به گزارش فرهنگ امروز به نقل از بانی فیلم؛ چه کسی فکر میکرد ابوالحسن داودی پس از سالها دوری از سینما بتواند با فیلم تازهاش سیمرغ هاي اصلی جشنواره را دریافت کند؟ داودی با «رخ دیوانه» نشان داد که دوری از سینما و حاشیههای فیلم قبلیاش «زادبوم» چیزی از انگیزههایش كم نكرده است. «رخ دیوانه» که یکی از فیلمهای پر امید اکران نوروزی است بعد از موفقیتی تمام عیار در سی و سومین جشنواره فیلم فجر حالا در انتظار تداوم این موفقیت در اکران عمومی است. فیلمی درباره جوانها که سازندهاش کوشیده تا هم قواعد داستانگویی را رعایت کند و هم تصویری واقعی از نسل جوان ارائه دهد.
ابوالحسن داودی در طول سه دهه فعالیت سینمایی، فیلمهای پرفروش و موفقی چون «سفر جادویی»، «نان، عشق و موتور 1000» و «تقاطع» را ساخته او این بار با بهترین اثر کارنامهاش به میدان آمده است. فیلمی که نشان از تواناییهای تازه وی دارد. فیلمسازی که از همین «رخ دیوانه»اش میتوان دریافت خوب فیلم میبیند و در کنارش مسائل جامعه را نیز به خوبی رصد میکند.
فیلمنامه چه ویژگیهایی داشت که شما را ترغیب به ساخت کرد؟
ـ نسخه اول فیلمنامه را حدود ٧ سال پیش خواندم. در شکل اولیه یک فیلمنامه ٣ اپیزودی با ٣ داستان مجزا در اختیار داشتم که وقتی آن را مطالعه کردم از اپیزود اولش خوشم آمد. در صحبتی که با آقای گوهری داشتم سعی کردیم اپیزود اول را با بخشی از داستان دوم به شکل يك فیلمنامه يكپارچه در آوریم و ایشان بر این مبنا شروع به نوشتن کرد. البته در آن زمان هنوز ارتباطات مجازی به این شکل توسعه پیدا نکرده بود. شبكه هاى اجتماعى به صورت امروز گسترده نبودند، گوشیهای هوشمند امروزی وارد بازار نشده بودند و... . به همین دلیل مناسبات اجتماعی و فردی با الان خیلی فرق میکرد. من و خانم منصورى بعد از توقیف «زادبوم» پیش تولید «رخ دیوانه» را شروع کردیم . خيلى از قراردادها بسته شد و حدود یک ماه پیش تولید كار هم انجام شد، اما از آنجا که احساس کردم فضا برای ساخت این فیلم مهیا نیست آن زمان انصراف دادم و این فیلمنامه را کنار گذاشتم. پارسال که دوباره فیلمنامه را به جریان انداختم، مجددا با گوهری صحبت کردم و طی جلساتی قرار شد بر اساس مناسبات و تغییرات گسترده وسایل ارتباط جمعی در چند سال گذشته مجددا فیلمنامه را بازنویسی کند. تغییرات و گسترش وسایل ارتباط جمعی و شبكه هاى اجتماعى انقدر زياد شده بود كه حتی در بعضی از قسمتهای داستان در درام بین شخصیتها هم تاثیر گذاشته بود و ما باید فیلمنامه را بازنویسی میکردیم. در نهایت گوهری نسخه آخر کار را کاملا به روز نوشت و ما آغاز به ساخت کردیم.
تکلیف اکران «زادبوم» چه شد؟
ـ اکران «زادبوم» مشکلی ندارد. در واقع مشکل اصلیاش این است که ٦٠ درصد سرمایه گذار این فیلم حوزه هنری است و مدیریت جدید حوزه هنری تا پارسال چندان علاقمند به اکران این فیلم نبودند. راستش من هم به عنوان تهيه كننده فیلم خیلی برای جلب رضایت مدیران جديد حوزه تلاش نکردم. امیدوارم امسال بعد از ساخته شدن «رخ دیوانه» و ارتباط دوباره اى که با مدیران حوزه پیدا کردیم، آنها خودشان شرایط اکران «زادبوم»را فراهم کنند، اما به هر حال قطعا اکران این فیلم در برنامه اکران خود من هست و بعد از اکران «رخ دیوانه» حتما در یک فرصت مناسب «زادبوم» را هم اکران خواهم کرد.
شما سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه مردمی و داوران را با فیلم «رخ دیوانه» از آن خود کردید. به نظرم در ایده پردازی، طرح ریزی پیرنگ و ریتم به موقعیت خوبی رسیدهاید. چطور شد به انسجامی اینچنینی در فیلم دست پیدا کردید؟
ـ یکی از مسائل مهم در تولید یک فیلم این است که از زمان کافی برای ساخت برخوردار باشی. خوشبختانه ما در طراحی کار و در زمینههای قبل از اجرا زمان و امکانات لازم را در اختیار داشتیم. زمانیکه فیلمبرداری میکردیم لحظه به لحظه با مونتاژ همزمان فرمهاى مختلف را تست میکردیم که ببینیم چقدر در این نوع بیانی در کار موفق هستیم. ضمن اینکه دربيان مسئله اى كه مى گويم بسيار وسواس داشتم اينكه در چند سال اخیر پیشرفته تر شدن ابزار تولید مثل دیجیتال شدن دوربینها و امکانات بیشتر، به جای اینکه به کیفیت بالای آثار تصویری منجر شود روند دیگری را طی کرده. تهیه کنندگان یا دست اندرکاران سینما این تکنیکی و پیشرفتهتر شدن جریان تولید را بیشتر از اینکه بخواهند در جهت استاندارد بالاتر استفاده کنند در جهت زمان یا هزینه کمتر کار استفاده میکنند. در چند سال اخیر شاهد بودم به خصوص در فیلمهایی که برای مخاطب عام ساخته شده بود (جدا از چند فیلم مشخص از چند کارگردان خوب) نزول فاحشی را طی کردند که این نزول در سلیقه تماشاگر هم تاثیر گذاشته بود. یعنی فیلمهای پرفروش در چند سال اخیر بیشتر بر کف سلیقه مردم تکیه داشتند. در حالیکه سقف سلیقه مردم حتی از تولیدات استاندارد هم بالاتر است. من هیچوقت کف سلیقه مردم را در کارم لحاظ نکردم، بلکه توجهام به سقف سلیقه مردم بوده.
شما که انقدر خوب سلیقه مردم را میشناسید و فیلمهای پرفروش هم میسازید، چرا کم کار هستید؟
ـ دلایل عدیدهای دارد. دلایل کم کاری ٦-٥ سال گذشتهام را بارها تکرار کردم و شاید از حوصله این بحث خارج باشد، اما به هر حال کار خوب و استاندارد انجام دادن مستلزم زمان و بودجه کافی است. نه اینکه نشود در یک زمان کوتاه و بودجه ناکافی فیلم ساخت. به شکل استثناء امکان پذیر است، اما به شکل قاعده برای انجام یک کار استاندارد نیاز به زمان و بودجه معین است و البته کار دقیق روی فیلمنامه. در «رخ دیوانه» فیلمنامه خوبی در دست من بود و آقای گوهری و من فرصت کافی را داشتیم که روی ریزهکاری هایش کار کنیم. مسلما وقتی آدم بخواهد مثلا در یکسال ٢ کار انجام دهد عملا فرصتی برای پرداخت به ریزهکاریها ندارد. در حالیکه معمولا سینما را همین جزئیات و مسائل غالباً ندیدنی میسازند و کیفیت هر کاری را جزئیاتاش تشکیل میدهند.
چرا در فیلمنامه شما تمام آدمهای عضو شبکههای مجازی نا آرام و پریشان نشان داده شدهاند و یک چهره مثبت در این بین نیست؟
ـ به نظرم اینجا دو مسئله را کاملاً باید از هم جدا کنیم. یکی فضای کاملا واقعی و رئالی که در حول و حوش زندگی هايمان جریان دارد و دیگری درامی که شالوده یک فیلم را مى سازد. وقتی به درامی که در یک فیلم جریان دارد میپردازیم پیشبرد قصه اصل میشود. من بر اساس نیازهای قصهام شخصیتها را انتخاب میکنم و الزامی نمیبینم که تمام شخصیتهای اجتماعی را با همه واقعيت هاى اطرافش در آن جای دهم. چون اصلا به اينکه سینما کلاس درس است یا جایی است برای پیام دادن معتقد نیستم. اولین مسئله سینما سرگرمی است و مسئله دوماش تفکر. اگر سرگرمی همراه با تفکر باشد میتواند حاصل خیلی خوبی داشته باشد. یعنی سرگرمی را به شکلی به مخاطب ارائه بدهید که در ذهن تماشاگر رسوب کند و تاثیراتش را ببینیم. این مهم میتواند نتیجه درست یک کار خوب و استاندارد باشد، اما اینکه ما ملزم به بررسی همه جهات در فیلم باشیم بیشتر کار یک تحلیل گر است تا سینماگر. در واقع کار یک فیلم مستند و پژوهشی است. سینمای داستانی محل عرضه پژوهش به آن معنا نیست که ما بخواهیم همه جهات را در آن لحاظ کنیم. من در فیلمام سعی میکنم چیزی را که بیشتر پیشبرنده درام ام است مدنظر قرار بدهم. بنابراین در این قصه طبیعتا به این شخصیتها نیاز داشتم، اما چیزی که در «رخ دیوانه» مهم است این است که این فیلم در مورد مخرب یا سازنده بودن وسایل ارتباط جمعی هیچگونه قضاوتی نکرده. در واقع بیشتر آدمها هستند که با نوع رفتار یا استفادهای که از وسایل ارتباط جمعی دارند کاربرد آنها را مشخص میکنند.
اتفاقا یکی از نکات مثبت فیلم شما این است که با وجود اینکه اثری اجتماعی است، اما چندان شعار زده به نظر نمیرسد. چطور توانستید از دام این شعارزدگی خودتان را برهانید؟
ـ فکر میکنم تجربه بود. الان وقتی اولین فیلم اجتماعی ـ سیاسیام («مرد بارانی») را که در سال ٧٤ ساختم نگاه میکنم به نظرم نشانههای یکجور شتابزدگی سیاسی در آن موجود است. تصاویر فیلم در قسمتهایی بیشتر شکل مطبوعاتی پیدا میکند تا شکل سینمایی. در حالیکه درام پرقدرتی پشت سرش بود و الان اگر قرار بود آن را بسازم تمام نشانههای ژورنالیستی را از فیلم حذف میکردم. بعد از چنین تجربهای بود که سعی کردم در فیلمهای دیگرم نشانههای سیاسی یا ژورنالیستی را حذف کنم. مثلا در فیلم «تقاطع» هیچ نشانه سیاسی که مشخص کند فیلم در چه دورهای ساخت شده را نمیبینید، اما حضور زمان حاضر را در آن حس میکنید. در «رخ دیوانه» هم که البته حساسیت بیشتری در آن نسبت به «تقاطع» داشتم هر نوع نشانه بیرونی را که اشاره به زمان جاری یا دوره سیاسی داشت از بین بردم. به دلیل اینکه این نشانهها یا المانها پیش داوری به وجود میآورد. این پیش داوری هم باعث میشود کلیت فیلم بر اساس آن قضاوت شود و غالباً قضاوتهای برآمده از چنین پیش داوریهایی مخرب است.
پیش فرض ذهنی مخاطب عادت به تماشای ٣ اپیزود در فیلم دارد در حالی که در فیلم شما ٨ بازی در فیلم میبینیم. این ٨ تقسیمبندی با عنوان بازی را بهتر نبود کمتر میکردید و اصلا دلیلاش چه بود؟
ـ مهم نیست که این تقسیمبندی چه تعداد باشد، مهم این است که پیوستگیاش و ارتباطشان با هم توسط تماشاگر درک شود. من هیچ فرمول خاصی برای این تقسیمبندی ندارم. چون اینها اپیزود نیستند. اینها در واقع فصلهایی از یک داستان هستند. این فصلبندی معمولا به این خاطر است که تماشاگر در جلو و عقب رفتن زمان یا در بازی بین واقعیت و دروغ خیلی سرگشته نشود. یعنی در جاهایی فاصله گذاری انجام شود که در این فاصلهها مخاطب بتواند ارتباط خودش را با موضوع حس کند. این فاصلهها هیچ محدودیتی ندارد و براساس موضوع ممکن است ٥،٢ و يا١٠ تا باشد. معنای این فاصلهگذاری با اپیزود متفاوت است. اپیزود یعنی ٣ داستان کوتاه و مجزا تبدیل به ٣ فیلم کوتاه میشود و کنار هم قرار میگیرد که باز در این حالت هم اپیزود روی عدد ٣ ثابت نیست. ما فیلمهای ٧ اپیزودی هم داشتیم که اتفاقا خیلی جذاب بودند.
برای ساخت این فیلم چقدر روانشناسی عمومی جامعه و خاصه جوانان در این دوران را در نظر داشتید. تحقیقات و مطالعاتتان تا چه اندازه بود؟
ـ بدون تحقیق که اصلا ساخت این فیلم میسر نبود. در «تقاطع» هم بخشی از داستان مربوط به جوانها بود، اما انتقاد جوانها به من در آن زمان که البته به نظرم انتقاد مستدلی هم بود این بود که چرا در این فیلم نسل ما را از زاویه سن خودتان دیدید و قضاوت کردید. یعنی ایدهآلهای خودتان را از ما در فیلم آوردید و جاهایی که آن ایدهآل در ما وجود نداشته نگاهی که شما قضاوت میکنید متفاوت است. این حرف برای من حرف درست و مهمی بود. یک جوان هیچ وقت نباید با نگاه یک میانسال قضاوت شود، میتواند هدایت شود یا در جاهایی از تجربیات سنین بالا استفاده کند، اما نباید با ذهن یک میانسال مورد قضاوت قرار بگیرد. بنابراین تصمیم گرفتم در فیلم بعدیام دیدگاهم را تا جای ممکن به زاویه دیدگاه جوانان نزدیک کنم و مهمتر از آن قضاوتی انجام ندهم. عدم قضاوت مسئله اي بود که از زمانیکه روی فیلمنامه کار میکردیم تا ساخت، فیلمبرداری، موسیقی و ... در نظر داشتیم.
جوانهای «رخ دیوانه» انگار ناگهان مناسبات اجتماعی جامعهشان را فراموش میکنند و در نظر نمیگیرند چقدر دارند گرفتاریهای خودشان را بیشتر و قضیه را پیچیدهتر میکنند ...
ـ ببینید نکته جذاب در فیلمنامه اولیه برای من این بود که گسترش دنیای مجازی و رسوخ بلامنازعاش در زندگی آدمها (نه فقط جوانها) یک جور فرهنگ و برداشت جدیدی را از جهان به وجود آورده. این مناسبات جدید کاملا مختص به وسایل ارتباط جمعی جدید است. روابط فعلی بین آدمها با روابط ١٠ سال گذشته کاملا متفاوت و با روابط ٣٠ سال گذشته زمین تا آسمان فرق دارد. تعریف شکل و روابط خانوادگی، تعریف دوستی، تعریف شخصیت، تعریف هویت و ... تغییر کرده و برای من مهم بود که اگر زمینه کارم مناسبات مجازی است که تا اینجا در ارزشهای حقیقی رسوخ پیدا کرده که تمام آنها را تحت تاثیر خودش قرار داده، بنابراین تصویرش هم باید به همین اندازه عیان و آشکار باشد.
دیدگاهتان راجع به فضاهای مجازی کمی منفی نیست؟
ـ نه. این پدیدهها به خودی خود به عنوان یک پدیده بد و تخریب کننده یا یک پدیده خوب و ارزشی قابل ارزیابی نیستند. این شکل استفاده از این وسایل است که ارزش یا ضد ارزشی بودن آن را مشخص میکند. در «رخ دیوانه» اصلا قصد قضاوت درباره دنیای مجازی را نداشتم. در واقع بخشی از درام ما جذاب است که این فضاها چقدر روی هویت آدمهایی که مستعد تغییر هویت هستند تاثیر میگذارد. در حالیکه قطعا اشخاص دیگری در همین شهر هستند که استفادهشان از دنیای مجازی استفادهای بسیار ارزشمند است.
چندگانگی آشکار در رفتار شخصیتها نیز جزئی از اهداف شما برای نمایش جوانهای مستعد به تغییر هویت بود؟
ـ مشکل عمدهای که خودم به عنوان یک ناظر اجتماعی مشاهده کردم این است که برای کسانیکه به لحاظ شخصیتی دچار خلاهایی هستند این فضاها به شدت هویت واقعی و هویت دروغیشان را درهم میریزد. به عنوان مثال از روی صفحه فیس بوک و مطالبی که کاربرش در آن مینویسد نمیتوان پی به هویت واقعی آن برد. متاسفانه این چند گانگی شخصیت در مستعدان به تغییر از دستاوردهای این فضاهای مجازی است.
در «رخ دیوانه» ویژگیهای انتقادی از خود افراد است به خودشان. چرا این ویژگیهای انتقادی بیرون نمیرود و به مسوولانی که باعث چنین ناهنجاریهایی میشوند بر نمیگردد. به نظرم به شدت نیاز است که نقد به بیرون از طبقه زده شود، اما مثل اینکه تعمدا زده نمیشود.
ـ همانطور که گفتم سینما محل کلاس درس یا ارائه پیام نیست که از فیلم مثل یک تحقیق اجتماعی حتماً بايد نتایج روشن و مشخصی بگیریم یا یک آسیب شناسی صد در صدی را انجام دهیم و بعد دنبال راه حل برای آن بگردیم. وظیفه سینماگر این است که آسیبهای اجتماعی را جستجو کند. چیزی که در ارتباط سینماگر با مخاطب مهم است قالب است. قالب است که می تواند تاثیر فیلم را کم یا زیاد کند. ممکن است فیلمسازی بهترین تحقیق اجتماعی را در فیلماش گنجانده باشد، اما تکنیک و پرورش شخصیتهایش به گونهای باشد که چیزی از آن در نیاید. یعنی چیزی را به تماشاگر منتقل نکند. من اصلا در فیلمهایم دنبال نشان دادن مقصر نیستم و معتقدم اصلا فیلمساز چنین وظیفهای ندارد.
در پایان اگر ناگفتهای باقی مانده بفرمایید؟
ـ عید شما مبارک ...