به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ این کتاب هفدهمین جلد از دانشنامه فلسفی استنفورد است که با دبیری مسعود علیا از سوی انتشارات ققنوس منتشر میشود. متن زیر بخشی از مقدمه مترجم بر این کتاب است که به دلیل انسجام و همسانسازیِ کل مجموعه و فقدان مقدمه مترجم در سایر مجلدات، بنا به صلاحدید دبیر مجموعه و با هماهنگی با مترجم، از کتاب حذف شد. تنها بخشهایی از این مقدمه که به توضیح برخی واژهها و اصطلاحات اختصاص داشت، در قالب پینوشتهایی جداگانه به کتاب افزوده شدهاند. به همین دلیل، مترجم بخش مختصر و انتهاییِ مقدمه خود را که مشخصاً به معرفی خود کتاب و برخی نکات مربوط به ترجمۀ آن اختصاص داشت، برای ایبنا ارسال کرده است که میتوان آن را به نوعی، معرفیِ مقدماتی خود کتاب تلقی کرد.
کتاب «هگل» ترجمه مدخل «هگل» از دایرهالمعارف استنفورد است و به رغم حجم اندکش، کوشیده است تا بارقهای بر فهم اندیشه هگل بیفکند. کتاب پس از اشارهای مختصر به زندگی و آثار هگل به رویکردها و رهیافتهای تفسیری مختلف و عمدتاً معاصر به فلسفه هگل میپردازد که شاید در شرحی با این حجم چندان لزومی برای طرح آنها وجود نداشت، اما نگارنده نشان میدهد که نسبت به جریانات مختلف، اعم از سنتگرایان، پساکانتیها، متافیزیک سنتی و بازبینی شده، اشراف کامل دارد و به طور کلی میتوان ادعا کرد که هیچ مفسر یا شارح جدیای در زمینه فلسفه هگل (به ویژه در زمان معاصر) وجود ندارد که نگارنده به آن اشارهای نکرده یا آن را تحت یکی از دستهبندیهای تفسیری جای نداده باشد. بعد از طرح این مباحث در خصوص بستر و زمینه خوانش و فهم هگل در جهان ما، نگارنده تفسیرش را با شرح مختصر سه اثر کلیدی هگل به پایان میبرد. این سه اثر عبارتند از «پدیدارشناسی روح»، «دانشِ منطق» و «عناصر فلسفه حق».
یکی از ویژگیهای شرح پیشِ رو این است که نگارنده به توضیح واضحات نمیپردازد و اندک مجالی را که دارد، با داستانهای تکراری و کلیشهای نسبت به هگل تلف نمیکند. این نکته باعث میشود تا کتاب نه تنها برای مخاطب مبتدی و صرفاً علاقهمند به هگل، بلکه همچنین برای مخاطبان پرمطالعه و هگلخوانده هم مطالب قابل استفاده زیادی داشته باشد. بنابراین، در شرح آثار فوق، نگارنده کوشیده تا علاوه بر به دست دادن طرحی نسبتاً منسجم از هر اثر، پروبلماتیک خود را نیز پیگیری کند و بر بخشی از اثر یا یک مفهوم خاص تمرکز و تاکیدی مضاعف داشته باشد. این مساله حتی در بررسی خود کتابها نیز هویداست که نویسنده، بنابه رویکردهای خود، بخش اعظم اثر را نه به شرح «پدیدارشناسی روح یا فلسفه حق»، بلکه به دانشِ منطق اختصاص داده است.
این همه نباید ما را به نادیده گرفتن این حقیقت سوق دهد که اثر بیش از آنکه یک کتاب جامع در مورد هگل باشد، هم از حیث کمیت و هم از حیث کیفیت، شبیه به یک مقاله است. وجوه بسیاری از اندیشه هگل و حتی برخی مفاهیم و دقایق کلیدی وجود دارند که نگارنده یا به آنها اشاره نکردهاست یا با ذکر کلمه یا جملهای آنها را ناگشوده رها ساخته است. اما از سوی دیگر باید کارکرد دایرهالمعارفی و محدودیتهای نگارنده را نیز درنظر آورد که علیرغم این همه، اثری قابل قبول و قابل استفاده را در خصوص فلسفه هگل برای علاقهمندان عرضه کرده است.
همچنین در خصوص ترجمه کتاب لازم به ذکر است که مترجم شدیداً از جعل یا واژهسازی کاذب اجتناب کرده و همچنین تقدسی نه برای زبان مبداء و نه برای زبان مقصد قائل نشده و غایت خود را انتقال معنا و مازاد آن و حراست از امکان فهم آن توسط مخاطب قرار داده است. لذا معادلگذاریها عمدتاً معادلهایی مصطلح و رایج هستند که نتیجه سالها مطالعه، ترجمه و تدریس مباحث مربوط به فلسفه هگل است. پس با این اوصاف، توضیح خاصی نیز در خصوص توجیه و توضیع معادلگذاریها باقی نمیماند و مابقی مقدمه تنها به توضیح مختصر چند معادل معدود خواهد پرداخت.
۱)واژه subject (Subjekt در آلمانی) عموماً یکی از مسالهبرانگیزترین اصطلاحات برای ترجمه است. در زبان فارسی، در ازای آن از معادلهایی نظیر ذهن، فاعل شناسا، نفس، عامل شناسایی، صورت ذهنی، شناساگر، شناسنده، عامل، داننده، ذهن عالِم و غیره استفاده شده است که همگی برای انتقال معنای آن نابسندهاند. در واقع هرکدام از این معادلها یا وجه ذهنی واژه را نادیده میگیرند، یا وجه کارکرد فعالانه آن را و یا وجه عملی آن را. کارکرد این اصطلاح در فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی و حتی ایمان دینی باعث میشود که حتی دلالتهایی دیگر نیز بر آن افزوده شود. از طرف دیگر، خود ریشه معنایی واژه در زبان لاتین (sub (زیر) + ject (افکنده، ایستاده) نیز در هیچکدام از معادلهای فارسی به چشم نمیخورد و مشکل زمانی دوچندان میشود که به اصطلاح مقابل آن یعنی object برمیخوریم و میکوشیم تا در برابر دوگانه subject-object از معادل دوگانهای در زبان فارسی استفاده کنیم که عموماً به همان معادل ناقص «ذهن-عین» میانجامد. لذا با توجه به معادلگذاری قابل دفاعِ اخیراً باب شده در ترجمه متون فلسفی در ازای اصطلاحهای subject و object، در این ترجمه از همان معادل سوژه و ابژه استفاده شده است و در نتیجه سایر مشتقات این دو واژه نیز حتیالامکان به همین شکل ترجمه شدهاند. Subjective به سوبژکتیو، objective به ابژکتیو، subjectivity به سوبژکتیویته، objectivity به ابژکتیویته (که هر چند معادل عینیت در ازای آن قابل قبول است و برای مخاطب فارسی زبان قابل فهمتر است، اما به دلیل نابسندگی معادل «ذهنیت» برای قطب مخالف معنایی آن، به ناچار از همین فرم تبعیت شده است) و حتی معادل intersubjectivity که معادل نابسنده بینالاذهانیت به جای آن مصطلح شده است، به بیناسوبژکتیویته برگردانده شده است که در فلسفه هگل جایگاه ابژکتیویته را اشغال میکند.
۲)اصطلاح فلسفی actual که مترجم در آثار قبلیاش، به واسطه کارکرد خاص آن در زبان هگل و با الهام از معادلگذاری باقر پرهام، آن را به برونذات (در مقابل درونذات) برگردانده بود، به دلیل بسندگی نسبی معادل مصطلح (بالفعل در مقابل بالقوه)، عدم تمایل به واژهسازیِ غیرضروری، و همچنین قابلیت بهتر ترجمه مشتقات آن، در این کتاب به همان معادل مصطلح «بالفعل» برگردانده شده است. در نتیجه actuality به فعلیت، actualization به فعلیتبخش و actualized به فعلیتیافته ترجمه شدهاند.
۳)در خصوص مناقشات درگرفته در خصوص ترجمه اصطلاح هگلی Geist نیز، خوشبختانه خود نگارنده کتاب معادل spirit را برگزیده است که در متن فارسی به «روح» بازگردانده شده است. در اینجا ارائه توضیح بیشتر در این خصوص لازم نیست و مخاطب به مقدمه کتاب دیگری از مترجم در باب پدیدارشناسی روح ارجاع داده میشود که در آنجا با برشمردن معادلهای فارسی در ازای Geist آلمانی (از قبیل معادلهای مطلقاً مغلوط و ناشی از سوءفهم مانند «ذهن» و «جان» و معادلهای نارسایی مانند «روان» و «ذهنِ روحانیشده» و حتی ترجمه بدون تغییر آن به همان شکل «گایست»)، نهایتاً از معادل «روح» در ازای Geist دفاع شده است. (اطلاعات کتابشناختی این تالیف به این شرح است: اردبیلی، محمدمهدی (۱۳۹۰). آگاهی و خودآگاهی در پدیدارشناسی روح هگل. تهران: نشر روزبهان.)
۴)یکی دیگر از اصطلاحاتی که مترجمان فارسی را (برخلاف مترجمان انگلیسی زبان) به زحمت میاندازد و هنوز خود مترجم نیز در قبال آن به نتیجهای قطعی دست نیافته، اصطلاح ethics در کنار اصطلاح morality است. هر دوی این اصطلاحات را بسیاری از مترجمان «اخلاق» ترجمه میکنند. در اندیشه هگل هر کدام از این اصطلاحات واجد معانی متفاوتی هستند. زمانی که هگل از moralität (معادل morality در زبان آلمانی) سخن میگوید، منظوری همان اخلاق فردی (مانند اخلاق دینی یا اخلاق کانتی) است که برآمده از عقل، ایمان یا وجدان فردی میباشد. در سوی مقابل، مراد هگل از Sittlichkeit (معادل ethics در زبان آلمانی) به نوعی اخلاق عمومی و اجتماعی (مانند اخلاق آتنی یونان باستان یا نظام اخلاقی مبتنی بر قرارداد اجتماعی لاک و روسو) اشاره دارد که بیشتر عرفی و قراردادی است. در این ترجمه در ازای morality از همان معادل رایج «اخلاق» استفاده شده است، اما در ازای ethics معادل «اخلاقیات» به کار رفته است.
در انتها لازم به ذکر است که کلیه پاورقیهای کتاب از مترجم فارسی است. همچنین در انتهای کتاب واژهنامهای تعبیه شده است تا اگر مخاطبان در متن فارسی واژهای را نابسنده یا نامفهوم یافتند، بتوانند به معادل اصلی آن دسترسی داشته باشند. همچنین از آنجایی که این اثر ممکن است به عنوان اثری ابتدایی و معرفیکننده در خصوص فلسفه هگل مورد استفاده مخاطب تازه وارد قرار گیرد، تلاش شده است تا واژهنامه پایانی کتاب گستره وسیعتری را دربرگرفته و تعداد بیشتری از واژههای کلیدی اصلیِ مربوط به فلسفه هگلِ موجود در کتاب را در خود جای دهد. در پایان لازم است از دکتر مسعود علیا کمال تشکر را داشته باشم که ویرایش این اثر را بر عهده گرفت.