به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ در یازدهمینگفتوگویی که با موضوع انعکاس انتظارات اهالی کتاب از ریاست جدید صداوسیما انجام شد،علیاکبر عبدالرشیدی به بیان نظرات خود پرداخت. ضرورت شناخت و گزینش آثار ارزشمند برای معرفی در رسانه ملی، بهرهگیری از مجریان و کارشناسانی که از کتابهای مذکور مطالعه دقیق و عمیقیداشتهاند، وظیفه رسانه ملی در کم کردن فاصله میان اهالی قلم و مخاطبان و نیز ضرورت تاریخنگاری برای برنامههای مختلف صداوسیما که به شناختجریانهای موفق و ناموفق برنامهسازی بینجامد، از مهمترین موضوعات مطرحشده در این گفتوگو هستند.
آیا برنامههای کتابی صداوسیما را مشاهده کرده اید؟
گاهی تماشا کردهام اما تعدادشان بسیار محدود است.
به نظر شما علت محدود بودن تعداد این برنامه ها چیست؟
تلویزیون در سالهای اخیر بهسوی بازرگانیشدن پیش رفته و سعی کرده بخش عمدهای از هزینههایبرنامههای خود را از این طریق تأمین کند. در نتیجه بسیاری از ناشران و نویسندگان نتوانستهاند در اینبرنامهها شرکت کنند، زیرا توان پرداخت هزینههای آن را نداشته و ندارند.
از اینجا شروع کنیم که حتی اگر کالای «کتاب» هم در کنار محصولاتی مانند چیپس یا پفکنمکی قرار گیرد، باید انتظار داشت که بتواند در تلویزیون جایی برای تبلیغ و معرفی داشته باشد اما اگر به این مقایسه شمارگان کتاب را در کنار هر کالای دیگری از آن قبیل قرار دهیم، مساله روشن خواهد شد. وقتی کتاب تنها هزار نسخه شمارگان دارد و مثلاً پفکنمکی در تعداد میلیونی عرضه میشود، دیگر نمیتوان از ناشران انتظار داشت توان تبلیغ تلویزیونی داشته باشند.
برای چنین وضعیتی چه راه حلی میتوان ارائه کرد؟
امیدوارم در دوره مدیریت جدید صدا و سیما، توجه به سهم فرهنگ و واحدهای اجباری این سازمان در توسعه فرهنگ افزایش پیدا کند. اگرچه مسئولیتهای اصلی حوزه کتاب بر عهده وزارت ارشاد است اما این موضوع مسئولیت صداوسیما و دیگر رسانهها را منتفی نمیکند. حتی روزنامهها و رسانههای مکتوبی که توسط اهالی قلم اداره میشوند، فضایی را که به لحاظ کمّی و کیفی شایسته باشد، به کتاب اختصاص نداده و توجه چندانی به آن نشان نمیدهند.
البته باید میان «کتاب» و «کتاب خوب» تفکیک قائل شد. یک تلقی رایج در جامعه وجود دارد و آن این است که مردم ایران روزانه 20 دقیقه یا کمتر کتاب میخوانند، این تلقی سبب شده رسانهها در همین اندکبرنامههای کتابی، دنبال آن باشند که مردم را به مطالعه هر چیزی که بهعنوان کتاب منتشرشده است، متعهد کنند. آشکار است که این انتظار، انتظاری بیجا و بیهوده است. چنانکه میدانیم اثری که در برخی کشورهای توسعهیافته، با شمارگان میلیونی منتشر میشود، هر کتابی نیست. درست است که میگوییم در کشور ما در سال 50 هزار عنوان کتاب منتشر میشود اما باید پرسید که چه تعداد از این کتابها، آثاری تازه و ارزشمند هستند و میتوان انتظار داشت که فروش مناسبی داشته باشند؟
آیا تلویزیون می تواند کتاب های خوب را به مخاطبان معرفی کند و در این زمینه موثر باشد؟
قطعا. حوزه کتاب، گاهی در دو جزیره جدا از هم دارد. یعنی ناشر و نویسنده در یک جزیره کتاب ارائه میکنندو مردم و مخاطبان کتاب در جزیرهای دیگر هستند. معتقدم باید ارتباط و شناخت متقابل و مستمری میان ایندو جزیره پیدا شود تا نویسندگان و ناشران بدانند که مردم چه کتابی را میخواهند. در این زمینه هیچگاهاطلاعات لازم به دست نیامده است.
این شناخت برای آن نیست که بر انتشار برخی آثار تاکید و در مقابل مانع از انتشار باقی آثار شویم. این شناخت برای این است که یارانهها و اولویتها تقسیم شوند و به نیازهای جامعه توجه شود.
اکنون در همین وضعیتی که میگوییم بحران کتاب و کتابخوانی است، آثاری در داخل ایران منتشر میشوندکه به چاپهای صدم رسیدهاند و این نشان میدهد که از کتابهایی که با فضای جامعه سازگاری داشته باشند، همواره استقبال شده و میشود.
اگر تفکیک میان «کتاب» و «کتاب خوب» شفاف شود آنگاه میتوانیم از رسانهها انتظار داشته باشیم که در معرفی کتابهای خوب جدّیت به خرج دهند. آنچه برای شفافیت این تفکیک یک ضرورت است، مساله «نقد و تحلیل» است. «نقد» وظیفه دارد بهترینها را برای مخاطبانی که شناخت کمتری دارند معرفی کند. به نظر من وظیفه اصلی نقد آن است که مخاطبان را بهسوی آثار برجسته هدایت کند.
درنتیجه معرفی کتاب در رسانه ملی نمیتواند به اعلام خبر انتشار کتاب محدود شود. بلکه باید همراه با نقد باشد تا بتواند مخاطبان را به مطالعه آنها علاقهمند کند.
به موضوع مهم «مخاطبشناسی» اشاره کردید؛ موضوعی که به گفته بسیاری کارشناسان رسانه، یکی از وظایف اصلی رسانه ملی است. به نظر شما چقدر رادیو و تلویزیون در سالهایگذشته در انجام این وظیفه خود، موفق بودهاند؟
صدا و سیما آن اندازه که وقت و هزینه صرف مخاطبسازی یا فرهنگسازی کرده، به مخاطبشناسینپرداخته است. در سالهای اخیر عمده تلاش این سازمان بر جهتدادن مخاطبان و تغییر سلیقه آنها متمرکز بوده است. البته این رویه در بسیاری کشورهای دیگر هم وجود داشته و مرسوم است زیرا صداوسیما نقشجهتدهی و فرهنگسازی دارد اما این به معنای آن نیست که از شناخت واقعیتِ مخاطبان خود غافل شود.
درباره «شورای کتاب» که سالهای گذشته در صداوسیما تشکیل شد، یک مقام مسئول اظهار کرد که اهالی کتاب استقبال چندانی از این شورا نمیکردند و همکاری لازم را نداشتند، آیا شما از فعالیتهای این شورا مطلع بودید؟
من در جریان فعالیتهای این شورا نبودم اما میدانم که ارتباط میان اهالی کتاب و مسئولان صدا و سیما بسیار ضعیف بوده و هست. در سالهای اخیر شاهد بودم که حتی برنامههایی که در آنها از نویسندگان و ناشران دعوت میشد که کتابهایشان را بفرستند، از معرفی بسیاری کتابهای ارسالی خودداری می کردند. خود من دو عنوان کتاب به یکی از این برنامهها فرستادم اما هیچ تماسی گرفته نشد و هیچ معرفیایصورت نگرفت.
این موضوع نشان میدهد که صداوسیما یک سری فیلترها و پالایشهای مخصوص به خود دارد که درنتیجهآنها، بسیاری از کتابهای ارسالشده، معرفی نمیشوند.
بهطور کلی رغبت اهالی کتاب برای همکاری مستمر با رادیو و تلویزیون، نیاز به تدوین و تنظیم یک ساز و کارروشن و جدّی دارد و صِرف دعوت از نویسندگان و ناشران توسط مجریان این برنامهها هرگز کافی نیست.
در همین برنامههای محدود، تصویری واقعی از جامعه کتابی ایران ارائهشده است؟
متأسفانه برخوردی که تمامی رسانهها با کتاب و کتابخوانی دارند، هیچگاه برخوردی نبوده که در شأن و جایگاه مهم این کالای فرهنگی باشد. اظهاراتی که بهطور پیدرپی درباره میانگین مطالعه در جامعه ایرانی اعلام و منتشر میشوند، آماری واقعی نیستند و حتی اگر چنین باشند ضرورتی بر تکرارشان تا این اندازه نیست.
من گمان نمیکنم که میزان مطالعه در جامعه ما کم باشد. بلکه چیزی که بهوضوح کم و نگرانکننده است، سهمی است که رسانهها به تولیدکنندگان کالاهای فرهنگی ازجمله کتاب میدهند.
درست است که رسانهها در اِزای تبلیغاتی که برای کالاهای مختلف دارند، پول میگیرند. اما فراموش نکنیم در بسیاری کشورهای توسعهیافته تبلیغ این نوع کالاها در رسانههای پُر مخاطب با ممیزیها و فیلترینگهایبسیار جدّی و متعدد روبروست زیرا به خوبی میدانیم این تبلیغاتِ تجاری، فرهنگسازی میکنند.
در نتیجه بدیهی است که باید فضا برای «کتاب» که یک کالای فرهنگی است، گشودهتر و آزادتر باشد کهاینطور نیست و این کملطفی رسانهها به حوزه کتاب است.
شما کتابی با عنوان «گویندگی در رادیو و تلویزیون» نوشتهاید و خود سوابق متعددی در این فن دارید و بسیاری معترف بودهاند که اجراهای شما به برنامهها تشخُّص و رسمیت میداده است، کمی درباره جزئیات اجرایی یک برنامه کتابی و نقدهایی که به مجریان این برنامهها وارد است توضیح دهید. ساختار یک برنامه کتابی چه ضروریاتی باید باشد؟
بهجای اظهارنظر درباره کار دیگران، اجازه دهید از تجربیات خودم بگویم. در سالهایی که در اروپا بهعنواننماینده صداوسیما فعالیت داشتم، برنامهای برای معرفی کتابهای خارجی تهیه و بهصورت هفتگی پخشمیشد. این مجموعه در سالهای قبل از 2005 میلادی در تلویزیون ایران دوبله و پخش شدند.
در آن برنامهها، قدم اول انتخاب کتابها بود و این کار با مطالعه و بر اساس نقدها و اخباری که درباره آن کتاب وجود داشت، انجام میشد. کتاب را مطالعه میکردم و یادداشتهایی تهیه میکردم. نویسنده کتاب از طریق ناشر، به برنامه دعوت میشد و معرفی، نقد و بررسی کتاب با حضور نویسنده صورت میگرفت.
آن مجموعه برنامهها بیشتر به کتابهای پژوهشی، دانشگاهی و تاریخی میپرداختند اما معتقدم که برای حوزههای دیگر نیز میتوان این کار را کرد. مساله اصلی این است که مجری یا تحلیلگر برنامههای کتابی کتاب را بهدقت مطالعه کرده باشد و بداند که درباره چه نکاتی باید صحبت کند.
حضور نویسنده در برنامه هم بسیار اهمیت دارد. درست است که خوانندگان کتاب را مطالعه میکنند اما حضور نویسنده و اظهارات خود او میتواند در گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی مؤثر بوده و بهنوعی برای مخاطبان برنامه، دعوت به زندگی فرهنگی باشد.
شما کتابی به نام «گفتنیها: خاطرات، مصاحبهها، سفرنامهها» نوشته اید که خاطرات همکاریتان با تلویزیون را هم در برمیگیرد و توسط انتشارات «اطلاعات» منتشر شده است. آیا ناشرانی که در ارتباط مستقیم با صداوسیما هستند، اهتمامی در انتشار این کتاب و آثاری مشابه نشان ندادند؟ چه کارهای مشابهی وجود دارند که باید در اولویت انتشار قرار گیرند؟
این گلایه من و امثال من است. در دنیا مرسوم است که تلویزیونها، رادیوها و حتی دیگر رسانهها، عوامل فعّال خود را تبدیل به ستاره میکنند تا بتوانند بهواسطه محبوبیتی که برای این افراد میسازند تأثیرگذار و فرهنگساز شوند. ولی رادیو و تلویزیون ایران ازآنجاکه چنین تمایلی ندارد، تلاشی هم در تدوین یا انتشار خاطرات، تجارب یا زندگینامههایی از چهرههای پیشکسوت خود نداشته و حتی از گفتن لفظ پیشکسوت هم پرهیز میکرده است.
فراموش نکنیم که تا همین چند سال اخیر حتی نام مجری هم در تلویزیون گفته نمیشد. درحالیکه در دنیا برنامههای «گفتوگو محور» به نام مجریان برنامهها شناخته و معرفی میشوند.
به اعتقاد من تلویزیون میتواند با این ستارهسازیها مسئولیت خود را میان افراد مختلف تقسیم و گسترهاثرگذاریها و ارتباطها و پاسخگوییهای خود را فراختر کند. اما در حال حاضر مسئولیت تمام برنامهها بر عهده خود تلویزیون است که طبیعتاً مسئولیت سنگینی خواهد بود.
آیا کتابهای شما در تلویزیون معرفیشدهاند؟
خیر
در میان برنامههای تلویزیون، از برنامههای خبری، ورزشی، سریالها و... کدام بخش تجارب ویژه و موفقی داشتهاند که تدوین و کتابشدن آنها میتواند به شکل ملموسی برای برنامهسازان امروز تلویزیون کاربرد داشته باشد؟
مصادیق زیادی هستند که نشان میدهند، تمامی سازمانها و مؤسسات شناختهشده در دنیا لحظهای ازتاریخنگاری فعالیتهای خود غافل نشدهاند. ما هم باید در این تاریخسازیها جدّیت به خرج دهیم تا این جامعه بداند که تلویزیون چگونه و با چه کسانی تأسیس شد، تا برنامهسازان و مدیران بتوانند جریانهای مستمر و موفق را شناسایی و نسبت به استمرار جریانهای مقطعی و فراموششده اقدام کنند.
فکر میکنم تدوین تجارب و تواریخ متعدد، موضوعی است که باید برای تمامی برنامهها جدّی گرفته شود. حتی برنامههای ضعیف هم باید ثبت تاریخی شوند تا از تکرار ناخواسته آنها جلوگیری بتوان کرد.
درباره علیاکبر عبدالرشیدی
علیاکبر عبدالرشیدی متولد 1328 در کرمان، روزنامهنگار، نویسنده و مترجم آثار متعدد به ویژه در زمینه علوم سیاسی و تاریخ است. وی از سالهای پیش از انقلاب با تلویزیون ایران همکاری داشت و یکی از چهرههای شناختهشده در اجرای برنامههای فرهنگی تلویزیون محسوب میشود. فهرست زیر کارنامه کتابی عبدالرشیدی، بر اساس اطلاعات وبسایت کتابخانهملی است. «بوقلمون» تازهترین اثر این نویسنده است که اولین مجموعه داستان او محسوب میشود.
- «گفتنیها: خاطرات، مصاحبهها، سفرنامهها» - اطلاعات، ۱۳۸۵
- «اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و بازرگانی ایران در آستانه مشروطیت در سرزمین آرزوها» - نوشته آرنولد هنری ساویج لندور – اطلاعات 1388
- «ایران: انسان، طبیعت، زندگی» - شرکت تعاونی کارآفرینان فرهنگ و هنر، ۱۳۸۸
- «پرسه در دهکده شعر جهانی: مجموعهای از اشعار ملتهای مختلف جهان همراه با گزیده اشعار تعدادی از برندگان جایزه نوبل ادبیات» - گردآوری و ترجمه علیاکبر عبدالرشیدی - اطلاعات، ۱۳۸۹
- «پندارها و گفتارها نلسون ماندلا: (خودگوییهای من)» - گردآوری ورنه هریس – اطلاعات 1390
- «تکانه جهانمندی (تولد یک تمدن)» - ایو برونسویک و آندره دانزین - اطلاعات 1393
- «جنبش عدم تعهد» – سروش 1380
- «جنبش عدم تعهد از آغاز تا سال ۱۹۸۵» - سروش 1365
- «در جشم توفان خاطرات جرج تنت: خاطرات جرج تنت» - جرج تنت – سروش 1388
- «روسیه در عصر رویارویی محدود: پوتین و ظهور روسیه» - میشل اشتورمر – سروش 1390
- «زبان، ادبیات، تاریخ و فرهنگ ایران در گفتگو با ایرانشناسان» - اطلاعات 1387
- «زبانهای ساختگی» - انتشارات مسافر، ۱۳۹۱
- «سیر تحول و تکامل ژورنالیسم» - سیمای شرق، ۱۳۹۲
- «سیرجان» - عکسهای مسعود زندهروحکرمانی و محمود رفعتی - مقدمه مرتضی فرهادی، متن علیاکبر عبدالرشیدی - فصلنامه کرمان، ۱۳۷۸
- «ظهور و سقوط فاشیسم: ایتالیا در دوران موسولینی ۱۹۴۵ – ۱۹۱۵» - ریچارد جیمز بون بوزورث - اطلاعات، ۱۳۸۷
- «فیدل کاسترو: شرح زندگی شخصی رهبر انقلاب کوبا» - گردآوری و ویرایش نوربرتو فوئنتس - اطلاعات، ۱۳۹۲
- «گویندگی و اجرا در رادیو و تلویزیون : مجموعه مقالاتی در باب فرهنگ و رسانه» - اطلاعات، ۱۳۹۰
- «مدیران پاسخگو سوالاتی که مدیران شرکتها باید پاسخ آنها را بدهند» - ترجمه و تدوین عبدالناصر همتی ، علیاکبر عبدالرشیدی - شرکت اطلاعرسانی و خدمات بورس ، انتشارات بورس، ۱۳۹۱
- «بوقلمون (مجموعه داستان)» - آوردگاه هنر و اندیشه، ۱۳۹۲
گفتوگوهای پیشین
عباس فارسیجانی:
احمد طالبینژاد: برنامههای كتابی تلويزيون با اجرای رضا سرشار، نفی نويسندگان غيرخودی بود.
عباس جهانگیریان: بخشی از نابسامانیهای فرهنگی به گردن تلویزیون است/ بچههای ما نام بازیکنان رئال مادرید را میدانند، نام نویسندگان را نه!
سوسن طاقدیس: حتی انتشارات سروش هم در تلویزیون جایی ندارد!/ اهمیت نقش صدا و سیما برای معرفی آثار ارزشمند در دوره کتابسازی
حمیدرضا احمدی لاری: تلویزیون باید دوباره مرجعیت خود را بازیابد
حجت اله شکیبا: گزارش کتابهایم که به تاریخ ایران میپرداخت به کلی در تلویزیون حذف شد/ چرا تلویزیون از اهالی فرهنگ هراس دارد؟
مدیر نشر نظر: رییس جدید صدا و سیما تبعیض را از میان ببرد/ پیشنهادی برای کتابخوانی در سريالهای تلويزيوني
ایرج کریمی: نمایش قفسه کتابها در سریالهای تلویزیونی تصنعی است/ انعکاس واقعیت به ضرر هیچ رسانهای نیست
مدیر باغ کتاب: حجم بالای برنامه های كتاب محور تلویزیون مهم نيست/ اقتباس ادبی در توليد آثار نمايشی و قالب های اثربخش برای افزايش مطالعه
رضا استادی: آقای سرافراز! اهلقلم را فراموش نکنید