به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ سیدعبدالله انوار درباره یار دیرین و همکار خود گفت: ایرج افشار کتاب ناطق بود و هر چه کرد درباره کتاب و ملحقات کرد. این پرسش پیش میآید که در صورت پذیرش قانون علت و معلول چه چیز است آن علتی که عرضی را بر معروضی عارض و یا محمولی را بر موضوع حمل میکند آنهم به حمل شایع صاعی. نه حمل ذاتی اولی که موضوع را اینسان مهنمک در محول میگرداند که دیگر موضوع چیزی غیر از محمول نمیشود. آن هم بر سبیل دوام و استمرار بیشبهه، باید سّر آن را از منطق یافت زیرا منطق است که در بابت جهت سخن از ضرورت و دوام و امکان میگوید و نشان میدهد که تقدم محمول در موضوع اگر به آنجا رسید که موضوع بدون محمول لحظهای نتوانست قراری داشته باشد درین مورد است که دوام شخص میشود و به عبارت دیگر در دوام است که موضوع همه حیثیات عنونی خود را در پای محمول میریزد و جز محمول عنوانی دیگر برنمیدارد و سبب هم در چنین دوامی آن است.
افشار در برابر جهل ایستاد
انوار ادامه داد: ایرج افشار از انسانهایی بود که واجد این موهبت بود و کتاب و مفاضات کتاب با ذاتیات ماهوی با او موافق افتاده بود و هر چه گفت و نوشت و کرد در راه کتاب کرد و از این راه خدمتها به دانش مملکت کرد و در برابر جهل ایستاد و با جهل و عوامل آن ستیزید. او با احداث کتابخانهها چه دریچههای روشنایی گشود و با چاپ کتابها چه تاریکیها را به عدمستان سپرد و با ارائه مقالات چه دانشهایی فرا راه گمراهان نهاد که مصداق این جمل « اِن تعددها لاتحصرها» .
ریاست ۶ ماهه، دستاوردی برای سالها
این نسخهشناس پیشکسوت با اشاره به سابقه ریاست مرحوم افشار بر کتابخانه ملی در حدوده پنجاه سال قبل گفت: او در حدود پنجاه سال قبل برای۶ ماه به ریاست کتابخانه ملی رسید و دراین ۶ ماه آنچه کرد مفاد این آیه مبارکه است: « یُخرجُ الحّی من المیت.» کتابخانه ملیای که بر اثر غفلت صاحبان قدرت وقت میبایست مرکز و قطب اطلاعرسانی شود و هر که مشکلی دارد « به ساغر مینایی » آن حل کند، انسان از حرکت بازایستاده بود که فقط با تقلّصی نشان میداد که نیم جانی دارد و علت آن هم این بود که چون قرب جوار ندانست، چنان اصل « الا قرب بمنع الالله » آن را به حوزه فراموشی پرت کرده بود که خود از آن اسمی باقی مانده آنهم اسم کاملاً بیمسمی.
تاسیس بخش ایرانشناسی در کتابخانه ملی
انوار با بیاناینکه در کتابخانه ملی کتابها بدون برگهدان نگهداری میشد گفت: افشار که به کتابخانه ملی آمد سعی کرد کتابخانه را از گرداب فراموشی نجات دهد و به آن به جای تقلّص، یک حرکت زیستی بدهد و در این زمینه، نخست کارمندانی که تقاضای بازنشستگی داشتند با خواست آنها موافقت کرد و آنان را به بازنشستگی سپرد و بعد به صاحبان رأی و اهل حل و عقد وزارتخانه جایگاه کتابخانه را شناساند و آنها را از این بینام و نشانی بهدرآورد و به اصطلاح روز به کارمند حیثیت کارمندی آن وزارتخانه را داده و با تاسیس گروهی از علاقهمندانِ برگهنویسی، برگهنویسی نو آموخت و برای اولین بار نیز دراین کتابخانه بخش ایرانشناسی تاسیس کرد.
این فهرستنگار افزود: خوشبختانه کتابخانه برای چنین بخشی (ایرانشناسی) مواد لازم را داشت و آنقدر مشغول به کار کتابخانه شد که نقصهای ساختمانی آن را برطرف کرد و در بخش خطی فهرستنوسی تحلیلی و توصیفی را برای نسخ خطی در نظر گرفت و چون در این رشته کاربرگه نسخه موجود نبود با تشکیل کمیسیونی، از کتابشناسان صاحب رأی دعوت کرد و با رأی آنها کار برگهای درشت و روز تهیه شد که همه عناصر لازم را برای معرفی نسخه چه از نظر علمی و چه از نظر خاصیت فیزیکی آن نسخه به روی این کاربرگه آورد که به تفصیل از خواص این کار برگه در مقدمه جلد اول «فهرست نسخ خطی کتابخانه ملی» سخن گفته شده است.
انوار با اشاره به اینکه با تاسیس و تدوین این کار برگه نسخ خطی کتابخانهها صاحب کاربرگه شد گفت: با این کار شرح و توصیف نسخههای خطی هم از سلیقه افراد به درآمد و متکی بر خواص کتاب شدو فهرستها به جای تکیه بر امیال بر قواعد متکی شدند و با این توصیف اگر کاربرگه نسخه خطی نام «افشار» گیرد از آن نامگذاریهای حقیقی است که در آن شکی نیست.