فرهنگ امروز/ معصومه آقاجانپور: دو بخش اصلی هر فیلم یکی ساختار است یکی مضمون. کوچه بی نام هر دو را در حد متوسط کنار هم دارد. کوچه بینام فیلم متوسطی است که از نظر مضمون روایتگر یک خانواده مذهبی جنوب شهری است که هرچند بر فرزندان خانواده زوم کرده اما ریشه اتفاقات را در رازهای والدین جستجو میکند. تفاوت مضمونی فیلم کوچه بینام با دیگر فیلمهای رئالی که به قشر پایین جامعه میپردازد این است که علیمردانی نه به انعکاس مشکلات مالی بلکه به بیان مسایل فرهنگی پرداخت و این عامل فیلم علیمردانی را با نمونههای مشابه آن متفاوت کرد. اما آیا او توانست در پردازش یک خانواده مذهبی و مشکلات آنها موفق عمل کند؟ آنچه که پاسخ این پرسش را به سوی «نه موفق نبود» سوق می دهد واکنش تماشاگران بود. در صحنههایی که کارگردان نمادهای مذهب را به تصویر می کشد مخاطب را به خنده وا میدارد. مثلا صحنهای که مادر خانواده کفن پوشیده و بر روی تخت دراز کشیده و یا صحنهای که زنان را در داخل مسجد در حال دعا و مولودی خوانی نشان می دهد برای نشان دادن موقعیت فرهنگی خانواده به ویژه مادر خانواده بود نه لودگی جهت خنداندن مخاطب. هیچ کدام از این مسایل در جامعه مضحک نیست و البته به نظر نمیآید کارگردان هم قصد تمسخر داشت بلکه این واکنش ناشی از کارگردانی ضعیف است. ورود یکباره کارگردان به چنین صحنههایی بدون اینکه برای بیننده فضاسازی کند عامل اصلی این ضعف بود. علیمردانی در شخصیت پردازی همسر حاج مهدی (با بازی فرشته صدر عرفایی) به عنوان یک کاراکتر مذهبی و سنتی، همچنین خلق موقعیتهای مذهبی موفق عمل نکرد. فیلم علیمردانی می توانست با نگاه از بیرون به دین و تاثیرات آن در زندگی اجتماعی یک خانواده مذهبی بدرخشد اما چالش او در سطح باقی ماند و به طرح پرسشی ابتدایی و طرح مساله ای سطحی ختم شد. علیمردانی میتوانست با عمق بخشیدن به تاثیر بیشتر روابط انسانی (آنچه که در سطح در روابط پدر و دختر خانواده نشان داد) در تعاملات خانوادگی به تناسب تاثیر ظواهر مذهبی غنای بیشتری به فیلم خود ببخشد.
همچنین مضمون شعار اصلی این قصه که «هیچ فکری و هیچ حرفی در دنیا ارزش جنگیدن ندارد» درواقع نوعی تشویق به سوی تعامل در خانوادهای است که افراد آن تفاوتهای عقیدتی عمیق دارند اما علیمردانی موفق نشد در عیانسازی چگونگی دستیابی به این تعامل موفق عمل کند. این راه حل میتوانست با پرداختی مناسب در رابطه محدثه (با بازی باران کوثری) و خواهر بزرگ خانواده (با بازی ستاره پسیانی) که هیچ تعامل دوستانهای با هم نداشتند به خوبی ارائه شود.
اما در مورد بخش دوم یعنی ساختار، مهمترین ضعف آن فیلمنامه است. روند روایی فیلم – که بعد از درباره الی فرهادی در چند فیلم تکرار شد – ایجاد یک گره در یک جمع و بیان تنشهایی است که تا گشوده شدن آن رخ میدهد. همچنین در کنار این داستان کلی، خرده داستانهایی نیز روایت میشود که اگر خام و کممایه باشند آسیبی جدی به فیلم وارد میکند. کارگردان کوچه بینام در گشودن آن گره که گم شدن حمید و عدم قطعیت مرگ او بر اثر سقوط هواپیما بود توانست به خوبی از عهده برآید به ویژه آنکه قبل از آن با افتادن کودک در داخل چاه این التهاب را در بیننده به خوبی ایجاد کرد اما نتوانست این التهاب را حفظ کند به ویژه آنکه معمایی که ایجاد کرده بود به آسانی برای بیننده قابل حدس بود و گره اصلی داستان کلیشهای و حتی به داستان فیلمهای بالیوودی نزدیک شده بود. اما مشکل اصلی فیلمنامه خرده داستانهایی بود که در دل داستان اصلی وجود داشت. توصیف شخصیت باران کوثری به عنوان دختری که تفاوت اساسی با یک خانواده مذهبی دارد هرچند کمی با اغراق همراه بود اما توصیف کسانی بود که مشابه آن در جامعه به وفور یافت میشود. مهم ترین ایراد این خرده داستان تغییر ناگهانی و سریع محدثه بود که تنها با صحبت کوتاه پدر (با بازی فرهاد اصلانی) رخ داد و به این امر منتهی شد که او رابطه نامتعارف خود با بابک (با بازی امیر آقایی) را پایان دهد. حضور بابک خرده داستانی بود که که عدم حضور او هم در فیلم هیچ صدمه ای به فیلم نمی زد. همانندحضور دخترخاله حمید که باز هم جز تمسخر تماشاچی هیچ نکته ای به همراه نداشت. خردهاتفاقاتی که فیلم را به حاشیه کشاند.
البته علیمردانی در «کوچه بینام» در این برهوت سینمای قصهگو، قصهاش را روان تعریف کرد و به همین دلیل مورد توجه مخاطب قرار گرفت. یکی از بارزترین و برجستهترین ویژگی فیلم، تصویربرداری فوق العاده محمود کلاری است. قاب بندیهای کلاسیک کلاری در کنار تدوین مناسب فیلم و همچنین بازیهای درخور که هر کدام به زعم خود در باورپذیری و بار دراماتیک اثر نقش مهمی ایفا کردند این اثر را به حد قابل قبولی برای تماشاچی رساند.