به گزارش فرهنگ امروز به نقل از انسان شناسی و فرهنگ؛ بسیاری از ما در شبکه های اجتماعی با جملات،داستان های کوتاه، تصاویر پیام های خاصی مواجه شدهایم که میتوان آنها را به نوعی روایت های حکمت گونه در قالب نثر، شعر و تصویر دانست. کلمات یا داستان های پرحکمتی که خواننده را برای مدت زمان کوتاهی به تامل و تفکر وا میدارند و در بطن خودشان حاوی پیامی عمیق در وجوه اخلاقی، تاریخی، الهیاتی، اجتماعی و فرهنگی هستند. این نوع پیامهای کوتاه حکمت آموز، در بطن خود بیانگر تمایلی به نقد جامعه موجود هستند.
گسترش فضاهای مجازی و شکل گیری شبکه های اجتماعی مجازی پیامدهای فرهنگی بسیاری از جمله بر این فولکلور داشته است. چند ویژگی در مصرف این نوع پیام ها در فضای شبکه های اجتماعی مجازی مانند وایبر، فیسبوگ و ... وجود دارد، که عبارتند از اینکه تعداد این نوع پیام ها و تنوع آنها بسیار زیاد است، در نتیجه مخاطب صرفا فرصت کوتاهی برای مطالعه یکباره آنها دارد، در بهترین حالت آنها را برای دیگران همان موقع فوروارد می کند. حجم انبوه این نوع حکمت های مجازی (داستان های حکیمانه موبایلی و اینترنتی) و فرصت بسیار محدود برای مطالعه آنها به این می انجامد که مخاطب با این نوع پیام ها، در هر روز به تعداد بسیار مواجه شود و زمان مواجهه با آنها نیز هیچگونه نظم معنادار و خاصی ندارد. به عبارت دیگر صرف اتصال به اینترنت و عضویت در یکی از این شبکه ها اجتماعی مجازی می تواند زمینه ای برای دریافت انبوه این نوع پیام های حکمت آموز باشد. این نوع حکمت ها به همراه جوک ها و پیام های مقطعی دوستانه و ... را می توان به عنوان فولکلور شبکه های مجازی دانست. همانطور فولکلور در معنای سنتی حاوی مطالب اخلاقی و حتی غیر اخلاقی، و همچنین مطالب عادی تا مطالب بسیار خاص می شود، در جهان مجازی نیز این موارد وجود دارد که در اینجا بحث من پیرامون این نوع حکمت های عامیانه مجازی است، داستان ها و پیامهای پندآموز حکیمانه که بیانگر معانی خاص و دال بر شرایط خاصی هستند.
ضرب المثل ها و داستان های حکمت آموز، در فولکلور سنتی نیز وجود دارند، اما مهمترین خصلت این نوع داستان ها آنست که در زمان و مکان خاص و توسط یک فرد (گاه بصورت جمعی از طریق ذکر یک ضرب المثل) و در موقع بسیار مناسب در جریان تجربه زندگی به عضو یا اعضای یک جامعه گوشزد می شود. به عبارت دیگر این نوع آموزه های فولکلوریک به شدت کاربردی بوده و فقط در شرایط خاص به کار گرفته می شوند؛ حکمت های فولکلوریک عملا فرمول های خلاصه شده ای برای حل مساله معنای مبهم یک موقعیت، ارائه دستور العمل برای کنش در موقعیت پیش رو، یا ارجاع رخداد پیش رو به یک الگوی نخستین برای ارائه مدلی جهت فهم آن هستند. از طریق این فرمولها کنشگران فرهنگی در زمینه ای از یک فرهنگ، یک موقعیت مبهم را حل کرده و راه حل مناسب برای معنادار کردن و انجام کنش لازم را پیدا می کنند. اما مهمترین خصیصه این نوع حکمت ها و داستان های حکیمانه آنست که مخاطب آنها را در شرایط زمانی و مکانی خاص باید بشنود و بدانها فکر کند. حتی خواندن کتاب هایی از این نوع داستان های حکمت اموز، مانند گلستان سعدی نیز اداب خاص خود را دارد که مخاطب باید آنها را از لحاظ ذهنی رعایت کند. در جهان سنت کسی گلستان را از سر سرگرمی و تفریح نمی خواند، این کتاب را می خوانند تا پندهای لازم را برای زندگی از آن بگیرند. به دلیل همین شرایط زمینه ای زمانی و مکانی و حتی آداب ذهنی لازم برای کاربرد و بیان یک داستان و ضرب المثل و... وجود دارد. می توان از تعبیر غلیظ شده یا غنی شده برای این بخش از فولکلور سنتی استفاده کرد و آنها را حکمت های غلیظ شده دانست. غلظت آنها ناشی از زمینه ها و شرایط پیرامونی و زمینه ای لازم برای مواجهه با آنها یا کاربرد انهاست. البته تاثیر گذاری آنها نیز در همین غنا و غلظتی است که فرهنگ به آنها داده است. به عبارت دیگر یک پیام حکمت آموز با الحاقات والصاقات فرهنگی پیوسته به خودش است که قدرت اثرگذاری بیشتری پیدا میکند. به دلیل همین الحاقات و الصاقات فرهنگی است که آنها همیشه در زمینه های فرهنگی خاص به کار گرفته می شدند و قدرت اثرگذاری دارند. این غلظت ناشی از آداب کاربرد و فهم انها در زمان و مکان خاص خودشان است، آنها اموری همه جایی و همه وقتی نیستند، بلکه مهمترین لازمه تولید معنا واثرگذاری انها، زمینه مندی و موقعیت مندی انهاست.
اتفاقی که در دوره جدید و از خلال شبکه های اجتماعی برای این نوع فولکلور رخ داده، تحمیل اقتضائات فرهنگ و فولکلور دیجیتالی (سرعت و سطحی بودن و گذار بودن امرو) بر آنهاست که مهمترین پیامد این وضعیت، حذف بخش اعظمی از این الحاقات و الصاقات این نوع پیام های حکمیانه . آداب کابرد و فهم آنهاست، به عبارت دیگر پیامد اصلی قرار گرفتن عناصر فولکلوریک در زمینه فرهنگی دیجیتال، گرفتن غلظت این نوع پیام های حکیمانه و رقیق کردن آنهاست.
استعاره رقیق کردن را از این جهت به کار می برم که رقیق کردن دال بر وضعیت در زندگی روزمره از تجربه خوردن است که یک شربت گوارا بخاطر رقیق شدن بیش از حد، مزه و اثر فرح بخش خود را از دست می دهد. بر همین منوال نیز می توان از رقیق شدن داستانها و تصاویر و ضرب المثل صحبت کرد که مزه و تاثیر روحی و روانی آنها را کاهش می دهد و به تعبیری دیگر مزه آنها را می برد. فولکلور مجازی، مصرف کوتاه مدت، و نسبتا سطحی و زودگذر داستان و تصویر حکیمانه ای است که در نهایت لحظه ای کوتاه مخاطب را مبهوت یک معنای عمیق می کند،معنایی که بواسط رقیق شدن پیام حکیمانه،در نهایت عمق خویش را به امری سطحی بدل کرده است. شاید این مساله ناشی از مختصات فرهنگ جدید باشد که کثرت معنای عناصر فولکلوریک را در کاهش عمق انها و مکانیسم ها و آداب مواجهه با آنها در نظر می گیرد، برخلاف جهان سنتی که فولکلور به شدت آداب مند و زمینه مند و همراهبا مجموعه ای از الحاقات والصاقات فرهنگی است،تا بتواند معنایی عمیق، ماندگار و اثرگذار بر مخاطب ایجاد کند. می توان گفت فهم فولکلور جهان جدید و بالاخص از خلال فرهنگ مجازی مستلزم بازاندیشی در الگوها و روش های فهم فولکلور سنتی است تا بتواند مقتضیات سرعت، کثرت و مولفه سطحی بودن را در فهم آنها ملاحظه کند.