شناسهٔ خبر: 31549 - سرویس دیگر رسانه ها

درنگی بر کتاب «سهروردی و افکار او» نوشته کریم مجتهدی

«سهروردی و افکار او (تاملی در منابع فلسفه اشراق)» عنوان کتاب جدید دکتر کریم مجتهدی، استاد پیشکسوت فلسفه است. وی در این کتاب اعتقاد دارد فلسفه در جستجوی امکانات تفکر جدید است و سهروردی و فلسفه او برای سیر فلسفه در ایران در خور تامل است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی کتابی از دکتر کریم مجتهدی، با عنوان «سهروردی و افکار او(تاملی در منابع فلسفه اشراق)» را منتشر کرده است. مجتهدی در ابتدای این کتاب، جایگاه سهروردی را در فهم سیر تاریخی فلسفه در ایران را در خور تامل می‌داند.

این استاد پیشکسوت فلسفه، نوشته است:« درهر نوع تحقیق فلسفی – حتی اگر به یک فیلسوف معین قدیم و جدید، اعم از شرقی یا غربی اختصاص داده شود- باز در واقع نظر اصلی معطوف به بررسی استعدادهای خاص موجودی خواهد بود که در سنت ارسطو به حیوان ناطق معروف است، یعنی انسان.»

اهمیت آموزشی فلسفه
مجتهدی در ادامه مقدمه‌‌ای که بر این کتاب نوشته است به اهمیت آموزشی و تعلیماتی فلسفه تاکید دارد و در‌این‌باره نیز نوشته است:« اگر نگارنده در اینجا بر اهمیت آموزشی و تعلیماتی فلسفه تاکید و اصرار دارد، به هیچ وجه به این جهت نیست که از انحراف و کج‌راهه‌هایی که امروزه از این لحاظ در دانشگاه‌ها و مراکز علمی دیگر دیده می‌شود غافل است و بر آنها صحه می‌گذارد. او دقیقا می‌داند که همیشه خواستن، توانستن نیست و چه بسا نتایج حاصله از تعلمیات با نیات و اهداف اولیه مطابقت نمی‌کنند و این نیز فقط به سبب برنامه‌های رسمی و تغییر و تبدیل بی‌محابای آنها نمی‌باشد.»

از آن‌جایی که دکتر کریم مجتهدی، استاد رشته فلسفه غرب است و در این رشته تحصیل و تدریس می‌کند درباره چرایی پرداختن به آرا و افکار سهروردی چنین نوشته است:« شاید افرادی که تا حدودی با آثار قبلی نگارنده(مجتهدی) آشنایی دارند تعجب کنند از این که او با وجود تخصص در فلسفه‌های غرب، این‌بار به سهروردی و آثار و افکار او توجه پیدا کرده است! البته نگارنده نه، می‌تواند و نه می‌خواهد ادعای شناخت تخصصی سهروردی باشد، ولی از آنجا که او همیشه خود را دانشجو دانسته است، این حق را برای خود قایل است که افزون بر فلاسفه غرب، درباره آثار و افکار متفکران بزرگ ایران نیز به تحقیق و مطالعه بپردازد. در هر صورت  نگارنده از بدو بازگشت به ایران نه فقط همیشه توجه زیادی به افکار بزرگان فلسفه در ایران داشته است، بلکه همان‌طور که اشاره شد حتی برای تامل در جایگاه اصلی متفکران غربی، اعم از قدیم یا جدید، مطالعه و شناخت این نوع آثار را کاملا ضروری تشخیص داده است. جایگاه سهروردی برای فهم سیر تاریخی فلسفه در ایران و مقلیسه آن با سیر همین تاریخ در ممالک غربی، استثنایی و در خور تامل است و از این رهگذر به نکاتی می‌توان دست یافت.»

 در ادامه کتاب « سهروردی و افکار او» می‌خوانیم:« زندگی شهاب‌الدین سهروردی، پرماجرا بوده است و مسافرت‌های او که اغلب مسیر اصلی آنها نیز به نحو دقیق قابل تعیین نیست. شهرزوری، اولین زندگی‌نامه نویس شهاب‌الدین سهروردی، آثار او را نزدیک به پنجاه عنوان معرفی کرده است ولی در ضمن صریحا متذکر شده است که احتمالا او تصانیف دیگر نیز داشته است. البته در فهرستی که از شهرزوری در دست است، به هیچ وجه ترتیب تاریخی و موضوعی مطرح نیست و همچنین آثار فارسی، عربی، رساله‌های صرفا فلسفی، حکایات تمثیلی، متون نیایشی و نوشته‌های پراکنده دیگر نیز بدون مراعات تقدم و تاخر احتمالی آنها به لحاظ آموزشی، یکجا آورده شده‌اند.»

به اعتقاد دکتر مجتهدی که در این کتاب آمده است، متخصصان جدید‌تر، به ویژه آنهایی که نظر به جمع‌آوری و تنظیم کل آثار سهروردی داشته‌اند و دارند، نوشته‌های او را در شش گروه فهرست می‌کنند.

 وی می‌نویسد:« ولی نگارنده از آنجا که با کل آثار سهروردی به نحو مستقیم آشنا نیست، در اینجا ترجیح می‌دهد به آوردن همان تقسیم‌بندی متداول چهارگانه اکتفا کند و بحث‌های فنی‌تر را در این زمینه به عهده افرادی بگذارد که در این زمینه صاحب‌نظر محسوب می‌شوند: آثار تعلیمی، رساله‌ها به زبان رمزی، تفاسیر و تحریرهای متون قدیمی فلسفه، روایات و قرآن کریم و نیایش‌ها، مناجات و ادعیه.»

نویسنده بخشی از این کتاب را به افکار شهاب‌الدین سهروردی، اختصاص داده است. در بخشی از آن می‌خوانیم:« در بررسی یک نحله فلسفی خواه ناخواه مراحل و مراتبی وجود دارد و هیچ‌گاه به یک‌باره و به نحو دفعی انجام نمی‌گیرد. گویی در این فرایند، همیشه به تصورات قبلی ابتدایی و فرضیات غیر‌یقینی احتمالی نیازمندیم که به مرور بعد از آشنایی اجمالی به دست می‌آیند و صحت و سقم آنها فقط در مراحل نهایی قابل ارزیابی می‌شود. در هر صورت یک نحله فلسفی بدون حفظ پویایی ذاتی، به نتیجه مطلوبی نمی‌رسد و شاید حتی در اثر سهل‌انگاری، به ساختار بنیادی آن صدمه وارد بیاید و فهم درست آن مشکل شود. البته در این مواقع بصیرت و دانش عمومی ما مطرح است و به ناچار قصد و نیت خاص هر یک از ما نیز در بررسی و ارزیابی یک فلسفه سهمی دارد.»

از سهروردی تا افلاطون
از منظر دکتر مجتهدی در این کتاب، در مکتب شهاب‌الدین سهروردی سنخیت نفس را با سنت افلاطونی نمی شود انکار کرد، ولی در این زمینه به نحو خاص و مستقیم‌تر باید به افکار و نظرات افلوطین و افلاطونیان متاخر چون جامبلیک  و ابرقلس رجوع کرد. افلوطین در عین حال که خود دنباله‌رو افلاطون است، باز عمیقا مخالف هر نوع تفسیر عامیانه و سطحی از افکار افلاطون می‌باشد. به عقیده او حتی اگر هبوط اصلی را باید نوعی تضعیف دقت در نفس انسانی تلقی کرد، خاصه به این جهت که قوه حافظه انسان عمیقا مختل شده و در مظان تباهی قرار گرفته است. در هر صورت در این جهان، انسان امکان ارتقا و استکمال نفس خود را فراموش کرده است و به همین سبب نظریه تذکار افلاطون، در مورد بیداری سهم عمده‌ای پیدا می‌کند.

 خوانندگان علاقه‌مند به مباحث فلسفه اسلامی در ادامه این کتاب می‌خوانند:« در هر صورت سرنوشت اصلی انسان براساس نفس او تعیین می‌شود، زیرا نفس از سویی جنبه رخیصی دارد که متمایل به جسم است و از سوی دیگر جنبه رفیع و عالی‌ای دراد که توجه اصلی او را معطوف به عقل می‌سازد. نفس به لحاظی مملو از میل و شوق است و به لحاظ دیگر نسبت به امور بی‌اعتنا است. در هر صورت اطوار و حالات کثیر نفس را از نظر نمی‌توان دور داشت. گاه به امروز نزدیک می‌شود و گاه مجزا و تنها می‌ماند و گاه متمرکز و گاه پراکنده می گردد. گاه علاقه‌مند و گاه بی‌علاقه می‌شود و گاه از جهانی به جهان دیگر تمایل پیدا می‌کند و از جسم به عقل رو می‌کند و گاه از آن به جسم بازمی‌گردد. گاه با تخیل همراه می‌شود و پرتویی از خود را در جسم منعکس می‌کند و حتی عاشق آن می‌شود. گاه از عشق جسمانی دل‌زده می شود و به سوی امر متعالی تمایل می‌یابد. افلاطون حتی از نوعی «خلسه» و «برون سد» درباره نفس سخن گفته است. یعنی که موقعی نفس با عقل وحدت پیدا می‌کند و در نتیجه عوالم نفسانی، امیال، التهابات، و هیجانات خود را به فراموشی می‌سپارد. به همین دلیل ما از کل محتوای نفس نی‌توانیم باخبر شویم و فقط از آنچه همراه حس به ما می‌رسد و آن را ادراک می‌کنیم، می‌توانیم سخن بگوییم.»

«سهروردی و افکار او» دربردارنده بخشی با مووضع معرفت‌شناسی اشراقی» است. مجتهدی در این بخش به سنت‌های غربی اشاره کرده و نوشته است:« معمولا در سنت‌های غربی در عصر جدید مثلا در سنت جان لاک انگلیسی و بیشتر از آن در فلسفه نظری کانت آلمانی، وقتی صحبت از معرفت‌شناسی می‌شود، به ناچار امکانات فاعل شناسا به عنوان «من» که عزم شناخت می گیرند. البته در ارسطو با این که به لحاظ منطقی مطلبقت ذهن با خود ذهن مطرح است، ولی به هر ترتیب داده‌های مستقیم ادراک حسی زیر سوال نمی‌روند، بلکه عقل بر آنها صحه می‌گذارد، برخلاف فلسفه کانت که در آن شرایط ماتقدم کلی و ضروری همین داده‌ها تحت بررسی قرار می گیرند. با این حال ارسوط و کانت درباره معرفت‌شناسی، در یک مورد باهم موافق هستند و آن این‌که به هر ترتیب، شناسایی از حس آغاز می‌شود، حختی اگر با آن به اتمام نرسد و هیچ ‌یک از آن دو، مشارکت فاهمه را در تشکل شناسایی انکار نمی‌کنند. ولی سهروردی از آن دسته متفکرانی است که به سبب وحدت‌گرایی تام سعی دارند بیش از پیش فاعل شناسا و متعلق آن را به هم نزدیک سازند و آنچه را درباره اضافه اشراقی گفتیم، بعینه درباره مشاهده اشراقی نیز که نوعی تجربه اشراقی است و آغاز شناخت محسوب می‌شود، صادق بدانند.

«سهروردی و افکار او (تاملی در مابع فلسفه اشراق)» از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ۴۰۴ صفحه،  به قیمت ۲۴ هزار تومان منتشر شده است.