به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ سیدعلیمحمد رفیعی در مقاله ای نوشت: به باور من مهمترین و فرخندهترین رخداد سالهای اخیر در حوزه فرهنگ مکتوب شیعی، انتشار کتاب «معجم الاحادیث المعتبره» بود. مؤلف این اثر ــ آیتالله محمدآصف محسنی ــ پس از چند دهه کار رجالی و متنی در مجموعه کتابهای معتبر روایی شیعه، احادیثی را که به لحاظ سند و منبع معتبر میدانسته، در ۸ مجلد گرد آورده و به عالم علم و دین عرضه کرده است.
اهمیت سندشناسی و پالایش روایات، در صیانت منقولات شیعی از برساختههای راویان نامعتبر یا مجهولالحال، بر اهل دقت و تحقیق و جویندگان مستندات دین خالص، پوشیده نیست اما نقش این کتاب در پیش بردن و سرعت بخشیدن به جریان نواندیشی دینی آن گاه روشن میشود که شناختی از دستمایههای نظری محققان برای فعالیت در عرصه نواندیشی دینی و پویاسازی دین داشته باشیم و جایگاه حدیث و پالایش آن را در این روند بازشناسیم. آن چه در پی میآید، مهمترین و فشردهترین اطلاعات در این باره است.
۱. خاتمیت و نواندیشی
مسلمانان ــ اعم از سنتی یا نواندیش ــ معتقدند که اندیشه اسلامی و شریعت اسلام مایه سعادت همه انسانها در همه زمانها و مکانهاست.
از دید اندیشمندان مسلمان، اعتقاد به خاتمیت پیامبر اسلام به معنی لزوم تعهد به اسلام برای همیشه و پاسخگویی اسلام به نیاز همه زمانها، مکانها و شرایط است. این ایجاب میکند که مکتب اسلام، نگاه اسلامی به هستی (عقیده، اندیشه یا جهانبینی اسلامی) و ویژگی عمل اسلامی (فقه، شریعت، احکام یا ایدئولوژی اسلامی) در هر زمان، مکان و شرایط به گونهای تعریف و بازتعریف شوند که نهتنها در هر زمان، مکان و شرایط، قابل دفاع باشند، بلکه بتوانند پیشتاز و پیشرو اندیشه و عمل انسانها قرار گیرند.
نواندیشان اسلامی، تحقق این ویژگی اسلام را جز از این طریق، عملی نمیدانند که:
۱ـ۱. آموزههای اصیل اسلام و روح آنها، بدون تغییرها، تحریفها و انحرافهای پدیدآمده در گذر زمانها و مکانها، شناسایی شوند؛
۱ـ۲. این آموزههای اصیل با شرایط زمانها و مکانها تطبیق داده شوند و تحول و سازگاری یابند.
از این رو وظیفه نواندیشان مسلمان در فعالیتهای زیر تعریف میشود:
۱ـ۱. شناسایی عناصر اصیل اسلام و روح آنها و کنار نهادن عناصر غیراصیل؛
۱ـ۲. تفکیک آموزههای فرازمانی، فرامکانی یا همهزمانی و همهمکانی اسلام (ثابتها) از آموزههای موقت یا وابسته به زمان و مکان در میان آموزههای اصیل (متغیرها)؛
۱ـ۳. شناخت ملاکها و مصالح مرتبط با هر آموزه یا حکم اصیل و نحوه بیان آن؛
۱ـ۴. شناسایی ویژگیهای هر زمان، مکان و شرایط؛
۱ـ۵. تطبیق ملاکها و مصالح مرتبط با هر آموزه یا حکم اصیل و نحوه بیان آن، با ویژگیهای هر زمان، مکان و شرایط؛
۱ـ۶. استخراج پیام، آموزه یا حکمی که متناسب با آن زمان، مکان و شرایط باشد.
۲. جلوهها و سرعت حرکت جریان نواندیشی
جریان نواندیشی دینی اسلامی و نهضتها و جنبشهای اصلاح دینی در میان مسلمانان، مجموعهای است از رویکردهای نوین به قرآن و تفسیر قرآن، نهضت بازگشت به قرآن، پالایش روایات و رویکردهای نوین به آنها، اجتهاد پویا و فقه پویا، پیونددهی کلام جدید با کلام سنتی، بازنوشت فلسفه اسلامی، عرفان زندگی و مبارزه، نظریهپردازی برای برخی جنبشهای آزادیبخش، طرح مباحثی چون فمینیسم اسلامی و حقوق زنان در اسلام، اصلاح نظام درسی حوزههای دینی، تأسیس مراکز آموزشی و پژوهشی اسلامی، تدوین کتابهای اسلامی به سبکهای جدید، اتخاذ روشهای جدید در آموزشهای اسلامی، تأسیس مراکز گفتوگو و تقریب (نزدیکی) میان ادیان و مذاهب و برخی اظهار نظرها و فتاوی متفاوت از سوی مفتیان و مراجع دینی.
البته وجود مخالفتهایی در این راه، نبود جریانی قوی در انتقال پژوهشها و اندیشههای نوگرایانه به بالاترین مراجع سنتی دینی از سویی و به تودههای مردم از سوی دیگر، نوپایی مباحث نواندیشی دینی، فارغالتحصیلی بالاترین مراجع و مفتیان از مراکز سنتی و نقش رهبری دینی آنها برای مردم و گاه توهم مخالفت برخی نواندیشان با دین از سوی مسلمانان عادی، مایۀ آن شده است که جریان نواندیشی دینی به گونهای بسیار کند و آهسته در جهان اسلام پیشرفت کند.
طیف نواندیشان و دگراندیشان دینی از برخی دیدگاههای متفاوت سنتیترین و بالاترین مراجع و مفتیان آغاز میشود و تا تشکیک در برخی عقاید و دیدگاههای مسلمپنداشته و ضروریانگاشته پیش میرود. ابراز کنندگان آرای جدید و بدیع و گویندگان سخن تازه، متفاوت یا شاذ در حوزه دین، از عالمان سنتی تا استادان دانشگاه و نظریهپردازان و نویسندگان آزاد را در بر میگیرند. بنابراین انتساب سردمداران، هواداران یا فعالان حوزه نواندیشی دینی به گروهی خاص از مسلمانان دور از تحقیق و واقعیت موجود است.
۳. دوگونه نواندیشی و «نواندیشی مبتنی بر سنت»
در تاریخ نواندیشی اسلامی، دوگونه نواندیشی به چشم میخورد:
۳ـ۱. نواندیشی مبتنی بر حجتهای شرعی و چارچوبهای سنتی پژوهش دینی.
۳ـ۲. نواندیشی فارغ از حجتهای شرعی و چارچوبهای سنتی پژوهش دینی.
نواندیشی مبتنی بر چارچوبهای دینی و حجتهای شرعی میکوشد که متناسب با نیازهای زمان، مکان و شرایط، عرضهکننده نگاهها و استنباطهای دینی جدید و متفاوت از نگاهها و استنباطهای غالب، مرسوم و دیرین (سنتی) باشد. برای این نگاهها و استنباطهای خود، میکوشد دلایلی از مستندات و منابع معتبر دینی، در محدوده حجتهای شرعی و با روشهای پژوهش سنتی بیاورد که مورد قبول عالمان سنتگرا نیز باشد.
در مقابل، نواندیشی فارغ از چارچوبهای دینی و حجتهای شرعی، نمیخواهد یا نمیتواند برای نگاهها و استنباطهای متفاوت خود، به اقامه دلایلی بپردازد که مبانی آنها را عالمان سنتی نیز مورد تأیید قرار دهند.
نواندیشی گونه نخست با کمترین مخالفتها در میان عالمان دینی سنتی روبهرو بوده است. این گونه نواندیشیها حتی در مواردی از سوی عالمان سنتی ابراز یا تأیید شدهاند.
بهعکس، عالمان سنتی، نسبت به نواندیشیهای فارغ از چارچوبهای دینی و حجتهای شرعی، یا بیتفاوت بودهاند یا عکسالعملهای منفی نشان دادهاند. به همین دلیل، این گونه نگاهها، نواندیشیها و استنباطهای جدید نتوانستهاند عالمان سنتی را با استدلالهای دینی مورد قبول آنها قانع کنند.
«نواندیشی مبتنی بر سنت»، به تحلیل، نقد، تصحیح، بارورسازی و پویاسازی سنت، از پایگاه سنت میپردازد. به بیان دقیق، «نواندیشی مبتنی بر سنت»، عبارت است از: تحلیل، نقد، تصحیح، پالایش، بارورسازی و پویاسازی سنت تحریفیافته، تغییرپذیرفته، راکد و غیراصیل اسلامی از پایگاه سنت اصیل، خالص، پیراسته و پویای اسلامی.
از این رو به نظر میرسد نواندیشی مبتنی بر سنت که هدف آن اصلاح و پویاسازی اسلام اصیل است، پلی میتواند باشد میان سنت و نوگرایی و دارای زبانی است مشترک میان نواندیشان و سنتگرایان، که مفاهمه این دو گروه را آسان میکند، سوءتفاهمها را میزداید، راه نواندیشی و پویایی را هموار میسازد و هزینههای ان را میکاهد.
در این نوشتار هرگاه از نواندیشی سخن گفتیم به «نواندیشی مبتنی بر سنت» اشاره داریم.
۴. دستمایههای نواندیشی و پویایی در اسلام
نواندیشی دینی اسلامی، جریانی است که در میان دانشوران و متفکرانی از اهلسنت و شیعیان پیگیری میشود و هوادارانی دارد. تفاوتها و شباهتهایی بنیادین و سطحی نیز میان نواندیشان سنی و شیعه میتوان یافت که اغلب به مبانی اعتقادی و منابع استنباطی آنها بازمیگردد. نواندیشان سنی و شیعه، کمابیش متأثر از یکدیگر نیز بودهاند. اما از ویژگیهای مشترک آنها این است که به اعتقاد همه آنها، منابع اصیل اسلامی، آموزههایی بسیار برای نواندیشی در اختیار عالمان و پژوهندگان میگذارند که میتوانند دستمایههایی برای پویایی اسلام در همه زمانها و مکانها باشند. تاریخ نواندیشی اسلامی نشان داده است که رکود دانشهای اسلامی به دلیل بیتوجهی به این دستمایهها، و پویایی آن به دلیل توجه به آنها بوده است.
برای نمونه، نوشتهها و گفتههای پژوهشگران نواندیش شیعه ــ اعم از روحانی و غیرروحانی ــ روشها، ملاکها، معیارها و بینشهایی را به معتقدان جاودانگی، پویایی و پاسخگویی اسلام در همه زمانها و مکانها میبخشد که میتواند دستمایههایی برای نواندیشی و پویاسازی برداشتها و استنباطها در اختیار آنها بگذارد. در اینجا فهرستوار به برخی از این دستمایهها اشاره میشود که هر کدام توانستهاند یا میتوانند انگیزاننده حس پویایی و نواندیشی در اندیشوران و عالمانی مسلمان باشند که بیشتر، نواندیشی مبتنی بر سنت را در دستور کار خود دارند. این اطلاعات، آموزهها، دیدگاهها، نگرشها و دستورالعملها بر پایه گفتهها و نوشتههای طیفی وسیع از نواندیشان شیعه ــ اعم از محققان، عالمان طراز اول، دانشگاهیان و گاه فعالان سیاسی ــ استخراج شده است و فشرده مباحثی است که تفصیل هر کدام، مجالی در حد یک کتاب می طلبد:
۱. اسلام دارای دو دسته از آموزهها و احکام است: احکام و آموزههای ثابت و احکام و آموزههای متغیر. احکام و آموزههای ثابت، فرازمانی و فرامکانی یا همهزمانی و همهمکانی هستند اما احکام و آموزه های متغیر، وابسته به شرایط زمان و مکاناند. تفکیک میان این دو دسته و توجه به ویژگیهای این دو، نقطه مرکزی گریز از جمود، رکود، تصلب، خشکمغزی و ایستایی و حرکت به سوی پویایی، نواندیشی، نشاط، پیشروی، پیشتازی و بالندگی اسلام، علوم اسلامی و جوامع اسلامی است.
۲. سعی عالمان گذشته در گردآوری، پیرایش، پالایش و غنابخشی گنجینه دانشها و مستندات اسلامی مشکور و مأجور؛ اما این به معنی تعبد و تقلید پژوهشگران نسبت به آنها، پرهیز از نقد آنها، اکتفا به میراث گذشتگان و ماندن در گذشته نیست. مطالعه عمیق و دقیق میراث غنی اسلامی، بهرهگیری از نقاط و نکات مثبت و نقد، اصلاح، تکمیل و ادامه کوشش و پویش گذشتگان، وظیفه هر مسلمان متعهد است.
۳. مرتبسازی سورهها و آیات قرآن به ترتیب نزول و توجه به آنها در ترتیب بیان آموزهها و احکام میتواند بینشی وسیع در تطبیق اسلام با زمان، مکان و شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به عالمان اصلاحگر و مصلحان اجتماعی ببخشد.
۴. زبان و شیوه بیان قرآن، با زمان، مکان و شرایط نزول آن سازگار است. اگر قرآن، در زمان، مکان و شرایطی دیگر نازل میشد، بیگمان زبان و شیوه بیان دیگری را متناسب با آن وضعیت در پیش میگرفت. وظیفه عالمان دینی هر زمان و مکان، متناسبسازی شیوه بیان قرآن با زمان، مکان و شرایط مردم خویش است.
۵. قرآن به ذکر جزئیات و مصداقهای اجرای برخی احکام پرداخته اما برخی دیگر را بهاجمال بیان کرده است. این بدان معنی میتواند باشد که شیوه اجرای این موارد مجمل، بنا به تشخیص مصالح و شرایط هر زمان و مکان میتواند تعیین شود.
۶. قرآن برای اجرای برخی احکام، چند راه پیشنهاد کرده است. این تنوع و تعدد، میتواند مبنایی برای انتخاب هر یک از آنها در زمانها، مکانها و شرایط متفاوت باشد.
۷. قرآن برخی از احکام را بهتدریج بیان کرده و پس از طی مراحلی، به بیان یک حکم به طور واقعی و کامل پرداخته است. این میتواند نشان دهد که اجرای برخی احکام در جامعه نیازمند زمینهسازیهای لازم هستند.
۸. قرآن در مواردی، احکامی موقت را بیان کرده و پس از مدتی به بیان حکم دایم دست زده است. این میتواند پیام و درسی باشد برای آن که یک حکم ــ حتی حکم الهی ــ میتواند با دلایل مورد قبول شرع، کنار گذاشته شود و حکمی دیگری با دلایل دیگری مورد قبول شرع، جای آن را بگیرد.
۹. قرآن گفته است که در شرایط اضطرار، برخی حکمها برداشته میشوند یا تغییر مییابند. این میتواند ملاکی برای این باشد که اگر زمانها و مکانهایی، شرایط اضطرار را داشتند یا یافتند، احکام وابسته به آنها تغییر مییابند.
۱۰. قرآن گفته است که خداوند، در دین، هیچ گونه تنگنا (عُسر)، دشواری (حَرَج) و تکلیف بیش از وسع انسانها قرار نداده است. این به آن معنی میتواند باشد که اگر بیان یا اجرای آموزه یا حکمی، در زمان، مکان و شرایطی مایۀ عسر، حرج یا تکلیف بیش از وسع انسانهایی بود، باید از بیان یا اجرای آن آموزه یا حکم خودداری کرد یا آن حکم را به گونهای تغییر داد که عسر، حرج و تکلیف بیش از وسع، برداشته شود.
۱۱. قرآن، بسیاری از ملاکهای وضع احکام یا حکمت آنها را به طور کلی بیان کرده است. گاه نیز ملاکها و حکمتهای وضع یک حکم را همراه با بیان آن حکم آورده است. این میتواند معیاری باشد برای این که اجرای هر حکم در هر زمان، مکان و شرایط، باید به گونهای باشد که ملاک و حکمت اجرای آن حاصل شود. ملاکها و حکمتها مبنای تغییر شکل یا حتی تعطیل اجرای حکمها در زمانها، مکانها و شرایط متفاوت نیز میتوانند باشند.
۱۲. قرآن بهصراحت اعلام کرده است که مسلمانان حق ندارند پای خود را جلوتر از خداوند و پیامبر بگذارند. این امر میتواند دلیلی باشد که تندرویهایی به نام اسلام، اسلامی نیستند.
۱۳. بررسی سندی روایات باید مورد توجه جدی قرار گیرد. نباید اسرائیلیات یا روایات جعلی، ضعیف و غیر قابل اعتماد و دروغهایی به نام دین، مستند بیان آموزه یا مبنای استخراج حکمی اسلامی، یا به عنوان مستندی برای بیان واقعیتی تاریخی یا تاریخنگاری اسلامی مورد استفاده قرار گیرند. این کاری است که گرچه در علوم اسلامی به آن توجه جدی داده میشود، اما گاه در عمل، مورد توجه عالمان قرار نمیگیرد.
۱۴. در بررسی سندی روایات و شناخت حال راویان و میزان اعتمادبه آنها، باید پیشفرضهایی مانند عصمت همه صحابه، صحت همه منقولات اصحاب اجماع و درستی همه مشهورات تاریخی را رها کرد و راه تحقیق را در یکایک منقولات، پیش گرفت.
۱۵. روایات مخالف قرآن و مخالف دیگر مسلمات، حتی اگر به لحاظ سندی، معتبر باشند، نباید مستند بیان واقعیت یا حکمی دینی قرار گیرند چرا که راوی معتبر نیز ممکن است اشتباه کند.
۱۶. از امامان شیعه روایت شده است که هر چه گفتیم، مستند قرآنی آن را از ما بخواهید. از اینجا دریافت میشود که عالمان اسلامی، نباید احکام یا آموزههایی از روایات را که مستندی در قرآن ندارند، مستند بیان نظر یا فتوای خود قرار دهند.
۱۷. اصل در بسیاری از احکامی که در روایات آمدهاند، میتواند وابستگی آنها به زمان و مکان باشد. بنابراین عین آن چه در زمان پیامبر یا جانشینان الهی او اجرا یا توصیه میشده است، همواره نمیتواند مبنای عمل در زمانها، مکانها و شرایط دیگر قرار گیرد.
۱۸. استنباط ما از دین نباید تنها از آیات قرآن یا سخنان معصومان، سرچشمه بگیرد. عمل و سیره عملی پیامبر و پیشوایان الهی اسلام نیز باید مبنای سنجش چگونگی بیان اسلام یا شیوۀ اجرای احکام آن باشد. عمل آنها مقدم بر سخن منسوب به آنها و مقدم بر برداشت ما از آیات و روایات است.
۱۹. عمل پیامبر و پیشوایان الهی اسلام در تنوع شیوۀ بیان یا چگونگی تغییر احکام، میتواند ملاکی دیگر برای مبنا قرار دادن اصل وابستگی بیان دینی و اجرای احکام دین به زمانها و مکانها باشد.
۲۰. وظیفۀ پیامبر و جانشینان الهی او، تفسیر و تبیین کتاب آسمانی و اجرای آن در بستر زمان و مکان است. از این رو استمرار حرکتی پیشرونده را در بیان احکام از سوی قرآن و سپس هر یک از معصومان پس از دیگری شاهدیم. این زنجیرۀ پیشروندۀ وابسته به زمان و مکان باید شناسایی شود و از سوی عالمان استمرار یابد. بنابراین درست این است که در این موارد پیشرونده، حکم عالم، با استناد به قرآن و روایات مربوط به آنها، پیشروتر از نص و ظاهر آیات و روایات باشد.
۲۱. احکام اسلام، تابع مصالح و مفاسدند. این مصالح و مفاسد ممکن است همهزمانی یا همهمکانی باشند، ممکن است نباشند. حتی ممکن است مصلحتی در یک زمان، مکان و شرایط، بدل به مفسدهای در زمان، مکان یا شرایطی دیگر؛ و مفسدهای در یک زمان، مکان و شرایط بدل به مصلحتی در زمان، مکان یا شرایطی دیگر شود. این میتواند در اصل اجرای حکم یا در شیوه اجرای آن اثر بگذارد.
۲۲. عقل میتواند ملاک بسیاری از احکام را بهویژه در احکام غیرعبادی دریابد.
۲۳. عقل، جز این که وسیله استنباط از نقل است، یک دلیل شرعی مستقل نیز هست. قاعدهای فقهی میگوید: "هر چه عقل به آن حکم کند، شرع به آن حکم خواهد کرد." پس با عقل میتوان به طور مستقل، احکامی شرعی صادر کرد که در منابع دیگر (قرآن و سنت) نیامده باشند.
۲۴. بسیاری از احکام اسلام، امضایی و بسیاری تأسیسیاند. احکام امضایی (تأیید برخی از آن چه پیش از اسلام بوده است) نشانگر اهمیت اسلام به عرف عقلا، احکام عقلی و تجربی عقلا و آرای انسانهای دانا از هر مذهب و ملیت است.
۲۵. به حکم اسلام، عقل، حجت است و علم قطعی حجت است، چنان که قرآن حجت است و چنان که روایات معتبر و قابل اعتماد، حجتاند. هر یک از اینها میتوانند مبنایی برای سنجش آن دیگری باشند. آموزه و حکم دینی نباید مغایرتی با علم قطعی و عقل سالم بشری داشته باشد.
۲۶. دین، یک سیستم یا یک نظام سازوار عقیدتی و عملی است. بنابراین، بخشی از این نظام نباید با بخشی دیگر ناسازگاری داشته باشد. مثلاً اموری در این نظام ــ مانند عدالت ــ ثابتاند و دیگر بخشها نباید در مغایرت با آن قرار گیرند. برای تغییر در بخشهای قابل تغییر این نظام نیز باید بخشهای تغییرپذیر دیگر را متناسب با آن تغییر داد.
۲۷. اسلام دارای اصول و فروعی است. فروع نباید مغایر با اصول باشند.
۲۸. موضوع اهم و مهم، اصلی مورد پذیرش عقلا و تأیید دین است. مصالح و مفاسد مهمتر، میتوانند احکامی را که بر اساس مصالح یا مفاسد کماهمیتتر صادر شدهاند، تغییر دهند یا آنها را تعطیل کنند.
۲۹. قواعد فقه، میتوانند به عنوان معیار عقلی و نقلی سنجش بسیاری از روایات و فتواها به کار گرفته شوند.
۳۰. برخی قواعد فقه ــ مانند «قاعده تسامح در ادله سنن» ــ درست نیستند و نباید معیار عقلی و نقلی سنجش بسیاری از روایات و فتواها دانسته شوند.
۳۱. بیان نظرها و صدور فتواها از سوی فقیهان و متخصصان دیگر علوم اسلامی، باید مستند و مستدل باشد. صرف بیان نظر و فتوا و عدم بیان مستند نظر و فتوا در قرآن، در سنت قابل استناد به معصوم و یا در موازین عقلی و علمی، باعث سیطرۀ سلیقهها و برداشتهای شخصی بر دین الهی خواهد شد.
۳۲. تعیین مصداقهای احکام باید با عرف باشد. کار مجتهد و مفتی، بیان حکم؛ و کار مردم و متخصصان، تطبیق این حکم با مصداقهای آن یا یافتن مصداقهای آن است. در تعیین مصداق، نظر عرف و اهل تخصص بر نظر فتوادهنده (به عنوان فتوادهنده)، ترجیح دارد.
۳۳. گسترۀ اسلام بسیار وسیع است و حوزههایی مشترک با علوم گوناگون دارد. هر دانش جدید، میتواند نگرش و ذهنیتی بازتر و متفاوتتر برای عالم دینی پدید آورد. بنابراین آگاهی عالمان دینی از دیدگاههای ادیان و مذاهب دیگر؛ علوم معاصر؛ فلسفه معاصر؛ رخدادهای علمی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و دینی روز؛ و گفتوگوی آنها با نواندیشان، دگراندیشان و حتی مخالفان ادیان و مذاهب، میتواند فهم دینی آنها را ارتقا بخشد. این بر روزآمد شدن دیدگاهها و فتواهای آنها اثر خواهد نهاد.
۳۴. تغییر نظام درسی حوزههای آموزش دینی و روزآمدسازی و بارورسازی علوم دینی، گنجاندن دروسی از علوم روز در میان درسهای دینی، شورایی شدن کار فتوا، تخصصی شدن اجتهاد و قطع وابستگی مادی مراکز رسمی دینی از اموری که بر پویایی آن اثر منفی میگذارند، میتواند زمینهها و شرایط جهش فکری در ذهنیت عالمان مسلمان پدید آورد و برخی موانع پویایی را از پیش پای آنها بردارد.
ملاحظه میشود که نواندیشی دینی در واقع، امری جدا از دینورزی، پژوهشگری دینی و مطالعه عالمانه دین نیست و «نواندیش دینی»، نام دیگر و نام راستین «عالم دینی» است.
۵. نواندیشی دینی، اهمیت پالایش احادیث و رخدادی فرخنده
با ملاحظه بندهای بالا میتوان نقش مبنایی و گسترده پالایش روایات را در دستیابی به دین خالص، حقیقت دین و در نتیجه، پیشرفت نواندیشی دینی دریافت؛ کاری تخصصی، زمانبر و دقیق که فقدان آن سد راه برداشتهای درست دینی و وجود آن تسهیلگر راه تصحیح نگرشهای دینی است.
اما بخت بلند شیعیان اهل تحقیق و عالمان نواندیش شیعه در یکیـدو سال اخیر، سد بزرگ را از پیش پای آنها برداشت و راه پالایش حدیث را برایشان هموار کرد. استاد گرانمایه، عالم رجالی و فقیه گرانسنگ، آیتالله شیخ محمدآصف محسنی با انتشار کتاب ۸جلدی «معجم الاحادیث المعتبره» مجموعهای از روایات صحیح، حسن و موثق شیعی را فراروی اهل تحقیق نهاد که آنها را در حدی بسیار، از تحقیق وقتگیر سندی در روایات بینیاز میکند و حجم مطالعه صدها هزار روایت را به کمتر از ۱۴هزار روایت، میکاهد. با مطالعه این اثر، هر محقق شیعی میتواند اطمینانی نسبی از این بیابد که آن چه مطالعه میکند، برساخته راویانی جاعل و کاذب، نقل افرادی مجهولالحال یا برگرفته از متن کتابهایی مشکوک نیست. در این اثر، بسیاری مشهورات نامستند را نمیبینید و منقولات مسلمانگاشته را نمیخوانید چه رسد به روایاتی که قبول آنها فایدهای جز گمراهی ذهن و اندیشه یا اتلاف وقت برای توجیه و تفسیر آن یا یافتن وجه جمع آن با احادیث دیگر ندارد.
البته چنان نیست که «معجم الاحادیث المعتبره» را بتوان بری از نقد دانست یا همه منقولات پیراسته آن را چشمبسته پذیرفت و مبنای عقیده و عمل قرار داد. انتظار بری بودن از ضعف و کاستی یا خطاهای نظری یا عملی، از کاری یکنفره در این حد از سترگی، آن هم از عالمی که دهههایی از عمر خود را در مبارزه و جهاد گذرانده است، نمیرود. مؤلف آن چنین ادعایی ندارد و این نوشتار هم با هدف معرفی جامع و نقد و بررسی این اثر به تحریر درنیامده است. هدف از نگارش این مقاله ــ از طریق تبیین و تحلیل فشرده مقوله نواندیشی دینی ــ توجه دادن به اهمیت پالایشهای حدیثی در فرایند نواندیشی دینی و جلب توجه نواندیشان دینی به این نکته است که مطالعه این کتاب تا چه حد میتواند راه آنها را هموار و نزدیک سازد و پیشرفت روند نواندیشی دینی را سرعت بخشد. (نگارنده به مناسبت برگزیده شدن کتاب «معجم الاحادیث المعتبره» به عنوان «کتاب سال حوزه» و «کتاب سال جمهوری اسلامی ایران» در سال ۱۳۹۳، گفتوگویی با مؤلف آن داشت که متن آن را در اینجا میتوانید بخوانید. درباره روششناسی بررسی احادیث، اهمیت بررسی سندی روایات و پاسخ به شبهات در این باره نیز میتوانید مراجعهای به این مقالهداشته باشید.)