی تکرار شوند و باید یک حرکت رو به جلو اتفاق بیفتد. خوشبختانه فضای حاکم بر نقاشی ایرانی هم با این حرکت مخالفتی ندارد. و همانطور که میبینیم در این دوره همین نگاه رو به جلو مورد توجه قرار گرفته و دیده شده و حتی توانسته در میان برگزیدگان جشنواره جای بگیرد.
پدیدهای که از آن حرف میزنیم چقدر بر روی مخاطب نگارگری موثر است؟ به هرحال به نظر میرسد در مقطعی شاید به دلیل تکرار مکررات، مخاطب از نقاشی ایرانی روی گردان شده است.
واقعیت این است که نقاشی ایرانی همواره مخاطب خود را داشته است. به هر جهت هر نوع نقاشی در دنیا میتواند سلیقههای مختلفی را در یک طیف تامین کند ولی مسئله این است که خلق آثار نگارگری نیازمند مرارت و سختی بیشتری نسبت به دیگر هنرهاست. مسلماً هر کسی در این فضا نمیتواند دوام بیاورد و علاوه بر توانایی ذهنی نیازمند یک انرژی جوانی مانند دست قوی و چشم سالم نیز هست. به هر حال این مسئله باعث میشود که یک سری افراد به سراغ این هنر نیایند چرا که شاید فکر میکنند با ظهور تکنولوژی میتوان به هنرهایی که سهل الوصول تراند روی آورد. بنابراین تعداد افراد فعال در این حوزه نیز کمتر است و رشتههایی مانند نقاشی در دانشگاههای ما بیش از پنجاه سال قدمت دارند در حالی که نقاشی ایرانی در دانشگاههای ما عمر چندانی ندارد و نو ظهور محسوب میشود و به همین دلیل دانشگاهیان ما آشنایی کمتری با این حوزه دارند. با این حال چون نگارگری هنری ایرانی است و در گذشته و فرهنگ ما ریشه دارد هنوز هم جایگاه خودش را حفظ کرده. در همین حین میبینیم که دنیا متوجه آثاری است که تا حدی یونیکتر و شخصیتر هستند وشاید آن تاثیری که نقاشی ایرانی در گذشته داشته را دیگر نداشته باشد. در جمع بندی این مسئله میخواهم بگویم که شاید برخی از هنرمندان برای اینکه حرفی برای گفتن داشته باشند متوجه شدهاند باید به گذشتهٔ خودشان باز گردند و به هنرهایی که اصالت بیشتری دارند بپردازند و در عین حال تاثیر بیشتری بر روی مخاطب داشته باشند. با در نظر گرفتن افرادی که وارد این حوزه میشوند که میانگین سنی آنان زیر سی سال است میتوانیم بگوییم که برای نقاشی ایرانی در کشور ما این اتفاق افتاده و این هنرجویان با وجود تمام مشکلات مالی فعالیت میکنند و شاید تمام اینها باعث شده این هنر از آن رکودی که در گذشته داشته و به آن اشاره کردید خارج شود. شاید در دو دهه قبل بیشتر از تعداد انگشتان دو دست استاد در این رشته نداشتیم ولی اکنون میبینیم که بیش از هزار اثر به دستمان میرسد و نه تنها در تهران بلکه در شهرستانها این فعالیتها رو به رشد هستند. این نشان میدهد که نگارگری به خوبی توانسته جوانان ما را جذب کند.
و بالاخره اینکه فعالین این حوزه عموما از وضعیت حضور نگارگری در دانشگاهها رضایت ندارند. نظر شما در این خصوص چیست؟
من فکر میکنم فضای دانشگاه میتواند یک فکر یا سمت و سو به دانشجویان بدهد که آگاهی بیشتری نسبت به تاریخ و شیوههای این هنر پیدا بکنند که در حال حاضر چنین نیست و نگارگری در تنها چند واحد دانشگاهی محدود شده است. در هر صورت اما آکادمیک شدن نقاشی ایرانی جنبههای خیلی مثبتی دارد و من هم معتقدم؛ دانشگاههای ما از این حیث شرایط مطلوبی ندارند. افرادی که نگارگری را در دانشگاهها آموزش میدهند اغلب کم تجربه هستند و حتی شاید این حوزه را خوب نمیشناسند و صرفاً اطلاعات آکادمیک دارند. متاسفانه دانشگاهها افرادی که در این کار خبره هستند را جذب نکردهاند و به این ترتیب پیشکسوتها از این دایره بیرون ماندهاند. در حقیقت دانشگاهها صرفاً با رویکرد مدرک گرایی کار را پیش میبرند و به همین دلیل میبینیم که نظریهپردازی در این زمینه به شدت دچار نقصان است به طوری که که اگر به کتابخانهها سر بزنید تعداد زیادی پایان نامه در زمینهٔ نقاشی ایرانی خواهید یافت که با اینکه حاوی نکات ارزشمند هستند اما بیشتر مبتلا به تکرار مکرراتاند. ما نمیبینیم که نگارگران در هیات علمی دانشگاهها حضور داشته باشند و این نقص بزرگی است چون نگارگری هنری به شدت تکنیکال است و قدرت شناخت سبکها و در نهایت توانمندی بالایی میطلبد. این موضوعی است که تنها با یک مدرک و سابقهٔ دانشگاهی به دست نمیآید و سالهای سال زحمت و مرارت میخواهد. متاسفانه ما این خلاء را در دانشگاهها داریم و حضور اساتیدی که توانمندی اجرایی و قدرت انتقال آن به دانشجویان را داشته باشند در دانشگاههای هنری خیلی کمرنگ است.