به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ این کتاب پس از سخن ناشر به زندگینامه، تولد و تحصیلات، اوضاع فرهنگی و اجتماعی آبادان در آستانه ورود آیتالله قائمی و مبارزه با کسرویگرایی و تشکیلات بهائیت در آبادان میپردازد.
پس از این نوشتارها چهار بخش و زیربخشهای بسیاری تنظیم شده است. «فعالیتهای سیاسی آیتالله قائمی تا پیش از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲»، «فعالیتهای سیاسی آیتالله قائمی در دهه ۴۰»، «فعالیتهای آیتالله قائمی در دهه ۵۰» و «اقدامات فرهنگی و اجتماعی آیتالله قائمی در آبادان» چهار فصل این کتاب را تشکیل میدهد. آیتالله قائمی توجه خاصی به هنر و خصوصاً ادبیات داشت. از وی دفتر شعری به یادگار مانده است که در آن اشعار نغزی در مدح اهل بیت دیده میشود.
در مقدمه کتاب میخوانیم: «اسناد ساواک، یکی از زندهترین و مهمترین منابع شناخت انقلاب اسلامی و ماهیت رژیم پهلوی است. این اسناد ارزشمند نشان میدهند که در جریان مبارزت اسلامی و مردمی علیه آن حکومت دستنشانده، کسانی بودند که با در دست گرفتن جان خویش و بدون هیچ توقع مادی و دنیوی، به مرزبانی از سنگرهای قلعه محکم اسلامی پرداختند.»
«آیتالله عبدالرسول قائمی» پنجاه و دومین کتاب از مجموعه آثار «یاران امام به روایت اسناد ساواک» است. در این کتاب، اسناد مبارزاتی عالم فرهیخته و نستوه، مرحوم «آیتالله حاج شیخ عبدالرسول قائمی» در اختیار علاقهمندان گذاشته شده است. این مجموعه شامل اسناد موجود در پرونده انفرادی آیتالله قائمی در ساواک است که فعالیتهای ایشان را طول بیش از بیست سال -
از تاریخ ۹ فروردین ۱۳۳۷ تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بهمن ۱۳۵۷- دربرمیگیرد.
دستگاه امنیتی رژیم پهلوی با بهکارگیری تمامی روشها و شگردهای اطلاعاتی، وی را تحت نظر داشت و تمامی اقدامات او را که شامل تعقیب و مراقبت، شنود تلفن، کنترل مکاتبات و... بود، در پرونده او بایگانی کرد. اگرچه تاریخ تشکیل ساواک آبادان به سال ۱۳۳۷ هش برمیگردد، اما وی مبارزات خود را علیه ظلم و ستم حکام جور از زمانهای دورتر آغاز کرده بود. او با کیاست و فراست و زیرکی خاص خود و با رعایت کامل مخفیکاری، بسیاری از مجاهدتهایش را از دید و حیطه قدرت اهریمنی مأموران اطلاعاتی و امنیتی رژیم شاه مخفی نگهداشته بود که برای دستیابی به بسیاری از این مجاهدتها باید خاطرات و یادداشتهای همرزمان او را جستوجو کرد.
اوضاع فرهنگی و اجتماعی آبادان در آستانه ورود آیتالله قائمی
آیتالله قائمی در سال ۱۳۱۵ هش در اوج خفقان رضاخانی که حتی منبر رفتن نیز ممنوع شده بود، برای تبلیغ به آبادان رفت و چندماهی را مخفیانه، بدون استفاده از لباس روحانیت به ارشاد مردم پرداخت و سپس مجدداً به نجف اشرف بازگشت. حجتالاسلام دوانی در این مورد مینویسد: «در آبان سال ۱۳۲۴ هش به مکه معظمه مشرف شد و در مراجعت، از طریق کویت به آبادان وارد و چون عدهای از همراهان وی در حج، اهل آبادان بودند با آشنایی قبلی که با ایشان داشتند، چند روزی وی را مهمان نموده و از او به خوبی پذیرایی شایانی کردند. آیتالله قائمی که زمان رضاخان بدون عمامه به آبادان میآمد و پنهانی منبر میرفت، این بار [پس از شهریور ۱۳۲۰] با عمامه و به صورت یک روحانی کامل به آبادان آمده بود و منبرهایش که بسیار مؤثر بود گل کرد؛ بهطوری که از این مجلس تا مجلس دیگر، جمعیت بسیاری پشت سر او راه میافتاد.»
مبارزه با کسرویگرایی و تشکیلات بهائیت در آبادان
در این بخش آمده است: «احمد کسروی از جمله چهرههای ضددینی عصر پهلوی بود که با انتشار مجموعه آثاری در نقد اسلام و تشیع و نیز ادب و فرهنگ ایرانی، در دوره رضاخان، طرفدارانی پیدا کرد. وی با انتشار کتابهایی چون «علل گرایش به شیعیگری» و «ورجاوند بنیاد» و سلسله مقالاتی که در روزنامههای «پیمان» و «پرچم» منتشر میکرد، عملاً به مخالفت با تعالیم آسمانی اسلام پرداخت. وی که مدتی در خوزستان زندگی کرده بود، حدود پنج هزار نفر طرفدار فقط در آبادان داشت که نسبت به مقدسات مذهبی و بزرگان ادبی کشور جسارت میکردند و مبلغ الحاد بودند. محل فعالیت طرفداران کسروی «کتابخانه کسرویان» بود که در آنجا شخصی به نام «زندی» صاحب سینما ایران، جوانان و نوجوانان را دعوت میکرد و در کنار تبلیغ افکار کسروی، کتب وی را به رایگان در اختیار آنان قرار میداد.
مرحوم حجتالاسلام دوانی درباره تلاشهای آیتالله قائمی به هنگام اولین حضورش در آبادان و مقابله ایشان با طرفداران احمد کسروی میگوید: «وی به مدت ۸ شب نوشتههای احمد کسروی را نقل و با بیانات مستدل به آنها جواب داد. این اقدام تاثیر بسزایی در بیداری مردم و بازگشت بسیاری از منحرفین داشت. اقدامات آیتالله قائمی در آبادان سرانجام باعث شکست طرفداران کسروی شد. در یک مورد بسیاری از مومنین آبادان از «مسجد نو» حرکت کرده، ضمن تعطیل نمودن کتابخانه مذکور به فعالیت طرفداران کسروی در آبادان خاتمه دادند.
از دیگر فعالیتهای آیتالله قائمی در آبادان، مبارزه با تشکیلات بابیه و بهائیت بود که مجری سیاستهای استعماری انگلیس و آمریکا در میان مردم بودند. سران این تشکیلات که توان مباحثه مرحوم در منطقه جلوگیری کنند؛ اما با وجود این اقدامات وی هرگز عقب ننشست و تا آنجا پیش رفت که تعدادی از مسئولین بهائی شاغل در ادارات و خصوصاً شرکت نفت را تعویض کرد.»
فعالیتهای سیاسی آیتالله قائمی تا پیش از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲
در این بخش میخوانیم: «آیتالله قائمی به عنوان یک عالم دینی که اندیشه سیاسیاش ریشه در فقه شیعه داشت، دخالت در امور اجتماعی و سیاسی مردم را وظیفه شرعی خود میدانست. به همین دلیل از همان آغاز ورود به آبادان مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب و سیاستهای رژیم پهلوی را رأس فعالیتهای خود قرار داد. اقامت آیتالله قائمی در آبادان همزمان بود با سالهایی که رضاخان سیاست دینزدایی و دینستیزی را پیش گرفته، با بستن در حوزهها و گشودن مراکز فساد، مومنین را در موضعی انفعالی قرار داده بود. اگرچه در اوایل حکومت محمدرضا از فشارهای پلیسی دوره پهلوی اول بر مردم و بهویژه روحانیت کاسته شده بود، ولی جریان دینستیزی که بهوجود آمده بود، بهصورت فزایندهای همچنان ادامه داشت و با انحرافات اجتماعی که از سوی حکومت به جامعه تزریق میشد به شیوههای نوین این مشی را ادامه میدادند.»
فعالیتهای سیاسی آیتالله قائمی در دهه ۴۰
فعالیتهای سیاسی آیتالله قائمی در دهه ۴۰ چنین روایت شده است: «پس از تأسیس ساواک در اواسط دهه ۳۰، دستگاه امنیتی رژیم پهلوی بر آن شد تا افراد و جریاناتی را که با رژیم مبارزه میکنند، زیر چتر امنیتی خود قرار دهد. شهر آبادان به دلیل صادرات نفت و خارجیان زیادی که در آن زندگی میکردند، اهمیت سوقالجیشی ویژهای برای رژیم داشت. به همین دلیل، مرکزیت ساواک به جای اهواز در آبادان قرار داده شد. اولین برگ پرونده آیتالله قائمی مربوط به سال ۱۳۳۷ همزمان با تأسیس ساواک آبادان است که در آن به مأمورین ساواک ابلاغ شده تا در مسجد وی حضور یافته، ایشان را زیر نظر قرار دهند.
در گزارش دیگری در همین زمان آمده است که آیتالله قائمی از برگزاری جشن و مراسم دعا برای شاه جلوگیری کرده و مانع از حضور روحانیون در اینگونه مراسمات فرمایشی شده است. وی به دلیل عدم چراغانی سر در یتیمخانهای که تاسیس کرده بود، مورد حساسیت نیروهای امنیتی قرار گرفت. در سندی در این مورد آمده است: «شیخ عبدالرسول قائمی مانع از برقراری مجلس مزبور در مسجد نو گردیده و حتی اسائه ادب هم نموده است.»
همکاری با نیروهای انقلابی و تلاش برای زنده نگهداشتن نام امام خمینی(ره)
در بخش دیگری از کتاب درباره زنده نگهداشتن نام امام خمینی(ره) آمده است: «آبادان از معدود شهرهایی بود که با وجود فشارهای رژیم پهلوی بردن نام امام(ره) در منابر آن آزاد بود. آیتالله قائمی به خاطر درایت و محبوبیت و موقعیت ممتازی که در میان مردم داشت توانست آبادان را به محیطی مناسب و نسبتاً امن برای انقلابیون سراسر کشور تبدیل کند. سند زیر نفوذ آیتالله قائمی را بهخوبی نشان میدهد: «ناراحت کردن مشارالیه با توجه به موقعیت و محبوبیتی که در شهرهای قم و مشهد و بالاخص آبادان دارد و در پیش بودن مراسم جشنهای تاجگذاری از نظر این ساواک صلاح نیست.»
به گفته اسناد و خاطرات روحانیونی که به آبادان رفته بودند، آیتالله قائمی قبل از هر کاری آنها را نسبت به مسائل و حساسیتهای منطقه توجیه میکرد و در صورتی که برای آنها مشکلی ایجاد میشد، شخصاً مداخله و مأموران رژیم را متقاعد میکرد. آیتالله سید حسن طاهری خرمآبادی در این مورد مینویسد: «آبادان به خاطر هممرز بودن با عراق و به این دلیل که منطقه نفتی بود از حساسیت و اهمیت خاصی برخوردار بود. همین اهمیت و حساسیت سبب میشد تا رژیم، تمامی سعی و کوشش خودش را بهکار گیرد تا از هر گونه تنش و تشنج در این منطقه جلوگیری کند، چون جرقهای کافی بود تا این منطقه را به آشوب بکشاند. طبیعی است که هرگونه آشوبی در مناطق مرزی برای کشورهای دیگر نیز بهانه درست میکند تا به حرکتهایی دست بزنند.
دلیل دیگری هم داشت و آن اینکه آبادان پایگاهی بود برای انگلیسیها و آمریکاییها، چراکه مهندسین و تکنسینهای این کشورها در آن زمان صنهعت نفنت کشور را اداره میکردند. این بود که رژیم برای امنیت و آرامش آبادان اهمیت خاصی قائل بود، لذا اگر کسی در منبر به شاه کاری نداشت و فقط از دولت و نابسامانیهای کشور انتقاد میکرد، کاری به کارش نداشتند. اما اگر کسی میخواست کار را به تظاهرات و تشنج و جار و جنجال بکشاند، در آن صورت جلویش را میگرفتند. حتی بعد از تبعید امام و جلوگیری از بردن نام امام در شهرهای دیگر، در آبادان بردن اسم امام در منبر هم آزاد بود و متعرض کسی که نام امام را میبرد نمیشدند. میگفتند بگذار اسم امام را ببرند و با همین یک صلوات عقدههایشان را خالی کنند.»
ویژگیهای اخلاقی و سیره عملی آیتالله قائمی
در این بخش نیز به ویژگیهای اخلاقی و سیره علمی این روحانی مبارز اشاره شده است: «سیره عملی آیتالله قائمی از عوامل مهم نفوذ اجتماعی وی در بین عامه مردم بود. کمتر کسی است که به ملاقات آن مرحوم رفته باشد و درباره زندگی بسیار ساده و زاهدانهاش سخن نگفته باشد. آیتالله قائمی ارادتی خاص به اهل بیت عصمت و طهارت داشت و مانند بسیاری از اولیای خدا به تهجد و شبزندهداری و توسل و گریه بر حضرت اباعبدالله(ع) و تلاوت قرآن میپرداخت و با اذکار و ادعیه مأثوره-همواره و خاصه در ماه مبارک رمضان- مأنوس بود. از دیگر خصال پسندیده میتوان به صبر و شکیبایی، حلم، توکل، ایمان قلبی، دوراندیشی، وارستگی از وابستگیهای مادی و دنیایی و گشادهرویی و گشادهدستی اشاره کرد و در یک کلمه میتوان گفت که گویی حضرت آیتالله قائمی هر روز گفتار و کردار و پندار خویش را بر خطبه همام امیرالمؤمنین(ع) عرضه میداشت.
تواضع و فروتنی او زبانزد خاص و عام بود و از کسانی که به هر دلیل به ملاقات ایشان میرفتند به گرمی استقبال میکرد و با مزاحهای شیرین و ملیح و رفتار صمیمانه، آنان را مسرور و فضا را برای بیان مطالب گوناگون و پاسخ به سوالات آنان فراهم میکرد. با وجود زهد و تقوای ممتازی که داشت، هیچگاه مقدسمآب و عبوس نبود، جلسات انسی که با علمای همطراز خود داشت، همواره روحافزا و پرنشاط بود و او با مزاحهای متین و شیرین خود مجلس را گرم میکرد، ولی هیچگاه عبارتی زشت نگفت و سخنی که موجب آزار دیگران شود نفرمود. از غیبت کردن و غیبت شنیدن سخت بیزار بود و دیگران را نیز از آن نهی مینمود.
آیتالله قائمی در امر به معروف و نهی از منکر به افراد برجسته اجتماع در هر پست و مقام بیملاحظه بود. وی ملجأ و پناه بیچارگان و گرفتاران بود و هر کس هر نوع مشکلی داشت از طریق خاص خودش، به رفع آن میپرداخت، مثلاً مشکلات اداری مردم را به ادارات مینوشت و پیگیری نیز میکرد. در یک مورد کارگران شرکت نفت نوشت که باید برج آینده به حقوق ماهیانه کارگران اضافه شود. عدم توجه به این دستور و بیاعتنایی رئیس شرکت نفتن باعث واکنش ایشان شده و حکم داد که کارکنان شرکت نفت سر کار نروند. در نتیجه این حکم کارگران اعتصاب کرده و شرایط برای شرکت نفت بسیار سخت شد، لذا با افزیاش حقوق آنان موافقت گردید.»
چاپ نخست «یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله عبدالرسول قائمی» در ۶۷۲ صفحه، شمارگان یکهزار نسخه و بهای ۱۸ هزار تومان از سوی مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات منتشر شده است.