به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسکانیوز؛ در مصاحبه زیر بخشی از صحبت های حسین علیزاده و محمدرضا لطفی درباره این آثار باز نشر می شود. این پرسش در گذشته در یک مصاحبه مفصل در روزنامه آرمان و ماهنامه تجربه منتشر شده بود.
* گرایش سیاسی شما از چه زمانی آغاز شد؟
حسین علیزاده: بعد از انقلاب خیلیها یا مذهبی یا مجاهد بودند . قبل از انقلاب دو گروه بودند که در سربازی و دانشگاه و زندانها بودند که جزو مجاهد و چپها بودند. زمانی که از هنرستان فارغالتحصیل شدم و وارد دانشگاه شدم تحولی که در ما ایجاد کرد این بود که ما با محیط دیگری آشنا شدیم و کلا جریانات روشنفکری و چپ در جریانات هنری غالب بود. در آن زمان مساله چریکها هم بود که مسلح بودند و شکل مبارزه در زمان شاه به صورت ترور بود. در آن دوران به مسائل اجتماعی علاقه پیدا کردم و ما را در دوران دانشگاه به عنوان چریکها میشناختند و عدهای هم تودهای بودند. حتی در آن زمان همسرم که دو سال از ازدواج ما می گذشت توسط ساواک زندانی شد و تا حدی هم افسرده شده بودم .در آن زمان وحشتی که در من ایجاد شده بود، موجب تلخ شدن زندگیم شد و به طور کلی انگیزهام را از دست داده بودم و دیگر ساز نمیزدم . من فقط25 سال داشتم در هر صورت این جریانات سیاسی طبیعی بود ؛ به ویژه آن زمان که موزیسینها از مسائل اجتماعی دور بودند در واقع نسل ما و گروه ما تنها موزیسینها نادر بودند که خودشان را وارد مسائل اجتماعی کرده بودند و بقیه خنثی بودند و خیلی از کارها از جمله ساختن سرودها انقلابی به ما واگذار میشد.
*شما بعد از انقلاب با سیاوش کسرایی کار کردید؛ قطعه "ژاله خون شد" آیا براساس ضرورت زمانی ساخته شد یا قطعه" مرگ بر آمریکا ننگ بر آمریکا " که آقای لطفی بر روی شعر سیاوش کسرایی ساختند؟
حسین علیزاده: قطعه مرگ بر آمریکا ننگ بر آمریکا توسط آقای لطفی ساخته شد و قطعه "ژاله خون شد" را من ساختم . آقای کسرایی که در آن زمان آقای کسرایی با آقای سایه هم رفیق بودند به من زنگ زدند و گفتند آقای طالقانی گفته است ما میخواهیم یک روز همبستگی در دانشگاهها برگزار کنیم که مربوط به ماجرای17 شهریور میشود. شما شعری برای این روز بساز. ایشان شعرش را ساختند و من برای آن سرود گفتم . این کارها قبل از اینکه مربوط به حزب و دسته باشد، ملی بود. در اوایل انقلاب هیچ گروهی بر گروه دیگر برتری نداشت و این اختلافات هم نبود . حتی زمانی که جنگ شروع شد خیلی از مجاهدها و چریکها در جنگ کشته شدند . تنها قطعهای که به من سفارش داده شده همین قطعه" ژاله خون شد" بود که به خواسته آقای طالقانی بود که این قطعه یک قطعه ملی بود و گرایش سیاسی درون آن دیده نمیشد.
* آیا قبل از انقلاب فعالیت زیرزمینی داشتید؟ آقای لطفی در چندین مصاحبه اشاره کرده است که در مکانهای مخفی کار میکردید؟ چه قطعاتی متعلق به آن دوران مخفی است؟
حسین علیزاده: بعد از اینکه از رادیو استعفا دادیم . این استعفا باعث شد که ما انگیزه داشته باشیم که کار کنیم؛به همین خاطر در خیابان امیر آباد آقای لطفی منزلی داشتند که در زیرزمین آنجا جمع میشدیم و تمرین میکردیم و بعد به استودیو میرفتیم. بعضی از قطعات را ما بر روی نوار ضبط میکردیم اما کیفیت نداشت زیرا این قطعات را ما در همان زیرزمین ضبط میکردیم .اما قطعاتی که در این دوران شکل گرفت شامل همه قطعاتی که در چاووش 3 موجود است؛ مانند "اتحاد" و سرود" ژاله خون شد".
* با آغاز حركت مردمی شما گروه چاووش را راه انداختید. آیا چاووش صرفا یك جریان سیاسی بود یا اینكه جوانب هنری هم داشت؟
محمدرضا لطفی: اصلا فعالیتی كه هر گروه هنری انجام می دهد مگر می تواند بعد فرهنگی نداشته باشد؛اما بعد سیاسی دو نوع است.یك زمان شما در حركت اجتماعی قرار میگیرید و یك زمان حركت سیاسی- اجتماعی در كار هنرمند پنهان است. شما از سمفونی پنجم بتهون چه چیز سیاسی دستگیر می کنید؟ اما همه میگویند كه بتهون یك آدم اجتماعی- سیاسی هم بوده است .
* اما بعد سیاسی این گروه بسیار بسیار پر رنگ بود...
محمدرضا لطفی: به این دلیل كه ماقطعات انقلابی نوشتیم و همگام با مردم بودیم و آن زمان دوباره از چاووش ما استعفا كردیم و به خیابانها آمدیم . هر كدام از ما در راهپیماییها بودیم. من عضو سازمان ملی دانشگاهیان بودم در تحصن ها شركت می كردم ، با كانون نویسندگان هنرمندان آن زمان در ارتباط بودم، در همه راهپیماییهای كه آقای طالقانی در تهران بودند اول صف بودم.
به خاطر سابقهای كه داشتیم در آن زمان باید در محافل مختلف اجتماعی – سیاسی شرکت می کردیم .همچنین من کارهای زیادی در رابطه با مسائل اجتماعی ساختم و معلوم است هر کدام برای چه واقعه ساخته شده است.مثلا معلوم است که "ایران ای سرای امید"،آزادی و ... برای چه ساخته شده است. یا در زمانی كه جنگ رخ داد من بیش از همه بچههایی كه در چاووش بودند برای جنگ كار ساختم و طبیعی است كه علت آن سیاسی است. انقلاب شده بود و میخواستم كه انقلاب پیروز شود و مملكتم آزاد شود . میخواستم شعار استقلال آزادی محقق شود. طبیعی است كه ایرانی هستم و مسئولم .
* شما سرودی به نام" مرگ بر آمریكا" ساختید؛ آقای علیزاده معتقد است كه شما به تنهایی تصمیم به ساخت و انتشار این اثر گرفتید و ایشان به دلیل همین موضوع از چاووش استعفا دادند ...
محمدرضا لطفی: آن زمان روبروی سفارت آمریكا پاتوق همه شده بود و شبها بحث میكردند ؛ من با آقای سایه و آقای جواد آذر با هم دیگر جلوی سفارت قدم میزدیم که دیدم گروهی آمد و مانیفست خود را خواند ؛ آن گروهی یک قطعه موسیقی اجرا کردند که یك ملودی خاصی داشت .همان جا من گفتیم كه این آهنگ قشنگی است و اگر كمی شعرش را بالا و پایین كنیم میشود ،می توان از آن یك سرود درآورد.در همین راستا یک مقداری آقای آذر شعر گفتند و كمی هم مردم گفته بودند .همچنین من و آقای سایه همان ملودی را گسترش دادیم. واقعه سفارت آمریکا یك واقعه بزرگی در ایران بود و شوخی هم نبود ؛به طبع گیرنده های طبیعی هوشیار و حساس است و كاری را در آن برهه زمانی انجام دادم و از این بابت خوشحالم.
اما درباره این موضوع كه آقای علیزاده گفتند كه مشورتی نشده و از چاووش رفتند.باید بگویم مثلا اگر آقای علیزاده كارهایش را میساخت مگر با چاووش مشورت میكرد؟ هیچكدام مشورت نمیكردیم و اصلا در قانون ما نبود. ما سه هنرمندی كه در چاووش بودیم كارهای خودمان را بر پایه سلیقه خودمان میساختیم. مگر آقای مشكاتیان كه كارشان را میساختند ،با ما مشورت كرد؟ هنرمند آزاد است. مانیفیست چاووش اینطور بود و این حكم به ما داده شده كه كارهایی كه اعتقاد داریم را انجام دهیم.
بهنظرم آقای علیزاده كملطفی كردند و استعفای ایشان اصلا ارتباطی به این كار نداشت. ایشان اصلا بعد از این كار نرفتند. تاریخ رفتن ایشان مشخص است. آقای علیزاده سر جریانات سیاسی كه خودشان درگیر بودند، رفتند. در همان زمان و جلوتر از كار من، آقای هوشنگ كامكار قطعه "آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو" را ساخت و گروه شیدا هم آن را اجرا کرد ؛شرایط آن زمان به گونه ای بود كه شیطان بزرگ آمریكا بود و چیزی غیر از مواضع ضدآمریكایی در ایران نمیدیدید.