به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر، انجمن جامعه شناسی ایران طی نشستی در تاریخ ۲۱ دی ماه با طرح سوالاتی مانند اینکه آیا در طول این مدت که از پدیده پاشایی می گذرد در تحلیل اولیه خودتان تغییری داده اید یا نه؟ و اینکه این حادثه چه کارکردی می تواند در جامعه داشته باشد؟ و چه پندهایی جامعه از این پدیده می آموزد؟ و یا به عبارتی این پدیده چه دلالت هایی برای دولت و جامعه می تواند داشته باشد؟ به بررسی دوباره و بازخوانی پدیده پاشایی پرداخت. در این نشست از برخی افرادی که در بحث پاشایی به ارائه نظرات پرداخته بودند دعوت به عمل آمده بود که بخش سوم گزارش این نشست را از نظر می گذرانید:
شهابی: حرف از سیاست زدایی در جامعه ما بی معنی است
دکتر محمود شهابی استاد دانشگاه علامه طباطبایی در این نشست در ابتدا گفت: من فکر می کنم این اتفاق باید رخ می داد تا همه روی این موضوع فکر می کردند. در زمانی که پرنسس دایانا در انگلیس فوت کرد، این گونه جلسات شکل گرفت و در جوامع دیگر هم این گونه دعواها رخ داد و مسبوق به سابقه است. بنابراین آنچه که در جامعه ما اتفاق افتاده است، لحظاتی است که در جوامع دیگر اتفاق افتاده و ما هم داریم آنها را دنبال می کنیم.
آنچه که در جامعه ما بود و این پدیده آنها را مشخص کرد، این سوال بود که آیا این رفتار جمعی منجر به سیاست رادیکال می شود یا نمی شود؟ تصور و پاسخ هایی که به آن داده شد متفاوت است. در مطالعات فرهنگی بحث بر این است که امر عامه پسند هم مشروعیت فرهنگی دارد. فرهنگ عامه پسند در جوامع برای حرکت هایی استفاده شده است که به نوعی عمومی بوده اند.
وی افزود: از منظر دوستانی که مکتب فرانکفورتی هستند، امر عامه پسند مشروعیت ندارد. از مفهوم سیاست زدایی هم به نظرم تلقی های متفاوتی وجود دارد. بحث های دکتر اباذری را کسانی مورد توجه قرار می دهند و استقبال کرده اند که با گفتمان اصلاحات و اعتدال زاویه دارند. نکته ای که به نظرم از صحبت های اباذری می توان دید این است که چرا ذائقه مردم ایران اینقدر تنزل پیدا کرده است؟ اول باید این ثابت شود و دوم اینکه نسبت به چه زمانی این حرف را می زنند.
شهابی گفت: گزینه دیگری که مهمتر است، این است که گویا نوع خاصی از موسیقی به سیاست رادیکال و نوع دیگری از موسیقی به سیاست زدایی منجر می شود. از این گذشته معنی سیاست زدایی هم خیلی مفهوم نیست. ویلهلم راش، در طرح این واژه اشاره اش به جوامع غربی است اما در جامعه ای که ورزش، موسیقی، هنر و... لحظاتی است که می تواند بعضی از کنش ها را پوشش بدهد، حرف از سیاست زدایی بی معنی است و سیاست زدایی کمتر ممکن است که وقتی یک مسئول اراده کند، اتفاق بیافتد.
وی افزود: نکته دیگر اینکه ما هر کدام با یک پیش فرض هایی وارد جامعه ایران و این بحث شده ایم. دوستانی که از جنبشی بودن این رفتار به صورت قاطع دفاع می کنند، ممکن است به آن جنبه جامعه ایران توجه کنند و به توده ای بودن آن کمتر توجه کنند. نقطه عزیمت من جهانی شدن و توجه به تحولات ساختاری در ایران بود. دسترسی جوانان ما به شبکههای اجتماعی، منجر به عرصه های عمومی شده است. سوال این است که آیا یک هم پوشانی بین این عرصه های عمومی شده وجود دارد؟
شهابی گفت: اما اختلافی که من با دیگران دارم، این است که این سیاست را از کجا داریم؟ ما داریم از سیاست سبک زندگی صحبت می کنیم، اما آیا تمام لوازم زندگی در ایران با اروپا و آمریکا یکی است؟ بنده معتقدم که اقتضائات نظری پسامدرن به صورت تام در ایران وجود ندارد. بخشی از جوانان ما جهانوطن هستند. از انتخاب زندگی شان یک سبک زندگی برای خودشان درست می کنند، وقتی اینها شکل می گیرند لزوما عنصر آگاهی در آنها بی ربط است.
سوال پرسیده شده است که آیا حرکت این جوانان آگاهانه بوده است یا خیر؟ بنا به دلیل تعاملی که مردم و جوانان ما با دیگران دارند، ما نمی توانیم شابلون وار آن را به اینجا بیاوریم و طرح سیاست زندگی در واقع نیازمند یک مکمل است. به هر حال بحثم را اینگونه جمع می کنم که این تقابل است که وضعیت ما را با جوامع دیگر متفاوت می کند. معتقدم به چشم یک آلارم و علامت که همواره دارد خودش را نشان می دهد، باید به آن نگاه کرد و سیاستگذاران و سیاستمداران باید اینها را ببینند و ما فضاهای نقد را مجاز کنیم که افراد به صدای مورب نیاز نداشته باشند.
دانشگاهیان می توانند میانجی حاکمیت و مردم باشند/ پدیده اباذری جای پدیده پاشایی را گرفت
دکتر نعمت الله فاضلی دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پاسخ به سولات مطرح شده در این نشست گفت: نوعی جابجایی در حوادث درگذشت پاشایی رخ داد. یکی این بود که پدیده اباذری جای پدیده پاشایی را گرفت. ایشان با لحنی که بحث خود را بیان کرد، به سرعت در فضای مجازی انعکاس پیدا کرد و جایگزین پدیده پاشایی شد. در این جابجایی چند نکته وجود داشت؛ اول اینکه صحبتهای اباذری پیوند زمانی بین مسأله پاشایی و مسائل اساسی را ایجاد کرد. پدیده ای که به لحاظ تاریخی به هنگام به وجود آمدن به لحاظ اینکه در جامعه می طلبید که ظاهر شود و در واقع می توان گفت، بدون پاشایی، اباذری نمی توانست ظهور کند.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: پدیده اباذری می خواست برخی نکات را که در جامعه وجود داشت و باید در چندین سال قبل مطرح می شد، اما نشده بود، مطرح شود. آن چیزی که جامعه ما باردار آن است را مطرح کرد. در واقع یک گفتگوی واقعی نه ادا و اطوارهایی که در دانشگاه وجود دارد، به وجود بیاید و شکل بگیرد. پدیده اباذری نشان داد حرف جدی آن چیزی است که در حوزه عمومی با لحن خاصی گفته می شود و همچنین گوینده آن را با لحن خاصی بیان می کند و احتمالا هزینه هم می پردازد.
وی افزود: امتیاز پدیده اباذری و واکنش های خوبی که برای وی داشت این بود که دانشگاهیان در رشته های علوم اجتماعی مسأله شدند و دانشهایی که وجود داشت بخش عمده آنها هم از این نوع بودند مطرح شدند. لحن آقای اباذری از یک واکنش غریزی و طبیعی بود و این هم مسأله را اصیل کرده بود و به صورت ادا درآوردن نبود. خیلی کم اتفاق می افتد که یک استاد دانشگاه به عنوان یک کنشگر عرصه عمومی، مورد بحث قرار بگیرد و مردم برای جامعه شناسان جک ساختند و این می تواند میمون باشد.
فاضلی در ادامه گفت: به هر حال اباذری به پاشایی عمق داد و امکان ادامه پیدا کردن به آن داد. پدیده اباذری پاسخ به مسائل اکنون ما هم بود. به نظر می رسد که علوم اجتماعی و انسانی با منع هایی که در چندین سال اخیر روبرو هست، باید این گونه رخدادها اتفاق می افتاد که وارد عرصه عمومی شود. آن جلسه را چندین میلیون نفر گوش کردند و دیدند. به نظرم ناخودآگاه جمعی آمادگی دارد که بگوید این افراد بدرد می خورند و فقط کاسب نیستند. در مجموع جابجایی این دو پدیده در حوزه دانشگاهی و عمومی و مطبوعاتی واجد دلالت های زیادی بود. اینکه حوزه عمومی و حاکمیت دارد در را باز می کند و ما مشتاقیم که آن را گوش دهیم.
وی افزود: اتفاق دیگر در این جابجایی این بود که پدیده اباذری بیان کننده این بود که نوعی بلوغ در آکادمی ها و گفتگوهای سیاسی ما رخ داده است و آن این است که نترسید، می تواند گفتگوهای مختلفی رخ بدهد و در آن خیر و برکت های زیادی وجود داشته باشد. دیگر اینکه ظرفیت و تولید دیدگاه های کاملاً متفاوت وجود دارد. ظرفیتی که در مورد مسائل عمومی جامعه بتوانیم صحبت کنیم. این جابجایی شاید برای حاکمیت هم درس خوبی باشد که اگر میدان را باز کنم تا آن اقلیت هم حرف بزنند و به میدان بیایند، به نظرم به نفع امنیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ما است؛ چرا که می تواند این صحبتها را در درون جامعه شناسان داشته باشد و مسائل را در سطح جامعه حل کند و در واقع دانشگاهیان می توانند میانجی حاکمیت و مردم باشند.
قانعی راد: آهنگ پاشایی روی وجود نسل جوان کار میکرد و یک نوع تاثیرگذاری در آنها داشت که آهنگهای ماهوارهای و لسآنجلسی نداشتند
دکتر محمدامین قانعیراد، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران آخرین فردی بود که به سوالات انجمن جامعه شناسی در این نشست پاسخ داد و گفت: ایده اصلی بحث من این بود که در جامعه گروه هایی شکل می گیرند که نسبت به هم شناخت ندارند و این را شکاف آگاهی نامیدند. این گسست را ناشی از فقدان آگاهی و ارتباط می دانم.
وی گفت: به نظرم وقتی مکتب فرانکفورتی میگویید منظور این است که برای جوانان انتخاب کردهاند. منظورشان این است که یا رسانه و یا عوامل سیاسی و ... برای آنها انتخاب کردهاند. در صورتی که نسل جوان ما نسبت به نسل گذشته ما کمتر رسانه میبیند. همچنین نسل مسنتر نسبت به خوانندگان گذشته یک حالت نوستالژی دارد در صورتی که نسل جوان کمتر آن را میفهمد.
وی افزود: آهنگ پاشایی روی وجود نسل جوان کار میکرد و یک نوع تاثیرگذاری در آنها داشت که آهنگهای ماهوارهای و لسآنجلسی نداشتند. همانطور که اگر یک روشنفکر بخواهد از بیرون به آن نگاه کند و نظر بدهد، خیلی انتزاعی میشود. یک خواننده هم اگر بخواهد انتزاعی باشد، نمیتواند با نسل خودش ارتباط برقرار کند. جوانان امروزی در یک پارادوکس گیر کردهاند. شوق، ازدواج و ... این یک سیکل بسته را برای جوانان ما ایجاد کرده که در آن گیر کردهاند. آهنگ و صدا یک تسکین و آرامشی برایشان ایجاد میکرد. حال چرا به سمت غیرسیاسی بودن رفتهاند؟
قانعی راد ادامه داد: مگر ما تعجب نکردیم که دهها هزار نفر به خیابان آمدند؟ اما مگر دهها هزار نفر هم دیدگاه اباذری را ندیدند؟ پس این هم یک پدیده شد. افرادی موافق و مخالف پیدا کردند. حال این دو گروه وجه مشترکشان چیست؟ به نظرم وجه مشترک هر دویشان ناامیدی از سیاست نهادین نیست؛ یعنی کسانی که پشت سر اباذری رفتند و گفتند حرف خوبی زده است، اینها هر دو یک همدلی درونی و آن هم ناامید شدن از سیاست نهادین دارند و درواقع جفتشان غصه دارند.
وی افزود: فقط فرقشان این است که یکی برای رفع غصه، پاشایی گوش میدهد و یکی هم موتزارت گوش میدهد. بنابراین بخشی از جوانان دارند به درون خودشان پناه میبرند و بخشی دیگر هم خشمگین هستند و این صدای یک فرد خشمگین به عدم سیاست نهادین و عدم وفاداری به وعدههایش در رابطه با اصلاح جامعه است. درواقع واکنشی به ناکارآیی بخش سیاسی بود.
قانعی راد گفت: به نظر من اینها یعنی جامعه و دولت، در بغل هم نپریده اند. بلکه یک جریان سومی آمده است و میخواهد بین این دو وساطت کند. به نظرم این همراه سوم نه در معرض خطر فاشیسم و نه در معرض خطر رادیکالیسم است اما در معرض یک خطر پوپولیست اعتدالگرا است و درواقع خطر غیر سیاسی کردن سیاسی است. به فرض مثال ورود مداحان در عرصه سیاست، سیاست را غیر سیاسی میکند. به دلیل نوع گفتارشان، عرصه سیاسی را به نوعی عرصه حق و باطل میکنند. زبان مداحان حاکم میشود، صحنه انتخابات را به صحنه کربلا تبدیل میکند؛ یعنی یک طرف را حق و طرف دیگر را باطل میدانند و این منجر به بیاعتمادی در بین مردم میشود.
وی در ادامه تصریح کرد: بحث دیگر ورود نظامیان در عرصه سیاست است. وقتی که نظامیان وارد عرصه سیاست میشوند، نگاهشان به همه چیز نگاه سیاسی، امنیتی میشود که خطرناک است. همچنین ورود غیرحرفهایها به عرصه سیاست مانند ورزشکاران، هنرمندان و دانشگاهیان. درواقع اینها همه دارند مرجعیتشان را از دست میدهند. این به این معنی نیست که ورزشکار، دانشگاه و ... کار سیاسی نکنند و وارد سیاست نشوند.
قانعی راد افزود: یکی از اشتباهاتی که رخ داد، این بود که گفته شد نمایندگان مجلس باید فوق لیسانس داشته باشند، این بدین معنی است که دانشگاه سیاسی بشود و بسیاری از افرادی که وارد دانشگاه میشوند، ورودشان برای کسب مشاغل سیاسی است و چنانچه این قانون برداشته شود، دانشگاههای ما به شدت خلوت میشود و دانشگاه درواقع بیشتر به تولید علم میپردازد. یکی دیگر آن این است که ما در معرض نئولیبرالیسم هستیم و امتیاز دادن به سرمایهداری بیقانون و عبور از این وضعیت اقتصادی که وجود دارد، مشکلی است که ما با آن مواجهیم.
این استاد دانشگاه گفت: سئوال اینجاست که عمده این سرمایهداران چه کسانی هستند؟ عمده آنها از دل رانت سیاسی بیرون آمدهاند و منجر به یک سرمایهداری بیقانون شدهاند و اگر به این امر توجه نشود، این احتمال وجود دارد که تندروی که فعلا کنار گذاشته شده، دوباره نمایان شود. به نظرم برای پرداختن به مسائل، یکی حزب و یکی هم رسانه ها میتوانند بخشی از این مسأله را حل کنند. اگر قرار است روزی کلیت مردم در این جامعه مطرح شود یا به فرض مثال بحران آب مطرح شود، به نظرم آن قبیلههای شکاف یافته را رسانه و همچنین رسانه ملی میتواند به هم مرتبط کند که متاسفانه رسانه ملی امروزه در بدترین شکل خودش عمل میکند.
وی افزود: رسانه اشتباهات خیلی زیادی مرتکب شد که از نقش آن در اوقات فراغت کاسته شد و بار ایدئولوژیک آن افزایش یافته است. در سیاست و راهبرد آن پیشنهاد میکنم که برای رفع شکاف و آگاهی و پیوند گروههای اجتماعی و دولت و ملت، سیاست حزبی و سیاست رسانهای مورد نظر قرار گیرند و اصلاح شوند. درواقع اصلاح سیاستهای حاکم بر رسانه است که در جامعه میتواند این شکافها را کم کرده و دولت و ملت را به هم مرتبط کند.
وی در پایان افزود: به نظرم ما به صورت یک مجمع الجزایر داریم تبدیل میشویم یعنی روشنفکران ما، مردم و ... هیچ کدام همدیگر را نمیفهمند، اگر این دو مشکل حل نشود، بیخبری از همدیگر بیشتر میشود و پیامدهای بیشتری را به همراه خواهد داشت.