به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ جواد عاطفه عنوان کرد: هماکنون مشغول نگارش کتابی درباره تاثیر اینگمار برگمان، این فیلمساز ماندگار در تاریخ سینما و هنر جهان، از آگوست استریندبرگ، درامنویس شهیر و هموطن برگمان هستم. برگمان خودش را فرزند خلف استریندبرگ میدانست و رابطه عاطفی او با استریندبرگ تا حدی بود که بارها و بارها در بزنگاههای زندگیاش ادعا کرد که با استریندبرگ همکلام شده است. فراموش نکنیم که این ادعا را برگمان پس از گذشت چیزی در حدود ۶۰ سال از مرگ استریندبرگ به زبان آورده است.
وی افزود: در سال ۲۰۱۴ «خانه استریندبرگ» در استکهلم از من برای بازدید از نمایشگاهی که از فعالیتهای برگمان بر آثار استریندبرگ برپا کرده بود، دعوت کرد. من در این نمایشگاه فیلمهایی از اجراهای تئاتری برگمان از نمایشنامههای استریندبرگ و همچنین مصاحبههای تلویزیونی برگمان را که در آنها درباره استریندبرگ صحبت کرده بود، مشاهده کردم. این موارد باعث شد تا همنشینی این دو غول سوئدی تئاتر و سینما را در قالب یک کتاب، به نگارش دربیاورم.
عاطفه همچنین با اشاره به این نکته که برگمان زندگی خودش را در آثار استریندبرگ میدید، گفت: برگمان ۶ سال پس از درگذشت استریندبرگ، یعنی در سال ۱۹۱۸ به دنیا میآید. و نخستین اجراهای تئاتریاش، نمایشنامههایی از استریندبرگ است. برگمان همیشه ادعا داشت که استریندبرگ درباره خودش هیچ ننوشته، بلکه درباره فقط و فقط درباره ما نوشته است.
این مترجم و محقق حوزه تئاتر در ادامه با اشاره به حضور استریندبرگ در تمامی آثار برگمان گفت: برگمان در یادداشتهای خود مدام به مساله تاثیرش از استریندبرگ اشاره کرده است. به عنوان مثال برگمان در این یادداشتها بیان کرده که فیلم «سکوت» را فقط و فقط تحت تاثیر نمایشنامه «قویتر» استریندبرگ نوشته و کارگردانی کرده و یا اینکه فیلم «سونات پاییزی» تحت تاثیر کامل نمایشنامه «پلیکان» است. همچنین لازم است بیان کنم که برگمان در عرض ۶۰ سال فعالیتهای تئاتری خود، چهار بار نمایشنامه «سونات اشباح» و سه بار نمایشنامه «نمایش یک رویا» را به روی صحنه برد. هرکدام از این اجراها با تاویلهای متفاوت و همچنین ایدههای اجرایی متفاوت بود.
عاطفه اضافه کرد: تمام تلاش من در این کتاب بر این است که نشان دهم برگمان در آثار خود نه تنها وامدار استریندبرگ بزرگ است، بلکه حتی در مواردی مانند فیلم «سونات پاییزی» درام استریندبرگ را تحول و توسعه میدهد. البته هیچگاه نیز انکار نمیکند که شاگرد استریندبرگ است. در هنگام ترجمه بخشی از یادداشتهای برگمان به نکته جالبی برخوردم؛ در یکی از این یادداشتها برگمان میگوید : «استریندبرگ گویا از من ناراحت است، چرا که نمایش «یک رویا» را که شروع کردم، زن بازیگر یکی از نقشها باردار شد، پلیس بازیگر دیگرم را دستگیر کرد و همسرم از من جدا شد. استریندبرگ نمیخواهد من نمایش را روی صحنه ببرم و من نیز به او احترام گذاشته و فعلا دست نگه میدارم.» این یک رابطه عاشقانه است.
وی در ادامه درباره منابع خود برای تالیف این کتاب گفت: برگمان چند کتاب اتوبیوگرافی و یادداشتهای روزانه دارد که در آنها بارها و بارها به استریندبرگ اشاره کرده است. همچنین خانه استریندبرگ در استکهلم گفتوگوهای تصویری برگمان و فیلمهای اجراهایش از نمایشنامههای استریندبرگ را در اختیار من گذاشته است.
این مترجم همچنین با اشاره به اهداف خود در برای نگارش این کتاب، گفت: به باور عموم منتقدان یکی از معضلات مهم سینمای امروز ایران نبود قصه است. من در این کتاب ثابت میکنم که اگر قصه در سینمای ما وجود ندارد برای این است که ما به ادبیات و سنت ادبی توجهی نداریم؛ به عبارتی از قصه، داستان و نمایشنامه رها شدهایم. برگمان نشان میدهد که میتوان از فضای تئاتری به فضای سینمایی رسید و یک سینمای اندیشه محور را ساخت و ترویج داد. آثار برگمان به نوعی فیلمـتئاترهایی هستند که در سینما تولید میشوند.
عاطفه در ادامه با اشاره به این نکته که میتوان با اقتباس از نمایشنامهها، فیلمهای خوب و ماندگاری ساخت، گفت: در میان سینماگران ایرانی علی حاتمی، بهرام بیضایی و دیگرانی چون مهرجویی و غلامحسین ساعدی تلاش کردند به سنت ادبیات نمایشی بازگردند. با توجه به تجربههای موفق این فیلمسازان میتواند گفت که ادبیات نمایشی هنوز هم میتواند به سینما کمک کند. ما در ایران این نکته مهم غافل هستیم.
جواد عاطفه، مترجم، محقق و داستاننویس، هماکنون مشغول ترجمه مجموعه آثار آگوست استریندبرگ به زبان فارسی است. از جمله کتابهای منتشر شده از این مجموعه میتوان به این موارد اشاره کرد: «سونات اشباح»، «پدر»، «پاریا و قویتر» و «طلبکاران».
همچنین از دیگر کتابهای منتشر شده جواد عاطفه نیز میتوان این موارد را نام برد: مجموعه داستانهای «تا مقصد میخوابم بیدارش نکن» و «دیوارهای بلند گورستان شهر ما» و کتاب پژوهشی «دیگرانِ عباس نعلبندیان».