شناسهٔ خبر: 28281 - سرویس دیگر رسانه ها

محمدرضا باطنی: «فعل‎»های فارسی دارند می‌میرند

محمدرضا باطنی همچنان معتقد است، زبان فارسی بیدی نیست که به این بادها بلزرد.

1422617381619_786.jpgبه گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ ایسنا، هفتمین نشست از دیدارهای صبح پنجشنبه‌های کتابفروشی آینده، نهم بهمن ماه با حضور محمدرضا باطنی (زبان‌شناس و نویسنده) برگزار شد.

نخستین پرسش از محمدرضا باطنی درباره‌ی زندگی او بود که او در شرحی کوتاه گفت: در سال 1313 در اصفهان متولد شدم و تحصیلات ابتدایی را در سال 1326 در همین شهر تمام کردم اما به دلیل بیماری پدرم و مشکلات مالی که داشتیم هرگز به دبیرستان نرفتم و مجبور شدم از همان 13 سالگی در بازار اصفهان پادویی کنم تا آن که توانستم به آموزشگاه شبانه بروم و در 1331 مدرک سیکل بگیرم و با مدرک سیکل به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمدم و پنج سال در دهات اصفهان معلمی کردم و باز هم به آموزشگاه شبانه رفتم تا سرانجام موفق شدم که در خرداد 1336 دیپلم ادبی بگیرم و راهی تهران شدم و به دانشسرای عالی رفتم تا زبان انگلیسی بخوانم و چون شاگرد اول شده بودم با استفاده از بورسیه شاگرد اولی‎ها در مهر 1340 راهی انگلستان شدم. این راه ادامه داشت تا آن که در خرداد 1346 موفق به دریافت درجه دکترا در زبان شناسی همگانی و زبان‌های باستانی از دانشگاه تهران شدم و در مهر ماه همان سال با عنوان استادیار زبان شناسی در گروه زبان شناسی مشغول به کار شدم و در دی ماه 1360 با تقاضای خودم از دانشگاه تهران با رتبه دانشیاری بازنشسته شدم. بعد از بازنشستگی به ترجمه روی آوردم و بعد هم از 1364 در مؤسسه فرهنگ معاصر مشغول تدوین فرهنگ دوزبانه انگلیسی فارسی شدم و این همکاری کماکان ادامه دارد.

باطنی در پاسخ به این پرسش که چه کسی بر وی تأثیر گذاشت، نیز گفت: بی‎شک اول از همه مادرم. این زن بی‎سواد در عمل به من آموخت که چشم به مال دنیا ندوزم، به من آموخت که عزت نفس خود را با هیچ چیز معامله نکنم. از دیگر کسانی که بر من تأثیر عمیق داشته‎اند دکتر محمد مقدم، پایه‎گذار و نخستین مدیر گروه زبان‎شناسی است. بسیاری از خلقیات مثبت او در من سخت مؤثر بوده‎اند.

دکتر باطنی سپس درباره‌ی ذهنیت علمی خود نیز اظهار کرد: از کودکی منطقی بودم و بیشتر کتاب‌های واقعی می‌خواندم و در دوران مدرسه هم پول توجیبی‌هایم را جمع می‌کردم و کتاب‌هایی با موضوع زندگی گاندی و مسائل علمی کرایه می‌کردم، البته اشعار کلاسیک و نو را دوست دارم اما شیفته آنها نیستم و قطعاً اگر کتابی علمی و یا شعر را به من پیشنهاد کنند، کتاب علمی را انتخاب می‌کنم، البته نکته اینجاست که پایه و نگرش این تفکر را در فرنگ یاد گرفتم؛ به‌ طوری‌که در دوران دانشجویی برای کار کلاسی تصمیم گرفتم، مقاله‎ای با موضوع زبان باستانی فارسی بنویسم، بعد از تحویل کار و دریافت نمره استاد مربوطه در هر پاراگراف مطلبی درباره نقص آن پاراگراف نوشته بود، این اولین تجربه من بود و از آن زمان یاد گرفتم که نمی‌شود مقاله‌ای تقلبی نوشت، امروزه هم به تحصیل‌کردگان خارج از کشور دقت می‌کنم که آیا تنها متدلوژی می‎دانند و یا تنها به انباشت اطلاعات دست می‎زنند در حالی که مهمترین مساله طبقه‌بندی اطلاعات است.

پرسش دیگر این نشست از سوی علی دهباشی درباره‌ی شاخص قرار دادن کلمه و جمله در ترجمه بود که باطنی در پاسخ به این سوال گفت: به نظر من اگر متنی براساس کلمه ترجمه شود، خروجی آن ترجمه تحت‌الفظی است که می‌توان به ترجمه‎های قدیم قرآن اشاره کرد، اما اگر پاراگراف در ترجمه مد نظر قرار بگیرد، مترجم فهم خود از آن را ترجمه می‌کند که از آن به عنوان ترجمه آزاد یاد می‌شود که در دوره مشروطه ترجمه‌ها از آن دست بودند.

این زبان‌شناس اظهار کرد: معتقدم که برای ترجمه مناسب باید جمله را شاخص ترجمه قرار داد؛ البته این هم به آن معنی نیست که مترجم نمی‎تواند هیچ جمله‌ای را بشکند بلکه می‌تواند با شکستن جمله، آنها را با افعال ربطی به یکدیگر پیوند بزند و البته سعی کند تا اطلاعات جمله تلف و از بین نرود.

 

نشست پرشس و پاسخ با محمد رضا باطنی

در ادامه این نشست سوالی از او مبنی بر ترجمه شعر به زبان‎های دیگر مطرح شد که باطنی، ترجمه در ادبیات را متمایز از سایر رشته‎ها مانند فیزیک دانست و ادامه داد: هیچ شعری را نمی‌توان به طور قطع ترجمه کرد، ترجمه شعر به اطلاعات مترجم نیز بستگی دارد که این موضوع می‏‎تواند ترجمه‌ای را مناسب و یا ناقص کند.

او در پاسخ به این سوال که آیا با معادل‎سازی برای واژه‌هایی که به زبان وارد می‌شوند موافق است؟ موضوع معادل سازی برای واژه‌ها را تایید کرد و دراین باره گفت: با معادل سازی موافقم، زیرا اگر این کار انجام نشود زبان به حال خودش رها می‎شود؛ البته تلاش برای معادل سازی برای کلماتی مانند تلویزیون و هلی‌کوپتر که در میان مردم جا خوش کرده است، کاری عبث است، در این میان باید به کلمات زبان انگلیسی اشاره کنم که همه با هم هم‌خانواده هستند، انگلیسی‌ها ابتدا فعل می‌سازند و بعد از فعل مشتق می‌سازند و به همین ترتیب از یک کلمه 30 لغت تهیه می‌کنند اما در زبان فارسی فعل‎ها در حال از بین رفتن است؛ مثلا «گریستن» که فعلی است که می‎توان از آن مشتق ساخت، به «گریه کردن» تبدیل شده است؛ کلمه‌ای که دیگر نمی‌توان از آن لغت دیگری ساخت.

در ادامه هفتمین دیدار و گفت‌و‌گو در کتابفروشی آینده، علی دهباشی به مقاله باطنی که 30 سال پیش نگاشته شده و او در آن از زبان فارسی به عنوان بیدی یاد کرده است که به هر بادی نمی‎لرزد اشاره کرد و از او پرسید که آیا هنوز بر آن عقیده است؟ که او در پاسخ اظهار کرد: به‌ طور قطع هنوز بر آن باور و عقیده هستم زبان فارسی راه خودش را می‌رود، کلماتی به آن وارد و کلمات و عباراتی از آن خارج می‎شود، مانند «عملی کردن» که امروزه می‎گویند «عملیاتی کردن» و یا «رسانه‎ای کردن» و امثال این‌ها. باید این را هم بگویم که زبان بر دو اساس فونولوژی و دستور زبان استوار است. یک روز خواهد رسید که برای حافظ و شاهنامه زیرنویس خواهند نوشت؛ البته برخی مدعی هستند که زبان شاهنامه را می‎فهمند اولا این موضوع چندان صادق نیست و دوم این که نشان می‎دهد جامعه ما متحول نشده است.

در بخش دیگری از این نشست، سوالی درباره ارتباط اصالت زبان فارسی و ظهور ادبا و فرهیختگان مطرح شد که باطنی این‌گونه پاسخ داد: هر موضوعی با دقت و عمق درباره آنها معنا پیدا می‌کند، برایتان مثالی می‎زنم، ما که نجار نیستیم و اره‎ها و تفاوت آنها هم برایمان چندان فرقی نمی‎کند اما برای یک نجار اره‌ها متفاوت است از اره مویی تا اره خشک‌ بُر. دقت و عمق در زبان فارسی نیز بحث واژگان را روشن می‎سازد به عبارتی حجم واژگان با غنای فرهنگی در ارتباط است.

در ادامه یکی از حاضران در پرسشی نوشتن زیرنویس برای شاهنامه را به لحاظ تکنیکی مناسب ارزیابی کرد و در ادامه این سوال را مطرح کرد که فراموشی هویت و عدم اطلاع از مصلا و باغ رکناباد در هنگام خواندن غزل حافظ ، نشان از بی‎هویتی است می‌تواند مطلوب باشد یا نه؟ که باطنی اینچنین پاسخ داد: این مسائلی که در زبان پیش می‌آید، جبر زمانی است که با تحول در زبان و تلاطمی که در آن وجود دارد ارتباط دارد.

واژه گزینی از سوی احمد کسروی، داریوش آشوری و غلامحسین مصاحب و نظر دکتر باطنی درباره آنها مضمون سوال دیگری بود که باطنی دراین باره گفت: کسروی به‌ طور افراطی علاقه داشت که هیچ کلمه عربی در نوشته‎‌ها نباشد، گاهی برای برخی کلمات به دنبال جایگرین بود مانند احساس که می‌نوشت «سحش». مصاحب، هم قدری لجباز بود در دایره‌المعارف فارسی که با هم کار می‎کردیم در نوشتن «استالین» اصرار داشت که باید «ستالین» نوشته شود، حالا هر کس درباره کلمه «استالین» به مجموعه‎ای که او گردآوری کرده مراجعه کند باید در بخش «س» به دنبال «ستالین» باشد. درباره داریوش آشوری هم باید بگویم، فردی باهوش است اما در انتخاب برخی کلمات چندان خوش سلیقه عمل نمی‌کند.

در ادامه با توجه به اینکه باطنی علاوه بر کار در عرصه زبان‌شناسی و تهیه فرهنگ لغت مطالعاتی درباره عملکرد مغز داشته است، سوالی در همین موضوع از او پرسیده شد که او در پاسخ به این سوال گفت: در نوزده سالگی، در یکی از روستاهای اطراف اصفهان، معلمی می‎کردم در آنجا مطبی بود که به علت تنهایی گاهی با پزشک آن مطب باهم ناهار می‌خوردیم. یک روز این پزشک قرص والیوم که امروزه به آن دیازپام می‌گویند به من داد و من بعد از خوردن به خواب راحتی فرو رفتم، یعد از این ماجرا بود که این موضوع برایم جالب شد که یک ماده شیمیایی چگونه می‌تواند بر سیستم مغز اثر مثبت گذاشته و کاستی‎های آن را برطرف کند، از همان زمان مطالعه درباره کارکردهای مغز را آغاز کردم و چندین کتاب مانند «ساخت و کار ذهن»، «فیزیولوژی خواب»، «مغز و رفتار» را نوشتم و هم اکنون نیز یکی از طرفدران نشست‎های نوروساینس هستم.

در این نشست که با حضور دانشجویان زبانشناسی برگزار شد، ایرج پارسی‎نژاد، مریم تقدیسی، صفدر تقی‌زاده و دکتر سرمد قباد نیز حضور داشتند.

 

نشست پرشس و پاسخ با محمد رضا باطنی