به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ سریال های تاریخی» در تلویزیون ایران، آثاری مهم و جذاب تلقی میشوند. این سریالها با گشودن صفحهای از تاریخ در مقابل مخاطب ایرانی، او را به «مطالعه» علاقهمند میکنند. سالها قبل وقتی سریال «شهریار» ساخته کمال تبریزی از سیما پخش شد، در مدتی کوتاه فروش دیوان این شاعر افزایش پیدا کرد. همچنین پخش سریالهایی مانند «امام علی ع»، ولایت عشق، مختارنامه و... نیز باعث افزایش مراجعه مردم به کتابخانهها و حتی فروش بالای کتابهای تاریخی شده است. این ویژگی همان نقش پُررنگی است که تلویزیون میتواند در ترغیب مردم به مطالعه داشته باشد و بر همین اساس باید به این سریال با دقتی بیشتر پرداخت.
سریالی که دستپخت مدیر فعلی صداوسیما است
کمتر کسی است که در ایران جلالالدین محمد بلخی را نشناسند. «مثنوی و معنوی»، «فیه ما فیه»،
«مجالس سبعه» و ... برخی از آثار اوست. این شاعر قرن هفتمی که با القاب و عناوینی همچون: «جلالالدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نیز خوانده میشود، اصالتی ایرانی دارد اما سالهاست کشور «ترکیه» باهدف ایجاد وجههای فرهنگی برای خود، درصدد تسخیر آن برآمده و مزارش در قونیه را بهانه کرده و میگوید: «مولانا تُرک بوده است»! شاعری که حتی یک بیت شعر تُرکی هم ندارد، حالا به دستاویزی تبدیلشده تا ترکها پازل دیگری از جستوجو برای هویت در دنیای جدید و احیای امپراتوری عثمانی را با آن تکمیل کنند. دوست داران شعر و ادب فارسی پیش از اینها در انتظار ساخت چنین سریالی بودند اما جالب است بدانید «جلالالدین» که از جمعه نوزدهم دیماه میهمانخانه ایرانیها شده، محصول مدیریت پیشین تلویزیون در عرصه ساخت سریال های تاریخی نیست! این سریال محصول شبکه «آی فیلم» است. یعنی همان شبکهای که محمد سرافراز رییس فعلی سازمان صداوسیما پیش از عهدهدار شدن این مسئولیت و در زمان تصدی معاونت برونمرزی، سفارش ساخت و تولید آن را داد. از این مقدمه چنینی این نتیجه حاصل میشود: «مدیریت قبلی تلویزیون در بخش سریال سازی علاقه چندانی به شخصیتهای ادبی ـ هنری مملکت نداشته و ترجیح میداده بودجه خود را صرف ساخت سریالهایی درباره تاریخ معاصر و پیامبران بنیاسرائیل کند»! علت این موضوع نیز مشخص است: «مولانا شخصیتی عارفمسلک بوده و مسئولان قبلی تلویزیون صلاح نمیدیدند که جنبههای صوفی مسلکی این شخصیت پررنگ شود.» حال اینکه چرا چنین تصمیمی اتخاذشده بود؟ سؤالی است که بعدها پاسخ آن را خواهیم داد.
عدم ذکر منابع در عنوانبندی پایانی
مولانا در قرن هفتم زندگی کرده است. آثار فراوانی داشته و درباره او بسیاری نوشتهاند. درباره دوره تاریخی موردنظر سریال نیز، کتابهای فراوانی به رشته تحریر درآمده است. سریال سه فیلمنامهنویس دارد: «رضا مقصودی» فیلمنامه اولیه را نوشته، «شهرام اسدی» کارگردان سریال آن را بازنویسی کرده و نویسندهای به نام «علی حدادی» مطابق با نظر مسئولان تلویزیون، بازنویسی دیگری بر این اثر انجام داده است. معمول است که در خصوص چنین سریالهایی، در عنوانبندی پایانی نام کتابها و منابع مورداستفاده فیلمنامهنویسان درج میگردد اما چنین اتفاقی درباره سریال جلالالدین رُخ نمیدهد. این موضوع کمی عجیب است! اگر فردی مایل به مطالعه درباره این دوره تاریخ باشد، باید به سراغ چه منابعی برود؟ بد نیست سازندگان سریال در اولین فرصت و برای پخش بعدی سریال، منابع و کتابهای مورداستفاده را بهعنوانبندی پایانی اضافه کنند.
سریالی «بدون درنگ»
در سالهای اخیر سنت خوبی درباره سریال های تاریخی پدید آمده و آنهم پخش برنامهای با عنوان «هنگام درنگ» پس از پخش این سریالها است. هرچند اغلب کارشناسان و چهرههای حاضر در این برنامهها افرادی محدود و مشخص هستند اما حداقل فایده چنین برنامههایی دعوت مخاطب به درنگ بیشتر بر سریال، معرفی منابع مکتوب، بررسی میزان تطابق سریال با واقعیت تاریخی و... است. سریال «جلالالدین» از این حیث میتوانست فضای خوبی را فراهم کند و به عرصهای برای حضور شاعران، مورخان و... در تلویزیون تبدیل شود. لابد علت خاصی داشته که مسئولان سیما زحمت ساخت چنین برنامهای درباره سریال فوق را به خود ندادهاند.
بیسلیقگی در انتخاب نام
نام کامل این شخصیت ادبی ـ عرفانی «مولانا جلالالدین محمد بلخی» است و معلوم نیست چرا حالا که سریالی درباره این شخصیت ساختهشده، بهجای آنکه نام مأنوس و شناختهشدهای مانند «مولانا» بر روی سریال قرار داده شود، از نام «جلالالدین» بهره گرفتهشده است؟ با شروع سریال شخصیتی به نام «جلالالدین» را میبینیم که در کسوت یک شاهزاده، در شکارگاه در حال شکار آهو است و اتفاقاً نام او نیز «جلالالدین» است. مخاطب ممکن است برای لحظهای تصور کند این سریال نه داستان زندگی یک شاعر بلکه داستان زندگی پادشاهی است که دست برقضا نام او نیز «جلالالدین» بوده است. دقایقی بعد است که با ظهور شخصیت جلالالدین کودک، از بابت اختصاص سریال به زندگی این شاعر نفسی راحت میکشیم.
اهمیت کتاب و کتابت در سریال
مطابق آنچه در قسمت اول این سریال مشاهده میکنیم، در دوره تاریخی مورداشاره که همزمان با حکومت خوارزمشاهیان است، وضعیت مطالعه در جامعه ایران خوب و تحسینبرانگیز بوده است! نمایش یک کارگاه کتابت و جلدسازی و به تصویر کشیدن شخصیتها در حال مطالعه برخی از تصاویر دلنشینی است که در قسمت اول این سریال مشاهده شد. سازندگان سریال سلیقه به خرج داده و بر روی صحنههای مختلف، جملاتی از کتابهای این شاعر پارسی گوی را نقل میکنند که شنیدن آن شیرین و لذتبخش است: «حکمت همچون باران است در معبد خویش بیپایان است...»، «او چون نور ماه و آفتاب نیست که به وجود ایشان چیزی بر جای بماند، چون نور او بیپرده روی نماید نه آسمان ماند و نه زمین و نه آفتاب و نه ماه، جز آن شاه کس نماند.»...«در سرشت آدمی، همهٔ علمها در اصل سرشتهاند که روح او مغیبات (امور پنهانی) را بنماید، چنانکه آب صافی آنچه در تحت اوست – از سنگ و سفال و غیره – و آنچه بالای آن است همه بنماید عکس آن».
شک نداشته باشید تکرار این جملات زیبا بهمرور مخاطب را علاقهمند به یافتن منبع اصلی این جملات کرده و باعث خواهد شد تا بار دیگر کتابهای مولانا ورق بخورد.
دیالوگهایی روان و قابلفهم
«دیالوگنویسی» یکی از ویژگیهای مهم سریال های تاریخی است. گاه دیالوگهای یک اثر تاریخی بسیار ثقیل میشوند و گاه از فرط سادگی، تنه به تنه حرفهای مردم امروزی کوچه و بازار میزنند. سریال جلالالدین در میانه حرکت میکند. لحن کلام آهنگین است و دیالوگها قابلفهم. به کمک عنصر «دوبله»، کلام فصیح و درست بیان میشوند. این ویژگی در کنار ریتم تُند سریال، تغییرات مکرر صحنهها، ارائه پسزمینه تاریخی در دیالوگها، ساخت هنرمندانه برخی صحنهها همچون: بازار بلخ که به کمک جلوههای رایانهای قابلباور از آب درآمده، استفاده فراوان از موسیقی، توجه به زندگی عادی مردم همچون نمایش صحنههای نان پختن و نیز قاببندی زیبا برخی از ویژگیهایی است که با تماشای قسمت اول به چشم میآید و ما را به تماشای قسمت بعدی ترغیب میکند. نکته قابلتأمل و تأسفبرانگیز سریال این است که حاصل بیش از سه سال تلاش عوامل این اثر، صرفاً منجر به ساخت سریالی یازدهقسمتی شده است. یعنی پخش سریال در پایان سال ۹۳ پایان مییابد و مشخص نیست فاز دوم و سوم آنچه زمانی مقابل دوربین میرود و کی آماده پخش میشود؟ در دنیای کنونی که کشورها «نداشتهها» ی خود را بهعنوان «داشته» قلمداد میکنند، واقعاً باید به این سرعت شگفتانگیز مسئولان تلویزیون دستمریزاد گفت و برای آنها طلب «خسته نباشید» کرد! حتماً یک جای کار ایراد دارد که ترکها سریالی مانند «حریم سلطان» را طی مدتزمانی سهساله به خورد مخاطب ایرانی میدهند و کارگردانهای ایرانی، سریالی مانند مولانا را به پروژهای طولانیمدت و نشدنی تبدیل میکنند!