فرهنگ امروز: نشست علمی «درباره اربعین» در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با سخنرانان برگزار شد.
احمدی پرویزی: «بزرگترین، باشکوه ترین، رکورددارترین، طولانی ترین» این صفات عالی امسال فقط برای یک واژه شایستگی کاربرد داشت: اربعین. رویدادی هزاروچندصد ساله که اکنون به درجه ای از بلوغ رسیده که هر کسی را انگشت به دهان می کند. مراسم اربعین امسال به لحاظ وسعت و تاثیرگزاری در طول تاریخ بی نظیر بود و توانست باشکوه ترین اجتماع انسانی را خلق کند، آن هم در منطقه ای که قتل، آدم کشی و سربریدن به یک فضیلت دینی تبدیل شده، بغل گوش خونخوارانی که نام داعش بر خود نهاده اند و داعیه مسلمانی دارند. گرچه خارجی ها و معارضان خارجی سرخود را مثل کبک در برف فرو بردند و خودشان را به ندیدن زدند اما به خود که نمی توانند دروغ بگویند؟ اربعین امسال برای ما و همه دنیا پیام های بسیاری داشت، قابل تحلیل و بررسی. اما متاسفانه در محافل داخلی خودمان کمتر دیدیم که چنین پدیده اعجاب آوری به درستی مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 17 دی ماه در نشستی علمی سعی کرد تا بخشی از این عقب ماندگی را جبران کند. شاید که بقیه محافل علمی نیز چنین راهی را در پیش بگیرند. ما در این گزارش سعی کرده ایم تا نگاهی بیاندازیم به این نشست و بحث و جدل هایی که در آن برای چرایی و پیامدهای راهپیمایی اربعین و نقش جوانان ایرانی در خلق این پدیده شگرف، رد و بدل شد.
دورانِ پس از جدایی
«دین از زندگی بشر کنار نمی رود» از نظر دکتر خسرو باقری عضو هیات علمی دانشگاه تهران، این یکی از بزرگترین پیام هایی بود که راهپیمایی باشکوه اربعین برای جهان مخابره کرد. او سعی کرد از دیدگاهی جهانی به این قضیه نگاه کند و بگوید که حتی بسیاری از متفکران غربی هم فهمیده اند که دیگر دوران شخصی کردن امر دینی گذشته است و راهپیمایی اربعین هم در همین چارچوب موید همین قضیه است. او به نظرات جدید یورگن هابرماس، به عنوان یکی از فیلسوفان و جامعه شناسان بزرگ جامعه غربی اشاره می کند که تازگی ها اعتقاد پیدا کرده که جهان وارد مرحله پساسکولاریزم شده است. حرف های جدید او موید این قضیه است که سعی جوامع غربی برای دوری دین از زندگی اجتماعی به نتیجه ای نرسیده، چرا که حیات اجتماعی بشر با دین گره خورده است. بشر با دین به آیین ها و مناسک جمعی رسیده و از لاک فردیت خود بیرون آمده، پس ممکن نیست بشود آن را به حاشیه راند و صرفا عقل و خرد انسانی را برای رتق و فتق امور دنیوی جامعه جایگزین آن ساخت. بنابراین باید رابطه میان دین، جامعه و عقلانیت در دوره فعلی بازتعریف شود. دکتر باقری با توجه به حرف های این نظریه پرداز معروف جامعه غربی این نتیجه را می گیرد که دنیا و جامعه بین الملل بازتعریف این رابطه را به عنوان یک ضرورت احساس کرده، بنابراین از پدیده های جدیدی چون اربعین می توان برای گفتگو بین ادیان در جامعه جهانی استفاده کرد، البته به شرطی که این گفتگو در یک فضای معقول صورت بگیرد و هرکسی با اصرار بر درستی همه اعتقادات خود و تلاش برای تغییر اعتقادات دیگری وارد این عرصه نشود. او با اشاره به سخنی از امام علی (ع) که می فرماید: عقل یک شمشیر بران است، با این شمشیر با نفس خود مبارزه کن؛ اشتباه دین داران بر کناره گیری از عقلانیت و تکیه صرف بر شور و احساسات و اعتقادات درونی را نیز به انتقاد می گیرد و تاکید می کند که دین داری غیر عقلانی تنها نتیجه اش «سیکل معیوب بازتولید جزمیت» است. بنابراین تنها، شکل کامل دین که استدلال را در کنار عواطف و اعتقادات درونی قرار می دهد، می تواند جامعه ما و جامعه جهانی را از آسیب برهاند.
تجربه امروزیِ یک حس تاریخی
حجه الاسلام بهمن اکبری که خود هم مسلط به دانش حوزوی و هم واقف بر علوم دانشگاهی است، دومین سخنران این محفل علمی است. کمی دیر به نشست می رسد اما سعی می کند با خلاصه گویی وقت بیشتری برای بحث و جدل علمی باقی بگزارد. حرف هایش با یک گلایه بجا شروع می شود: « بیش از یک میلیون نفر از جوانان جامعه ما –همین کسانی که به دین گریزی متهم می شوند - با سختی فراوان خود را به نجف می رسانند و در بحبوحه بحران داعش و در 40 کیلومتری خمپاره و گلوله بدون تجهیزات رفاهی سه روز تمام تا کربلا راهپیمایی می کنند، برای چه؟ چرا؟. آیا این یک مسئله قابل بررسی نیست؟ پس چرا محافل دانشگاهی و نخبگان جامعه ما به آن هیچ توجهی نکرده اند؟ چرا مسئله ما صرفا مسئله جوامع غربی است و پاسخ هایمان هم همین طور؟ چرا اربعین برای محافل روشنفکری ما نباید قابل تحلیل و بررسی باشد؟» همین دغدغه جناب اکبری باعث می شود تا ضمن تشکر از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برای فراهم آوردن بررسی این پدیده، وارد بحث های اصلی اش بشود.
حجه الاسلام اکبری تجربه امروزیِ یک حس تاریخی و احساس پیوند با یک سنت تاریخی را یکی از عوامل زمینه ساز حضور جوانان در این حرکت جمعی عنوان می کند و معتقد است که حلاوت و شیرینی حضور در این آیین جمعی قابل مقایسه با سختی ها و تهدیدات شرکت در آن در این مقطع حساس نبوده است. او حضور همه قومیت های جامعه ایرانی اعم از ترک، لر، کرد، فارس ، ترکمن و... در این اجتماع عظیم را نشانگر ظرفیت بالقوه آن برای ایجاد یکپارپگی در جامعه ایرانی معرفی می کند و معتقد است در راستای ایجاد وحدت ملی می توان از این ظرفیت استفاده شایان توجهی کرد. از نظر حجه الاسلام اکبری حضور جوانان ایرانی در اجتماع بزرگ اربعین از سر یک احساس و شورانگیزی شدیدی بود که آنها را به شیدایی نزدیک کرده بود و این نشان می دهد که جوانان مملکت ما با هر چیزی احساس قهر و جدایی کنند، با امام حسین(ع) همیشه آشتی هستند. او از شرکت در این اجتماع عظیم به عنوان یک سفر روحانی بزرگ برای جوانان ایرانی یاد می کند و معتقد است تجربه هایی فرهنگی-انسانی که در این سفر کام آنها را شیرین می کند، در هیچ نوع سفر دیگری برای آنها تکرار نمی شود.
بخش دیگری از سخنان حجه الاسلام اکبری ناظر به ریشه های شکل گیری چنین اجتماع عظیمی در جهان است، از نظر او یک دلیل روشن هم بیشتر ندارد: امام حسین(ع)، کسی که ملجا و پناهگاه بزرگی برای بشر امروز است و گفتمانی ایجاد کرده که همه را به خود جذب می کند، از مردم بی پناه و جنگ زده عراق تا جوان پرشور ایرانی و حتی انسان بدون معنای غربی. از نظر حجه الاسلام اکبری امام حسین (ع) آغازگر نبود بلکه احیاگر بود. احیاگر چه چیزی؟ سنت پیامبر(ص). اما سنت پیامبر چه چیزی بود و هست که نیاز به احیاگری دارد؟ او سه غایت بزرگ پیامبر اسلام را اینها بر می شمرد: ترویج علم و معرفت الهی، گسترش رحمت و صمیمیت و مهربانی و ایجاد عدالت میان انسان ها. بنابراین جهل زدایی، ظلم ستیزی و نفرت زدایی همان چیزهایی است که امام حسین(ع) احیاگر آن بود، چیزهایی که ما در زیارت عاشورا بارها بر زبان می آوریم و مراسم باشکوه اربعین هم باید در همین راستا حرکت کند.
او در پایان سخنان خود این پدیده باشکوه را نیازمند سه نوع نگاه جامعه علمی به آن می داند: یکی توصیف، واکاوی و تحلیل پدیده، دیگری رویکرد آینده پژوهانه و سرانجام نگاه آسیب شناسانه. خودش هم سعی می کند در پایان نگاهی آسیب شناسانه نیز داشته باشد: «عواطف، احساسات و شورانگیزی دینی باید همیشه همراه با این دو شرط باشد؛ یکی اینکه مسبوق به معرفت باشد و دیگری معطوف به عمل. زیارت اربعین فرصت بزرگی برای شورانگیزی دینی و معنوی ایجاد کرد اما این پدیده بزرگ ناقص خواهد ماند اگر در نهایت به ایجاد معرفت و شناخت بیشتر در جوانان و همراه با آن به ایجاد تغییر در عمل و رفتار و سبک زندگی آنها نیانجامد.»
بازتولد دوباره شیعه
دکتر سید جواد میری، عضو هیات علمی و مدیر بخش همکارهای بین المللی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی میزبان این نشست بود، در ابتدای سخنان خود سعی کرد کمی به چالش اولیه سخنان حجه الاسلام اکبری بپردازد. او با پذیرش عدم دغدغه مندی نخبگان و محافل دانشگاهی در زمینه مسائل خودی، کامنت جدیدش بر این موضوع را با این ضرب المثل توجیه می کند: «سری که درد می کند را دستمال نمی بندند» از نظر او متاسفانه احساس می شود که در مسایل دینی در جامعه ما یک تفسیر معیار وجود دارد که عدول از آن موجب شماتت می شود. بنابراین محافل دانشگاهی گاهی وقت ها ترجیح می دهند که وارد تحلیل چنین مسایلی نشوند و برای خود مشکل درست نکنند. به همین خاطر هم برای ترغیب بیشتر جامعه دانشگاهی برای ورود به این مسایل باید مدارای بیشتری به خرج داد و در رفع چنین احساسی تلاش بیشتری کرد.
او سپس در همین راستا به تشریح پنج مانع بزرگ و متضاد برای فهم پدیده های مرتبط با نهضت حسینی پرداخت. از نظر دکتر میری سلفی گری، قشری گری، جامعه بی تفاوت دانشگاهی، جامعه کلیشه ای حوزوی و ایدئولوژیزه شدن توسط نظام های قدرت از جمله گرایش های فکری هستند که هر کدام به نحوی مانع فهم درست از اجتماع اربعین و سایر پدیده های مرتبط با قیام امام حسین(ع) می شوند.
«تاریخ اسلام در یک سکانس فشرده» این تعریف دکتر میری از حادثه کربلاست و بر اساس همین تعریف نیز معتقد است که حرکت برای تغییر جوهری در روابط اجتماعی و سیاسی الگویی است که این حادثه در طول تاریخ برای خود ایجاد کرده است. به همین خاطر هم نمی توان به آن یک نگاه باستان شناسانه داشت. بنابراین حادثه کربلا صرفا یک واقعه تاریخی که در گذشته اتفاق افتاده نیست و می تواند به عنوان یک الگو حتی در میان متفکران جوامع غربی و یا ادیان و مذاهب دیگر قرار بگیرد. به همین خاطر هم نگاه مصلحان اجتماعی به قیام عاشورا و حرکت حسینی نه مبتنی بر رویکرد باستان شناسانه است و نه مبتنی بر نگاه ثواب محورِ فردگرایانه، بلکه آنها سعی کرده اند تا در هر عصری با الهام از حرکت حسینی به دنبال تغییر جوهری درروابط اجتماعی و سیاسی زمان خویش باشند.او زوایه نگاه برخی متفکران اهل سنت مثل علامه اقبال در پاکستان و سعید نورسی در ترکیه را گواه بر همین موضوع می گیرد. از سوی دیگر آنچه که باعث می شود تا چنین الگویی برای تغییر در روابط سیاسی اجتماعی حال حاضر مورد استفاده قرار بگیرد شخصیت پارادیگماتیک امام حسین (ع) است. دکتر میری به نقل از کارل جاسپر شخصیت های پارادیگماتیک را شخصیت هایی می داند که با تولید ارزش هایی مختص خود وارد معادلات سیاسی اجتماعی ساخت تمدن شده اند. شخصیت هایی مثل کنفوسیوس، بودا و یا عیسی مسیح که ارزش های تولیدی آنها برای قرن های متمادی ارزش های برتر جوامع و تمدن های چینی، بودایی و مسیحی بوده است.از این نگاه نهضت حسینی هم دارای چنین قابلیتی است و ارزش های تولیدی آن می تواند برای تغییر و تحولات امروز جهان مورد الگو قرار بگیرد. اما از نظر دکتر میری آنچه که باعث شده تا در شرایط فعلی ما با چنین پدیده ای مواجه شویم بازتولد دوباره شیعه در طول تاریخ یکبار دیگر پس از عصر صفوی است. در روزگار درازی دولت عثمانی، سپس قوای انگلیس و در انتها هم دیکتاتوری به نام صدام تشیع را در حوالی اماکن مقدسش در موضع ضعف قرار داده بودند. اما پس از سرنگونی صدام به دلیل موقعیت فرهنگی اجتماعی منطقه و نفوذ ایران، آرام آرام امام حسین(ع) و نهضت عاشورا به معنای ژئوپولیتیکی هم وارد معادلات جهانی شده است. اجتماع عظیم روز اربعین اگرچه که شاید یک حرکت دینی و بر اساس احساسات مذهبی تفسیر شود اما در نگاهی کلان استفاده از همین الگو برای تغییر معادلات سیاسی اجتماعی و فرهنگی منطقه می تواند باشد.