به گزارش فرهنگ امروز به نقل از تسنیم؛ وقتی نام یک کشور پر آوازه در تئاتر دنیا در برنامه تئاتر فجر گنجانده میشود، خیل مشتاقان برای دیدن نمایش آن کشور باعث میشود که از ساعتها پیش از آغاز نمایش تماشاگران و علاقهمندان در جلوی سالن مزبور تجمع کنند. به عنوان مثال این اتفاق دیروز در سالن ایرانشهر رخ داد. بسیاری از علاقهمندان بخاطر تکمیل شدن ظرفیت سالن پشت درهای بسته مانده بودند. خیلیها حسرت میخوردند که چرا پشت دربهای بسته ماندهاند و عدهای هم سعی میکردند که با چانه زدن با حراست سالن راهی به داخل باز کنند. همه این افراد فکر میکردند که پدیده سال تئاتر بین الملل را از دست دادهاند و لابد آنهایی که موفق به تماشای این نمایش شدند، با خود میاندیشیدند که چه شانس بزرگی را بدست آوردهاند. اما برای شما خوانندگان این سطور باید یادآور شوم که چه آنهایی که بیرون سالن ماندند و چه آنهایی که داخل سالن شدند، هر دو گروه اشتباه فکر میکردند. آنهایی که نمایش را ندیدند نه تنها چیزی را از دست نداده بودند بلکه حداقل کلافه نشدند و آنهایی هم که دیدند مسلما چیز خاصی عایدشان نشد. نگارنده که پیش از این نمایش را دیده بود توانست چندین نفر را از غصه نجات دهد و حقیقت ماجرا را بازگو کند.
نکته قابل توجه دیگر این بود که از سوی آنهایی که پشت درب مانده بودند بلیط نمایش «کودک وحشی» از فرانسه توزیع میشد اما کسی رغبتی به این نمایش نشان نمیداد حتی آنهایی که بلیط را میگرفتند بلافاصله از سوی دیگران نهی میشدند که این نمایش را نبینند. البته این رویه تازهای نیست که در جشنواره تئاتر فجر رخ میدهد. سال گذشته هم کم شاهد نمایشهای ضعیف در بخش بین الملل نبودیم.
کسانی که در این بین فریب میخوردند تماشاگران ایرانی هستند. متاسفانه دست اندکاران جشنواره تئاتر فجر ساز و کار درست و برنامه مدونی برای انتخاب نمایشهای خارجی ندارند. آنها دم دستیترین نمایشها را فقط با توجه به نامهای بزرگی که در عرصه تئاتر همچون آلمان و فرانسه، به جشنواره راه میدهند. در حالی که غالب نمایشها (حداقل تا لحظه نگارش این سطور) فاقد انسجام و ساختار نمایشی هستند. و اگر این گونه نمایشها را کارهایی دانشجویی در حد و اندازه پروژههای کلاسی قلمداد کنیم حرف گزافهای نگفتهایم.
باید به چشمان خود که ناظر بر صحنه است و بر دانش، خود اعتماد کنیم. تماشاگر ایرانی نباید فریب بخورد و چنین بپندارد که در حال دیدن یک نمایش در سطح یک دنیاست. نمایش «کمپلکس اودیسه» از آلمان نمایشی در لِول هفتم، هشتم جهانی هم نبود. این نمایش در حالی در سانس اول روی صحنه میرفت که نمایش ایرانی «سیارود» از ایران در سالن ناظرزاده تقریبا در سالنی خالی بر روی صحنه میرفت. این سوءتفاهمی است که تماشاگران ایرانی دچار آن هستند که نمایش خارجی حرف زیادی برای گفتن دارد؛ البته اگر از نگاه دیگری به این ماجرا بنگریم متوجه میشویم که عدهای دیگر چشم پوشی کنیم که با علم به این موضوع و فقط به صرف کسب تجربه و کسب دانش به تماشای هر اثری ولو کارهای ضعیف هم مینشینند.
«کمپلکس اودیسه» سعی کرده بود که با تکیه بر تکنولوژی و ابزار آن، لحظاتی کنشمند خلق کند. اما کنشهای روی صحنه که با باد و باران مصنوعی هم همراه بود فاقد محتوا و بینش درونی بود. فرم نیز که برای نمایشهای این چنینی میتواند مفر خوبی باشد که نمایش از طریق آن خود را از مرداب نجات دهد؛ در واقع راه مسدودی بود که از همان اوایل درهای بسته آن نشان داده شد. شاید کارگردان قصد داشت که با تردستی خود را از گرداب مبتلا شده نجات دهد اما پر واضح بود که «کمپلکس اودیسه» در طوفان مصنوعی سالن سمندریان غرق شد و ناظران این غریق بیگانه تماشاگران حاضر در سالن بودند که عدهای برای شکوه غریق دست زدند و عدهای دیگر بیاعتنا به ماوقع سالن را ترک کرده و غریق را بدرقه کردند.