فرهنگ امروز / توماس مُیرهِدد[2]، ترجمهی آرش بصیرت[3]: اگر زمانه ی ما زمانه ی تکهسازی fragmentation در موسیقی، رمان و هنر است، نظریهپرداز این رهـیافت در معماری برنو زویBruno Zevi ایتالیایی است؛ نظریهپرداز سوسیالیستی که بعدها مشی لیبرال پیشه کرد. او که تمامی اثارش عمق تاثیر تجربه هایش از دوره ی موسُلینی را باز می نمایانند، با اشاره به ساختمانهای پرطمطرق مارچلو پیاسنتینی، در شمایل معمار رسمی ان دوره، بر این باور است که تمام ایدههای منبعث از نظم، سامان و سادگی و محقق در معماری، خسرانهاییاند فرهنگی، مغایر با زیبایی شناسیِ به ذات ایده هایی همـچون بیـنظمی، اشوب و انفکاک.
زوی، برای تبیین چنین منظری، متاثر از منتقدین و تاریخـ نگاران هنری همـ عصرش؛ ربرتو لانژی[1890-1970]، کارلو لودویکو راهیانتی[1910-1987] و جولیانو برییانتی[1918-1992]، گستره ی وسیعی از شاکله های یادگیری را با منش های هنری و تاریخی همـ بند نمود، او به معروف ترین متفکر ایتالیایی زبانی تبدیل که ، شدایدا، از معماری به مثابه ابزار اشکارسازی انـ چه خود او، [پنهان]انگاره های شیطانی کلاسیسیسم می داند، دفاع می کرد.
برنو زوی در سال 1940 به علت اعمال قوانین، کاملا، نژادی موسُلینی در ایتالیل مجبور به ترک کشور شد و در هاروارد به همـ راه والتر گریپیوس به مطالعه و تحقیق در حوزه های موردعلاقه اش پرداخت. انـ جا بود که با دیدن اثار فرانک لوید رایت علاقه اش نسبت به مفهوم معماریِ باز و دمکراتیک اشکار گردید، او در سال 1945 به ایتالیا بازگشت و کتاب "به سوی معماری ارگانیک" را به رشته تحریر دراورد و کرسی تاریخ دانشـ کده ی معماری دانشـ گاه وین را پذیرفت. در سال 1948 "چگونه شهر را بفهمیم" را نوشت، کتاب از رهـ گذر بررسی دخالت های معمار رنسانسی؛ بیاجیو رستی، بر شهر فرارا، به کنش میان معماری، بافت شهری، تاریخ، اقتصاد و سیاست می پردازد.
چاپ همین دو کتاب کافی بود تا زوی در زمره مهمـ ترین تاریخـ نگاران و نظریه پردازان معماری [عصر خود] قرار گیرد. رهـ یافت های این دو کتاب با "چگونه به معماری بنگریم"ـ که همـ چنان محبوب دانشـ جویان است ـ و "تاریخ معماری مدرن"(1950)ـ که حملهایست بر تاریخنگاری عقلانیت محور [معماری] ـ ادامه یافت.
زوی در 1963 به دانشـ گاه رم رفت و در انـ جا مکتبی از تاریخـ نگاران تراز اول معماری بنا نهاد. در سال 1970 مجموعه اثار اریک مندلسن را چاپ کرد و در سال 1974 اثر گرانـ پایه ی دیگری تحت عنوان poetica dell Architettura neoplastica را به رشته ی تحریر دراورد، که شرحی است کامل بر تاریخ جنبش دِـ استیل در دهه ی 1920 و اوایل دهه 1930. زوی در 1979، زمانی که سایه ی پست مدرنیسم بر اکادمی سنگینی می کرد، با انزجار از سمت استادی استعفا داد و دانشـ گاه را ترک کرد.
کاوش گذشته برای یافتن سرشتkind به ذات معماری فاشیستی، زوی را متقاعد کرد که ستون ها، ستونـ گان[4] colonnades و تقارن همه جا [عناصر، ابزارها و تکنیک های] زبان سرکوب و شقاوت بوده اند. او تاریخ معماری ـ چه معماری روم باستان و چه معماری رنسانسی ـ را روایت کشمکش بین سبک های سرکوبـ گر و ضد سبک های ازادی بخش anti-styles of libration می داند. او بدون انـ که هیچـ گاه اعتبار پیشـ فرض های خویش را مورد مداقه قرار دهد، خود را متقاعد ساخته بود که بر ریشه کن کردن نئوکلاسیسیزم، نظم و تقارن، هر جا که با انـ ها مواجه شود، همت گمارد.
شدتی که مختص کلام او در بیان منویاتش می باشد هر خواننده ی انگلیسی زبانی را متعجب می سازد، زمانی که ایگناتزیو گاردلا از دنیا رفت، زوی ان معمار بی نظیر و نجیب را تا مزارش با فغان از "قلع و قم وقیحانه" ی مستتر در پروژه های نئوکلاسیکی که گاردلا با الدو رسی ـ نابغه ای که بر میز ترسیم تسلط کامل دشت و معماری اش مملو از ارجاعات نئوکلاسیک بودـ به انجام رسانده بود مشایعت کرد.
زوی به همه چیز حمله می کرد: معماری امریکایی لویی کان از منظر او "ابهام زائقه ی امپراتوری را به ذهن متبادر می سازد، پانتئون؛ ان گنبد متقارن (و به همین سبب فاشیستی) صرفا به واسطهی «تنگناترسی» ای که بر ذهن مخاطب اعمال می کند به حساب می اید، دخالت های هادریان[5] در رم، فقط در صورتی که به مثابه" گسست یا طغیانی در پیوستگی بافت شهری، تکه پاره کردنinterrupting ، محدود کردنmodifying و خارج کردن deviating بافت از جهت گیری ارگانیک اش" مورد مطالعه قرار گیرد مثمر ثمر خواهد بود.
در سال 1973، برنو زوی تلاش کرد با هدف تعریف مدرنیته به مثابه زبانی نامتقارن و ناسازگار، ایدههایش را در شمایل مجموعهای از اصول تدوین نماید، محصول کتاب راهنمایی ضد کلاسیک است که در مجله اش L’architettura, cronache e storia به ان پر و بال داد. این نگره ی هیجان برانگیز به معماری همـ چون وضعیتی حامل گسست و تکه شدگی او را در زمره تئوریسین های اصلی تمام جریان هایcurrents مدرنیسم منتسب به شمایل شکنیiconoclasm و دیکانستراکشن ـ از معماری همـ چون الوار التو در دهه 1930 تا دانیل لیبسکیند در دهه 1990 ـ قرار داد.
برنو زوی با هدف پر کردن شکاف میان دنیای بسته [و پرنخوت] معمار با خواننده، نگاه مجادله برانگیزش نسبت به بازـ خوانی رویـ دادهای معماری را در هفته نامه L’Espresso به چاپ می رساند. او در مورد هر چیزی قضاوت می کرد، این قضاوت ها، مثلا، زمانی که میدان سنت پیتر اثر برنینی را یک "اش شله قلمکار" مخوف نامید خنده دار می نمودند و بعضی وقت ها، مثلا، وقتی در سال 1973 جیمز استرلینگ را واجد " توان مندی ها و هوشی که، اگر خودش بخواهد، او را تبدیل به مهمـ ترین معمار اروپا می کند" دانست، بیـ نهایت به جا بودند.
پینوشت:
[1]- این برگردان اول بار در سال 1387،در صفحه 4 شماره 166 روزنامه فرهنگ اشتی به چاپ رسید
[2] - معمار ساکن انگلستان
[3] - سردبیر سایت اتووود و مدیر صفحه ی معماری انسان شناسی و فرهنگ
[4] - دنباله ای از ستون ها که با نظمی خاص از یکـ دیگر فاصله گرفته اند و به پیشانی شان متصل اند، از بارزه های شاخص معماری کلاسیک.
[5] - پابلیوس ائلیوس هادریانوس ـ 74 تا 138 ب م ـ امپراتور روم حدفاصل 117 تا 138 ب م ـ متن اشاره به طرح ویلاهای هادریان در تیوولی دارد.
منبع: انسانشناسی و فرهنگ