به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ خانهای در محله نارمک، میدان پنجاه و هشتم؛ دکتر شهیدی حدود 30 سال در این خانه میزیست تا اینکه سال 1374 آن را وقف کرد تا کتابخانهای شود برای آیندگان، برای بیشتر خواندن و بهتر آموختن. بنای اصلی خانه را همچنان دستنخورده نگه داشتند و کمکم قفسههای کتاب به آن افزوده شد تا رویای این پژوهشگر خوشفکر به ثمر برسد.
معماری خانه اندکی پیچیده و البته حرفهای است و طبق گفته مدیر کتابخانه، بر اساس سبک معماری خانههای بروجردی. پس از ورود به حیاط، در سمت چپ، در اصلی خانه قرار دارد که چند پله بالایی شما را به محل اقامت و زندگی شخصی و خانوادگی دکتر شهیدی میرساند و چند پله پایینی به محل کار و اتاقی که برنامهها و جلسات دکتر در آن برگزار میشد.
طبقه پایین بدون تغییر خاصی، حتی بدون جا به جایی اتاقها باقی مانده است، پس هر جا قدم میزنید احتمالا روزی دکتر شهیدی نیز در همان مکان راه رفته، نشسته یا نکتهای علمی را به دیگری یاد داده است. بیهوده نیست که اعضای کتابخانه، حتی جوانترهایی که عمرشان به روزهای حضور دکتر در این ساختمان قد نمیدهد، وقتی دلشان میگیرد، یا درباره مسالهای دچار تردید میشوند، قبل از ورود به کتابخانه، فاتحهای میخوانند و دل میسپارند به کسی که هنوز ترجمه نهجالبلاغه و کتابهای دینیاش، معتبر است، تا دست به سوی کتابی برند که نیازهای آن روزشان را پاسخ گوید.
در میان 30 هزار جلد کتاب فارسی و هفت هزار کتاب کودک و نوجوان این مجموعه، دو کتاب از همه خاصترند. یکی قرآن بزرگی است که دکتر برای مطالعه شخصی از آن استفاده میکرده و دیگری «لغتنامه دهخدا»یی که استاد در سالهایی که ساکن این خانه بوده، خود از آن استفاده میکرده و حتی در یکی از بازدیدهایش از کتابخانه در صفحه نخست یکی از مجلداتش مینویسد: توفیق نصیب گردید که امروز با تنی چند از دوستان...
در طبقه بالای خانه، سالن مطالعه خانمها و آقایان قرار دارد و در کنار آن اتاق-موزه دکتر شهیدی. اتاقی مملو از تقدیرنامهها و مدارک علمی. با اندکی دقت میتوان دریافت که دکتر چه سیر مطالعاتی برای دریافت مدارک مختلف خود داشته است. 28 اردیبهشت 1329 زمانی بوده که وی مدرک قبولی خود را در دانشنامه دکتری دانشگاه تهران با پایاننامهای با عنوان «لغات و اصطلاحات فلسفی و علمی دیوان انوری» (نقد شروح انوری) دریافت کرده است. چند سال بعد، درست در 6 مهر 1332، مدرک قبولی در رشته منقول از دانشکده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران را دریافت میکند. در این مدرک و چند عکس دیگر، استاد معمم است که نشان میدهد بخشی از عمر خود را در این لباس سپری کرده. ناگفته نماند که دکتر شهیدی در سال 1327 به درجه اجتهاد رسیده بود.
جذابیتهای این اتاق-موزه به دیدن لباس استاد، کارت شناسایی و گواهینامه رانندگی، یا عکسهای خانوادگی و فرزند جاویدالاثر او محدود نمیشود. جارویی که در یک قسمت از اتاق قرار دارد، خاطره سفر حج استاد در سال 56 را زنده میکند که با آن در مراسم غباررویی از درون خانه خدا شرکت کرده بود.
دیدن دست خط مرحوم حسن احمدی گیوی نیز، که در «رثای اسطوره فضل و فضیلت» یعنی دکتر شهیدی سروده شده، خالی از لطف نیست:
دردا که رفت نادرهای از دیار ما
اسطوره فضیلت و فضل تبار ما
مسطوره توکل و ایمان و زهد و صدق
آیینه فضایل کامل عیار ما
از خیل سالکان و سوارانِ رفته بود
وز نخبگان علم و ادب یادگار ما
از فضای درونی خانه که بگذری، دیدن حیاط هم جذابیت خاص خودش را دارد، حتی در این روزهای زمستانی که درختها و گیاهان سبز آن خشک شدهاند و حوض بیآب مانده است. تابستانها این حیاط سرسبز طبق گفته مدیر کتابخانه دکتر شهیدی، پیوسته میزبان جلسات رونمایی و نقد کتاب و شبشعرهای مختلف میشود.
بر دیوار بلند روبهروی در ورودی خانه، تصویری از دکتر شهیدی با دستخط او که به تاریخ چهارم دیماه 1365باز میگردد، ثبت شده که«اما فرهنگ چیزی نیست که اگر ویران شد، با ده و صد سال بتوان آن را ترمیم کرد.»
نوشته شدن این جمله با دستخط استاد، یکی از پیشنهادهای پسر او برای بهبود وضعیت این کتابخانه بوده است.
حیاط خانه هنوز مثل گذشتهها باقی مانده است، درست مثل روزهایی که دکتر با فرزندش در این حیاط بازی میكرده. تبدیل درهای چوبی به آهنی، مهمترین تغییری است که چندان به چشم نمیآید.
سیمین جغتایی، مدیر کتابخانه دکتر شهیدی، معتقد است فضای این کتابخانه با تمام زیباییهای خاصی که دارد، متفاوت از دیگر کتابخانههاست زیرا مخاطبان آن، یا خاطرههای استاد را در یاد دارند و میخواهند با وارد شدن به این فضا برخوردی شبیه برخورد دکتر و خانوادهاش را ببیند، یا جوان و کودک هستند و دکتر شهیدی را نمیشناسند و دلشان میخواهد بهترین خاطره از نام و یاد او در ذهنشان بماند.