به گزارش فرهنگ امروز به نقل از تسنیم؛ "ایران برگر"، ادامه همان مسیر دغدغه مندی جوزانی برای فهم ایران است؛ از همان سال هایی که احساس کرد سینمای ایران در گونه دفاع مقدس به مرز اشباع رسیده است و به تاثیر مستقیم جنگ بر جامعه ایران با "جاده های سرد" و "شیر سنگی " و "در مسیر تندباد" پرداخت تا زمانی که "ایران برگر" را با همان دغدغه به روی پرده فرستاده است، در تمام این سال ها، او دغدغه ایران و مردم آن را؛ دغدغه ای که حتی در ساخته های تلویزیونی اش نیز به عینه قابل مشاهده است؛ دغدغه ای که مبنای اعتقادی کار اوست و گونه، منطبق با سوژه اش شکل می گیرد بنابراین جای تعجب نیست که کارگردان "شیر سنگی"، فیلمی با مختصات "بلوغ" را بسازد و یا "ایران برگر" را جلوی دوربین برده و از آن دفاع کند.
"ایران برگر" آشکارا نقبی به جامعه فئودال دارد و بیان دغدغه هایی که از آن زمان تا به امروز در سطح کلان جامعه وجود داشته و مردم را تحت الشعاع خود قرار داده است.یک فیلم اجتماعی که بیش از آن که بیانش اجتماعی و در راستای مختصات یک برهه تاریخی باشد، تصویری کاملا اجتماعی دارد با گویه ای طنز. البته که این گویه، نمی تواند وامدار ادبیات فکاهی در سینما باشد چون فیلمنامه، چنین نیتی ندارد بلکه خاستگاه قدرت در نگاه فئودال ها از گذشته تا به امروز به گونه ای حرکت کرده که لحن و بیان و عملکردشان، در نظرگاه داوری، مخاطب را به خنده وامی دارد.درست مانند مردم روستا که متوجه پخمگی نامزدهای خود، وعده ها و رفتارشان نیستند و خیلی راحت آن حرف ها را می پذیرند.
برگ برنده "ایران برگر" هم در همین قاطی نشدن با سینمای کمدی است و اینکه توانسته چارچوب های نگاه فئودال را در دل روستا به تصویر بکشد و یک فیلم اجتماعی داستانگو را آماده کند.
زیرکی جوزانی آن جایی است که حتی با وجود تببین ساختار چنین جامعه ای در فیلم خود، جلوی وسوسه کمیک شدن فیلمش را می گیرد.آن هم در شرایطی که همه چیز آماده یک کمدی موقعیت بسیار خوب فراهم بوده، او چنان نوک پیکان را به سمت نگاه و پیامدهای اجتماعی داستانش تغییر می دهد که حتی برخی اتفاقات آن، رنگ و بیان کلیشه می گیرد و مخاطب بارها آنها را در فیلم های متعددی دیده است و محصول آن، زایش نوعی اثر اجتماعی روز با انگاره های روانشناختی است.
در "ایران برگر"، نه موقعیت، سوژه قرار می گرد و نه کاراکترها در مقام ابژه هستند بلکه تفسیر از جامعه ای می شود که به عنوان ظرف، هم شرایط را به وجود می آورد و هم کاراکترها بر مبنای آن شرایط تربیت می شوند و به نوعی تابع اختیار فردی نیستند و بر مبنای جبر محیطی زندگی می کنند.این چارچوب جبری در "ایران برگر" به زیبایی ترسیم می شود و به دنبال آن، کاراکترها نیز به خوبی مطابق با چنین شرایطی آنالیز می شوند.حتی روشنفکر آنها نیز، بر اساس جبر محیطی دست به ارائه مانیفست می دهد و این، انطباق درست و دقیقی است که کاراکترها بر مبنای یک جامعه بخصوص حاصل می شوند.
حتی نوع برخورد چنین طرز تفکری با داده های روز نیز تماما بر مبنای جبر است؛ جایی که فیلمبرداران اسیر می شوند و احساس می شود آنها مخالف منافع عمل کرده اند تا جایی که آنها عزیز می شوند و در خدمت ساخت کلیپ تبلیغاتی به کار گرفته می شوند یا نگاهی که آنها به ابزارهای مدرنیته روز نظیر تبلت دارند، همه و همه به تاثیر و تاثر آدم های چنین جامعه ای در مقابل رخدادهای جدید به تصویر می کشد.
باید پذیرفت که "ایران برگر" چیزی فراتر از یک فیلمنامه با داده های یک اثر کمیک پینگ پونگی است که دو ضلع رقیب با یکدیگر دارند و همه چیز در اثر رقابت این دو ضلع به وجود می آیند؛ "ایران برگر" یک نگاه رئالیستی و در عین حال آرمان خواهانه دارد.نگاه ایده آلیستی فیلم که نشات گرفته از یک جریان خزنده و همیشگی و بدون فراز و نشیب در انگاره های فئودالی است و نگاه آرمان خواهانه نیز قاب دوربینی است که خود در نقش راوی ظاهر می شود و این گونه به مخاطب القاء می کند که چنین چیزهایی را ببیند و گویا نیشخندی به تمام آن حوادث و آدم ها و رفتارهایشان می زند.
"مسعود جعفری جوزانی" کارگردان بسیار زیرکی است؛ در همان سال هایی که کارگردانان ما به سراغ فیلم های دفاع مقدس می رفتند و این سینما را با داده هایی مشابه به مرز اشباع رسانده بودند، او به سراغ محصول این جانفشانی ها می رود و از امنیت و آرامشی می گوید که در بسیاری از نقاط ایران، مرهون زحمات رزمندگان ما بود و فیلم هایی می سازد که هنوز هم جزو برترین های کارنامه اوست و حال هم در شرایطی که سینمای نوین اجتماعی، محبوبیت فزاینده ای میان مردم و هنرمندان ما پیدا کرده، به سراغ نسخه جدیدی از روایت اجتماعی می رود که تامل بالا و نگاه از بالا به پائینی را می طلبد.
"ایران برگر" را نباید با عینک کمدی نگاه کرد؛ بلکه باید لنز آسیب شناسانه و روانشناسانه را به چشم زد و به دقت به تماشای این فیلم نشست.