به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «رضاشاه در سایه روشن تاریخ معاصر ایران، از آغاز تا پایان سلطنت» تالیف اصغر براتوند یکی از جدیدترین کتابها درباره رضاشاه است که با مراجعه به منابع موجود تلاش میکند شخصیت رضاشاه را در صحنه سیاسی ایران توصیف کند.
قرارداد ۱۹۱۹؛چند میلیون لیره برای تسلیم مملکت به بیگانه
با وجود اینکه نویسنده کتاب تحصیلکرده رشته تاریخ است و مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه دهلی هند کسب کرده است، اما در مقدمه فرضیه خود را درباره این پژوهش ارائه نکرده و همچنین کتاب از فهرست مناسبی برخوردار نیست. به عبارتی نویسنده مطالب مفصلی را که در کتاب گنجانده در قالب فصل یا بخش ساماندهی نکرده است. بنابراین با توجه به مشکل فهرستبندی کتاب تنها به انتخاب بخشی از مطالب آن در رابطه با کودتای سوم اسفند بسنده شده است.
در یکی از مطالب کتاب با عنوان «اصل و نسب رضاشاه»با استناد به مطالب بسیاری که از سوی رجال هم دوره رضاخان نوشته شده و به ویژه کتاب مهدی بامداد با نام «تاریخ رجال ایران» میخوانیم: «رضاخان پهلوی موسس سلسله پهلوی فرزند عباسقلی خان سوادکوهی معروف به داداش بیگ در سال ۱۲۵۶ خورشیدی در فوج سوادکوه به دنیا آمد... بعد در سن ۲۲ سالگی به عنوان قزاق داخل خدمت قزاقخانه شد. در مدتی که در قزاقخانه خدمت میکرد مناصب و درجاتی را طی کرده ماموریتهایی در بعضی از شهر به او محول شد، تا اینکه در سال ۱۲۹۴ خورشیدی رئیس تیپ قزاقخانه (آتریاد) همدان شد...»ص۱۴
یکی از مطالبی که در این کتاب مورد توجه ویژه نویسنده قرار گرفته، موضوع «قرارداد ۱۹۱۹» است که این قرارداد از نگاه موافقان و مخالفان مورد بررسی قرار گرفته است. از جمله یحیی دولت آبادی در کتاب «حیات یحی» به عنوان یکی از مخالفان این قرارداد نوشته است: «میرزا حسنخان وثوق الدوله برای موفق شدن به گرفتن چند میلیون لیره به عنوان قرض و استحکام مقام ریاست خویش حاضر شده است در حال دایر نبودن مجلس شورای ملی بر خلاف قانون اساسی قراردادی با انگلیسیان ببندد که در حکم تسلیم کردن مملکت به بیگانه بوده باشد.»ص۴۶
مدح و ثنای بیمزد ملکالشعرای بهار از قرارداد وثوقالدوله
همچنین در کتاب «سردار جنگل» زندهیاد ابراهیم فخرایی پیرامون قرارداد و شخصیت وثوقالدوله میخوانیم:«مداخلات انگلیسیها در ایران دوره قاجاریه محسوس بود، اما سندی از خود ایرانیان که مجوز مداخله شان باشد، در دست نداشتهاند و اکنون بدست رجل سیاسی ایران (وثوق الدوله) چنین مدرکی به دستشان آمده بود. ملیون ایران و همه کسانی که به نیت سیاست مداران انگلیسی در زیر هر نقابی آگاهند جدا مخالف این قرارداد شدند و علنا به مبارزه برخاستند. گفته میشد انگلیسیها یکصد و سی هزارلیره برای عقد قرارداد خرج کرده و رشوه دادهاند که قسمت اعظمش نصیب وثوقالدوله و نصرتالدوله و صارمالدوله شده است. به افراد دست دوم مانند سیدضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد که مدافع سرسخت این قرارداد بود و ملکالشعرای بهار که در مدح و وثوقالدوله و قراردادش ثناخوانی کرده بود، همچنین به افراد دیگر جبهه موافق حصه{بهره}قابل توجهی نرسیده است.»ص۵۰
یکی دیگر از مطالب کتاب به «رابطه رضاخان و انگلیسیها» مربوط میشود. نویسنده برای نشان دادن مصداقهای عینی این رابطه با اشاره به خاطرات حسین فردوست با عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» مینویسد:«شاپور جی روزی کتاب محرمانهای را به من نشان داد که در آن نوشته شده بود که نایبالسلطنه هندوستان میخواست فرد مناسبی را برای اداره امور ایران پیدا کند و به دستور او پدرشاپور جی، اردشیر جی این فرد را که رضا بود، پیدا و به نایبالسلطنه هند معرفی کرد. شاپورجی منظورش این بود که سلطنت پهلوی به دست پدر او تاسیس شده است.»ص۸۲
«ارتباط رضاخان با انگلیسیها» موضوعی است که در صفحات دیگری از این کتاب مورد بررسی قرار گرفته و نویسنده با مراجعه به روایت کتاب «تاریخ مختصر احزاب سیاسی»تالیف ملکالشعرای بهار درباره ارتباط رضاخان با انگلیسیها مینویسد:«من تردید ندارم که سردار سپه قبل از کودتای سیدضیاءالدین، با خارجیان ارتباط داشته است... بنابراین روایت تلگرافچی اردوی مقیم منجیل سردار استارولکسی روسی به مشارالیه در ضمن شکوه از دسایس انگلیسها بر ضد خودش گفته است. هر شب این صاحبمنصب بعد از صرف شام که اردو استراحت میکند، سوار شده به اردوی انگلیسیها میرود و تا سحر یا پاسی از شب در آنجا میماند.»ص۸۷
کودتا گام به گام از لندن تا تهران
مطلب دیگری با عنوان «اوضاع نابسامان کشور زمینهساز وقوع کودتا شد»به بررسی پیش زمینههای کودتا و اوضاع نابسامان کشور پرداخته و آورده است:«اوضاع داخلی حکومت مرکزی تهران بسیار درهم ریخته و آشفته بود. شاه و رئیس الوزراء در آن شرایط هیچ کدامشان قادر نبودند کوچکترین قدمی در جهت بهبود اوضاع بردارند. احمدشاه بارها به زبان آورده بود که اعصابش خرد است و به توصیه پزشکان احتیاج به استراحت کامل دارد، هیچ رئیسالوزرایی قادر نبود که کار مثبتی انجام دهد. خزانه مملکت خالی و کارکنان و نظامیان ماهها بود که حقوق دریافت نکرده بودند و هیچکدام از زمامداران هیچ راه حلی برای آینده کشور نداشت، کابینهها و نخستوزیران فقط دفع الوقت میکردند، هر کدام میآمدند و میرفتند.»ص۹۰
«چگونه مقدمات کودتا فراهم شد» یکی از موضوعاتی است که نویسنده از منظر رجال آن زمان سراغ آن رفته است. در این بخش میخوانیم:«بنا به گفته حاج میراز یحیی دولتآبادی در کتاب «حیات یحیی» و آثار بعضی دیگر از معاصرین او مانند ملکالشعرای بهار و سایر کسانی که در این زمینه آثاری تالیف یا اظهارنظری کردهاند، روی هم رفته همه متفقالقولند که کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ پدیدهای ناگهانی و خلقالساعه نبوده است که به یکباره ژنرال آیرونساید انگلیسی نقشه آنرا طرح کرده و رضاخان سوادکوهی به موقع اجرا گذاشته باشد، بلکه زمینه و مقدمات کودتا از اوایل سال ۱۲۹۹ و پس از سقوط کابینه وثوق الدوله فراهم شده و این نقشه به موازات هم در لندن و هم در تهران و قزوین ... دنبال میشده است.»ص۹۷
نوع نگاه رجال سیاسی، شرایط کشور و تفسیری که از اوضاع ایران آنروز بیان شده حاکی از انتشار اخباری درباره کودتا از سوی برخی رجال سیاسی و حتی آخرین پادشاه قاجاراست. نویسنده با اشاره به نظر بهار درباره «احمدشاه چه میکرد» آورده است:«ملک الشعراء بهار میگوید که اطلاع پیدا کردم هنگامی که احمدشاه در استانبول ترکیه، با محمدعلی میرزا پدر خود ملاقات کرده بود، پدرش به او تعلیم داده بود که به کمک قزاقان که شاه دوست هستند و هنوز در شمار گارد پادشاه به حساب میآیند میتوانند کودتایی برضد مشروطه طلبان به راه بیندازد، و با ایجاد یک حکومت دیکتاتوری به سلطنت خود ادامه دهد. شاید به دنبال همین تصمیم بود که «شاه احمدشاه» در آن اوقات به رئیس الوزراء پیشنهاد کرد که پانصد نفر قزاق علاوه بر گارد سلطنتی لازم است که در تهران باشند و امر شود این عده فورا از قزوین به تهران روانه شوند.»
دم گرم سیدضیاء و هرمن در آهن سرد لردکرزن تاثیری نداشت
«کمیته آهن و اعضای آن» یکی از عنوانهایی است که نویسنده در رابطه با کودتا آنرا مدنظر قرار داده و درباره آن مینویسد:«کمیته آهن به خواست انگلیسیها و به خواست کلنل هیک انگلیسی در اصفهان پیریزی شده بود. بعدا کمیته شعبهای نیز در تهران دایر کرد که زیرنظر سیدضیاءالدین طباطبایی اداره میشد. علاوه بر سیدضیاء نصرتالدوله فیروز و بعضی دوستان آنها نیز غیرمستقیم زیرنظارت انگلیسیها در کمیته آهن به صورت آشکار و پنهان عضویت داشتند. در مجموع این عده تلاش میکردند زمام امور دولتی را به عهده گیرند تا بتوانند به طریقی مواد قرارداد وثوقالدوله را پیاده و اجرا کنند.»ص۱۰۴
مطلبی با عنوان «تلاش عمال سفارت بریتانیا برای ابقای سیدضیاء»با تکیه بر سرگذشت کودتا و وضعیت سیدضیاء بر مبنای کتاب مسعود بهنود «دولتهای ایران ... از سیدضیاء تابختیار» گنجانده شده و درباره آن میخوانیم:«اسناد و مدارک نشان میدهد که درباره بیاعتنایی انگلیسیها به سیدضیاء آورده است:«احمدشاه باخبر شده بود که انگلیسیها پس از سه ماه تحمل، دیگر چندان حامی سیدضیاء نیستند و از اعمال او دلسرد شدهاند پس به بهانه اینکه بدون اجازه در حضور شاه سیگار آتش زده است (آنهم در ماه رمضان ناظم خلوت را احضار کرد و به او دستور داد که سیگار را از دهن سید گرفته دور بیندازد.» اما شواهدی در دست است که نشان میدهد انگلیسیها تا ساعات آخر برکناری سیدضیاء برای ابقا و ادامه زمامداریش تلاش کردند.اما چون امکان زمامداری او را غیرممکن دیدند و موضوع عزل او مسلم شد، بنابراین درصدد برآمدند از احمدشاه برای او تامین و تضمین بگیرند، که بتواند با خیال آسوده و بدون مزاحمت کشور را ترک کند و همین کار را کردند.»ص۱۲۷
در مطلب «چند نکته درباره حکومت صدروزه سیدضیاء»نویسنده سراغ بررسی دلایل افول دولت سیدضیاء رفته و درباره این موضوع آورده است:«کرزن حتی به گزارشها و تلگرافهای نماینده خود در تهران نیز بیتوجه بود. نورمن چند دفعه ضمن گزارشهای خود به او یادآوری کرد که «موقعیت حکومت سیدضیاء به دو چیز وابسته است. نخست حمایت دولت انگلیس و دوم لغو قرارداد» قرارداد ۱۹۱۹ اما از بدشانسی سیدضیاءالدین تمام اقدامات او و نورمن برای نزدیکی به کرزن بیفایده و بیاثر بود. به اصطلاح دم گرم آنها در آهن سرد لردکرزن تاثیر نداشت، زیرا او شمشیر را از رو بسته بود.»ص۱۳۴
مصالح مملکتی میرزا سیدضیاءالدین را از ریاست وزراء منفصل کرد
«تلاش سیدضیاءالدین برای جلب نظر زمامداران انگلیس» یکی دیگر از موضوعاتی است که در این کتاب مورد توجه قرار گرفته و نویسنده با اشاره به روابط وزیرمختار بریتانیا و سیدضیاء آورده است:«سیدضیاء الدین پس از وقوع کودتا و دو سه روزی بعد از ماجرای «بگیر و ببندها» برای مشاوره و نظرخواهی نزد نورمن رفت و خلاصه برنامه خود را که در نظر داشت در آینده نزدیک پیاده و اجرا کند با وی در میان گذاشت. پس از این ملاقات نورمن با شوق و ذوق فراوانی طی گزارشی به کرزن نوشت:«... باید از خیر قرارداد نیمبند ۱۹۱۹ گذشت. و به جای آن به سیدضیاءالدین فرصت داد که تمام مفاد قرارداد را بدون داشتن قرارداد انجام دهد.»ص۱۳۵
مطلب دیگری با عنوان «سیدضیاء گیج و سرگردان در چنبره مشکلات داخلی و سیاست خارجی» به تفسیر شخصیت رهبر سیاسی کودتا پرداخته و با اشاره به اظهارنظر غربیها درباره وی مینویسد:«پارهای مفسران غربی سیدضیاء را بصیر و روشنفکر خواندهاند، دلمشغولی او به امور شهرداری منتهای بصیرت او بود. روشنفکری او هم می لنگید، سیدضیاءالدین اندیشههای غرب را شنیده بود اما آنها را جذب نکرده بود. کلاه زمامداری برای سرش بسیار گشاد بود.»ص۱۳۹
«متن فرمان عزل سیدضیاء»یکی از مطالبی است که نویسنده به استناد کتاب «تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران» در کتاب منعکس کرده و بر طبق همین متن میخوانیم:«نظر به مصالح مملکتی میرزا سیدضیاءالدین را از ریاست وزراء منفصل فرمودیم و مشغول تشکیل هیات وزراء جدید هستیم. باید کمال مراقبت را در حفظ انتظامات به عمل آورید و مطالب مهمه را مستقیما به عرض برسانید.»ص۱۴۶
حمایت عارف و عشقی از کابینه سیدضیاء
عنوان «تبعید سیدضیاء به خارج از ایران به قلم ملکالشعرای بهار» یکی دیگر از موضوعاتی است که کتاب درباره سیدضیاء دنبال کرده و آورده است:«به معنای واقعی کلمه دولت و زمامداری سیدضیاءالدین طباطبایی «دولت مستعجل بود» زیرا عمر آن پس از سه ماه و چند روز به سر آمد و سیدضیاء مجبور شد برای مدت بیست و چند سال کشور را ترک کند و به اروپا برود. عجب این است که سید مدتی بعد تبعید یار و همرزم کودتای خود توانست به کشور برگردد. کابینه سید را کابینه سیاه نام نهادند. از میان شاعران و نویسندگان آن زمان عارف و عشقی از او و کابینهاش به نیکی یاد کردهند.»ص۱۴۶
صاحب نظری معتقد است که انگلیس برای وقوع کودتا ۱۲۹۹ «چهرههای مناسبی را انتخاب کرد، یک روزنامه نویس متظاهر و انقلابی نما که البته سابقه همکاری با انگلستان داشت و یک سرتیپ قزاق که هیچگونه وابستگی اشرافی نداشت.»
چاپ نخست کتاب «رضاشاه در سایه روشن تاریخ معاصر ایران، از آغاز تا پایان سلطنت» اثر اصغر براتوند در ۵۰۴ صفحه، با شمارگان یکهزار نسخه و به قیمت ۱۵هزار تومان از سوی نشر تراوا منتشر شده است.