به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ عناوین مقالات این کتاب «محمدرضا لطفی به روایت یک گزارش»، «پهلوان تار»، «لطفی پیری همچنان دلیر است»، «در این عشق چو میرید همه روح پذیرید» و «دفاعیهای از موسیقی ایرانی» هستند. ۴ مقاله نخست که درباره موسیقی محمدرضا لطفی است به ترتیب در سالهای ۱۳۷۰، ۱۳۸۰، ۱۳۹۰ و ۱۳۹۳ در نشریاتِ مجله آدینه، روزنامه ایران، روزنامه شرق و مجله هنر موسیقی به چاپ رسیده بودند و به گفته نویسنده، بیهیچ تغییری در کتاب گنجانده شدهاند.
مقاله پایانی که مفصّلترین مطلب کتاب است، به بهانه اظهاراتِ منتشر درباره «غمانگیز بودن موسیقی ایرانی»، یک مرور تحلیلی-تاریخی را از فضای اجتماعی-سیاسی موسیقی ایرانی از دوران ساسانیان تا امروز، ارائه میدهد و در نهایت با برشمردن بسیاری فاکتها و گواهان تاریخی، به ارائه راهکارهایی نظری در این باره میپردازد.
در بخش پایانی این مقاله میخوانیم: «نگاهی دوباره یه مجموعههای موسیقی ماندگاری که تا همین اواخر ساخته و پرداخته شدهاند، بیندازیم؛ همان مجموعههایی که غمانگیزند، اما سالها انرژیبخش روزگارمان بودهاند. نگاهی به دور و بر و اطراف خودمان بیندازیم، مگر غیر از آن است که «عالیم قاسماف»ها و بسمالهخانها و نصرت فاتح علیخانها با سازی و حنجره ای و دایرهای سالنهای دنیا را تسخیر کردهاند. آنها کارشان را خوب بلدند، غربیها هم خوب میدانند چه میخواهند. آنها خرج نمیکنند تا مضحکه خودشان را ببینند، بلکه به دنبال دیدن و شناخت فرهنگها و دستاوردهای فرهنگی ناب هستند. تنها راهمان این است که قیراط الماسمان را بیشتر کنیم و تراشی درخور به آن بدهیم. اگر نمیتوانیم دستکم خرد و بیمقدارش نکنیم.»
این مقاله در سال ۱۳۸۴ نوشته و در مجله هنر موسیقی به چاپ رسیده است، اما مسئله بیان شده در آن هنوز هم موضوعیت داشته و نیازمند تحلیلها و واشکافیهایی مفصّلتر است.
تهماسبی: موسیقیدانان ایران از هنر همدیگر سخن نمیگویند
تهماسبی در گفتوگو با خبرنگار ایبنا تاکید کرد که این مجموعه مقالات را کتاب تازهای نمیداند و گفت: تنها انگیزه من از چاپ آنها در کنار هم، بیان این نکته بود که علاقه و شیفتگیام به هنر لطفی را از اتهامات مردهپرستبودن و اظهاراتی از این قبیل، تبرئه کنم و بگویم که در زمان حیات لطفی هم سه مقاله درباره هنر او و در ستایش موسیقیاش نوشتهام.
وی در پاسخ به این سوال خبرنگار که با وجود نثر زیبای این کتاب که توان نویسندگیِ مولفِ آن را تداعی میکند، چرا تولید ادبیات از سوی هنرمندانی همچون او، جدّی گرفته نمیشود، گفت: میدانیم که اهالی موسیقی عموما اهل مطالعات جدّی و گسترده نیستند از آن رو که فرصتش را ندارند و لاجرم باید ساعات زیادی از روز را به نواختن و تمرین ساز بگذرانند. نوشتن این مقالات هم برای خود من کار آسانی نبود زیرا من نویسنده نیستم و رساندن متن مقالات تا این اندازه از وضوح، وقت زیادی از من گرفت و دشواریهایی داشت که تنها اهمیت موضوع که موسیقی لطفی بود انگیزه انجامدادنشان را میداد.
این موسیقیدان افزود: از سوی دیگر تصور میکنم در میان هنرمندان ایران و به ویژه هنرمندان عرصه موسیقی، این فرهنگ و این اخلاق وجود ندارد که از همدیگر سخن بگویند و هنر یکدیگر را نقد کنند. به خاطر ندارم که از موسیقیدان شناختهشدهای پرسیده باشند که خود او موسیقیِ چه کسی را دوست دارد و ساز چه کسی بر او تاثیر میگذارد.
مردم آن اندازه که از سینما میدانند از موسیقی نمیدانند
تهماسبی با اشاره به اینکه سوال همیشگی او این بوده که چرا باید سلیقه شنیداری نوازندگان و موسیقیدانان برجسته کشور ناگفته بماند، اظهار کرد: فکر میکنم چنین برنامههایی باید در رسانههای پُر مخاطب ساخته شوند و مثلا در مصاحبههایی با هنرمندان از آنها بخواهند که درباره دیگر هنرمندان برجسته نظر دهند و به هر روی سلیقه خود را بروز دهند. این موضوع فضای موسیقی را هم در جانب هنرمندانش و هم در جانب مخاطبان آنها، پویاتر خواهد کرد.
وی با تایید این نکته که فضای مکتوب موسیقی ایرانی به انتشار چند مجله و کتابهای آموزشی محدود شده است، درباره دلایل این کاستی و همچنین تاثیر ادبیاتِ موسیقی در پویا و پُرمخاطبشدن موسیقی ایرانی گفت: موسیقیدانان و نوازندگان را باید اهالی اجرا دانست تا اهالی قلم. نوشتن برای آنها وقتگیر و دشوار است. اما این مساله وجود دارد که ماهیت انتزاعی موسیقی، با وجود حضور پُررنگ موسیقی در لایههای مختلف زندگی، سبب شده است تا مخاطبانش، شناخت کمتری از ساز و کارهای آن به نسبت دیگر هنرها داشته باشند. همین ناشناختهماندن و ناملموسبودن این قواعد و ضوابط و ظرافتها بر کمشدن مخاطبان جدّی موسیقی تاثیر داشته است. آنقدری که مردم از سینما میدانیم، از موسیقی نمیدانند.
این موسیقیدان افزود: به همین دلیل دغدغه دیگر من تالیف کتابی بود که در آن برخی مباحث تخصصی موسیقی را در آن بخش که به اجرا و مخاطبان و تاثیرگذاری بر مردم مربوط میشوند، مطرح کنم. مباحثی که از ظرایف و نکات و آموزههایی سخن میگویند که مثلا به تاثیرگذاری ساز یک نوازنده مانند زندهیاد لطفی میانجامد.
موسیقی ایران هنوز مواد خام برای تحلیلها و نقدهایش را در دست ندارد
وی در پایان درباره دلایل کاستیهای گفتهشده در حوزه کتابهای موسیقی عنوان کرد: موسیقی ما به تازگی دغدغه تولید چنین آثار مکتوبی را پیدا کرده است زیرا همیشه و هنوز از دسترسی به مواد خامی که لازمه نقد و تحلیلها هستند، محروم بوده است. آن زمان که مجموعه آثار درویشخان را گردآوری میکردم، متوجه شدم که در تاریخ موسیقی ما غیر از معدود مواردی، هیچ مجموعهای از آثار آهنگسازان برجسته وجود ندارد. هنوز بسیاری از آثار آهنگسازان معاصرمان را نشنیدهایم و در دسترس نداریم.
تهماسبی با اشاره به اینکه در حال حاضر از نظر کتاب تحقیقی موسیقی ایرانی بسیار فقیراست و مواد خام لازم برای پژوهشها و نقدهای جریانساز و مخاطبساز را در دست ندارد، عنوان کرد: این فقر، فقری ذاتی موسیقی ما نیست، بلکه فقری است که در نتیجه محیط، موسیقی را مبتلا کرده است. امروز موسیقی ایرانی چالهها و چاههای زیادی دارد که اولویت، باید پرداختن به آنها باشد.
درباره ارشد تهماسبی
ارشد تهماسبی متولد ۱۳۳۶ نوازنده و استاد برجسته تار و سهتار است که نخستین فعالیتهای حرفهای خود را از گروه «چاووش» به سرپرستی محمدرضا لطفی آغاز کرده است. وی آثار ارزشمندی در همکاری با زندهیاد لطفی، حسین علیزاده، شهرام ناظری و زندهیاد پرویز مشکاتیان ارائه کرده است.
کارنامه کتابی تهماسبی بر اساس اطلاعات وبسایت کتابخانه ملی چنین است:
«سه چهار مضراب« - ۲۳ صفحه - موسسه فرهنگی - هنری ماهور، ۱۳۷۸
«صد رنگ رنگ« - ۲۳۶ صفحه - ماهور ۱۳۷۶
«صد و یک پیشدرآمد» – ۲۰۸ صفحه - سوره مهر ۱۳۸۸
«عشق ماند (بیست و چهار آهنگ)» - ۱۲۳ صفحه – هنر و فرهنگ ۱۳۸۶
«مجموعه آثار درویشخان» - گردآوری و نتنویسی – ماهور ۱۳۷۱
«وزنخوانی واژگانی (روشی ابداعی)» - ۱۲۶ صفحه - ماهور ۱۳۸۰
همچنین کتابدیگری از تهماسبی به نام «فرهنگ گوشهها» در ۸۰۰ صفحه از سوی انتشارات ماهور فیپا گرفته که سال آینده منتشر خواهد شد.
چاپ نخست کتاب «پهلوان تار» با طراحی جلد و صفحه بندی زیبای ساعد مشکی، هنرمند برجسته طراحی گرافیک، در ۱۲۸ صفحه و شمارگان ۵۰۰ نسخه از سوی انتشارات هنر موسیقی با بهای ۱۲ هزار تومان روانه بازار شده است.