آخرین مهاجرانی که در هزاره اول ق.م از استپهای روسیه هنگام یک یخبندان شدید از راه های مختلف به فلات ایران روی آوردند اقوام ماد و پارس بودند. فرانسوا بوشه[۱] در کتاب «تاریخ لباس غرب» به این مطلب اشاره می کند: در ابتدای هزاره دوم، مردم استپ که قدمتشان در عین سادگی پیشرفته بود خانه های آسیایی و روسی شان را ترک نموده مجهز به سلاحهای جدید به کشورهای خاور میانه سرازیر شدند و ساکنان بومی را از سرزمینشان راندند. از مطالعه اوضاع و احوال این اقوام مهاجر پی می بریم که مادها و پارس ها در سرزمین خوش آب و هوایی می زیستند و به علت یخبندان ناگهانی مجبور به مهاجرت شده و به همین دلیل نیز از پوشاک گرم استفاده می کردند. جیمز لیور[۲] در کتاب تاریخ لباس[۳] می نویسد:
«پارسیان در سده ششم ق.م. بر تمدن بابلیان پیروز شدند. از آن جا که در شرایط اقلیمی سرد می زیستند لباس های گرم بر تن داشتند. اما به زودی این لباس های گرم را با پیراهن های (تونیک) حاشیه دار و رداهای نژاد مغلوب عوض کردند و اکنون علاوه بر پشم به ابریشم دسترسی داشتند که در چین تهیه می گردید و از طریق جاده طولانی ابریشم وارد فلات ایران می شد. ولی پوشش ویژه سر خود را حفظ کردند و آن عبارت بود از کلاه نرمی که یونانیان آن را فریجین می نامیدند و حدود دو هزار سال بعد انقلابیون فرانسه آن را به عنوان کلاه سرخ آزادی بر سر نهادند»..
مادها بخش قابل توجهی از فرهنگ پوشش آشوریان بویژه پوشش زنان را اخذ نمودند. سر پرسی سایکس[۴] درباره تجمل پرستی و شکوه دربار ماد نوشته است: «تفصیلی که درباره ماد نقل شده، تشریفات مفصل و هزاران خادم و البسهی سر و ارغوانی درباریان، و زنجیرها و گردن بندهای طلا و تجملات وافره آنها معلوم می دارد که تزئیناتی به تقلید دربار آشوریان داشته اند». در کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان[۵]» درباره لباس زنان در دوره مادها آمده است: «اصلی که باید در نظر داشت، این است که طبق نقوش برجسته و مجسمه های ما قبل میلاد، پوشاک زنان آن دوره (مادها) از لحاظ شکل (با کمی تفاوت) با پوشاک مردان یکسان است». زنان ماد نیز مانند مردانشان از پیراهن، شلوار، شنل، کفش و کمربند استفاده می کرده اند. گزنفون[۶] رنگ لباس مادها را بیشتر ارغوانی می داند. البته آثاری هم از این دوره به دست آمده است که مبین نوع دیگری از پوشاک در میان زنان مادی می باشد و آن نقش برجسته ای در کورنگان بهبهان است که زنان با تن پوشی ساده نشان داده شده اند. با این که این نقش برجسته مربوط به دوره ایلامی میانه می باشد، ولی نمایش الهه زن و مرد و نوع پوشش سرشان مبین آن است که این تن پوش ها باید مربوط به دوره پیش از هخامنشیان باشد و زنانی هم که در نزدیکی این صخره نقش شده اند همگی دامن هایی بر تن دارند که کوتاه تر از نقوش پهلویی است و به گفته آقای ضیاء پور یادآور زنان مادی در نقش های آشوری در نینوا است . در نقش برجسته دیگری نیز زنی در تن پوشی با آستین کوتاه و دامنی که بلندی آن تا مچ پا نمی رسد نشان داده شده است که در پایین دامنش شرابه هایی دیده می شود.
به گفته آقای ضیاءپور، در کتاب «هگمتانه» از حفریاتی که در همدان شده و آثاری که از طلاکاری های مادها بدست آمده به تفصیل یاد شده است، از جمله درباره زنگولههای تزئینی، شرحی جامع دارد و مورد استعمال آن نیز احتمال داده شده است:
«۳۳ عدد زنگ کوچک طلا ظاهراً در طرف داخل و پایین دامن لباس یا در نزدیک لبه شلوار یا در محل های دیگر لباس بانوان می دوخته اند. و هنگام راه رفتن صدای آهسته آنها بر تجمل و زینت صاحب لباس می افزوده است. تنها یکی از ۳۳ زنگ دارای آویز است و با حرکت دادن زنگ، صدای خفیف و مطبوعی شنیده می شود و بالای دو عدد آنها هم جای دوختن زنگ را به لباس، دارد. آویز و حلقه بقیه زنگ ها از بین رفته است».
پارس ها توسط کوروش، دولت ماد را از میان برداشته و سلسله هخامنشی را تأسیس کردند. آنها از نظر لباس همانند مادها بودند. در دوران هخامنشی ابنیهی شناخته شده ایرانی، تصویری از زنان ارائه نمی دهند. بدین لحاظ، شناخت بسیار کمی از جامه آنان در دوران مادها و هخامنشیان وجود دارد. با وجود این، تصاویر قلیلی از آنان در آثاری نظیر : پارچه ای در پازیریک، مهرهای یونانی- ایرانی، یادبنای ساتراپ، ابنیه ارگیلی[۷] در شمال غربی آناتولی و گلدان های فلزی کوچک به چشم می خورد. برخی اشارات نیز از سوی نویسندگان عهد کهن صورت گرفته، از جمله آنها، اشاره کتزیاس[۸] پزشک یونانی، به جامه «ساراپیس»[۹] پریزاد، مادر اردشیر دوم می باشد. در مورد پوشاک خاص زنان این دوره آمده است: «از روی برخی نقوش باقی مانده از آن زمان، به زنان بومی بر می خوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند، یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است. به زنان دیگری در آن دوره نیز بر می خوریم که بر اسب سوارند. اینان چادری مستطیل بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است». نقوش زنان مبین آن است که آنها معمولاً لباس درباری چین دار و کیتون پر حجم «ایونی»[۱۰] به تن می کردند. گاهی مواقع چنانچه در مجسمه های ارگیلی و «یادبنای ساتراپ» دیده می شود، زنان بالاپوشی چون چادر امروزی که سر و گردن را می پو شانید به سر می کردند. صورت در هر حال باز باقی گذاشته می شد. موها اغلب به صورت یک گیس بافته در پشت، رها می گردید. شایان توجه ترین مدرک به دست آمده در مورد لباس زنان در دوره هخامنشی، البسه واقعی پیدا شده در مقبره پازیریک است. البسه بیرون آمده از زیر خاک، شامل شنل یا خفتانی است کوتاه از پوست سنجاب که داخلش با خز مفروش و لبه هایش با نواری از پوست سیاه کره اسب، درست شده است و آستین های باریکی دارد که با تکه های موزون چرم دباغی شده، آراسته شده اند. از دیگر موارد، باشلقی است دو لایه از چرم ظریف که با پوست سیاه کره اسب، پوشانده شده و توسط قطعات چرمی متوازی الاضلاع، تزیین شده است که بر روی شانه ها قرار می گیرد، و سرانجام اینکه دو جفت چکمه نیز پیدا شده است. یکی از آن دو، لبه و رویه ای از چرم ظریف و قرمز رنگ دارد که به زیره دوخته شده و سطح زیرین آن با نقوشی فوق العاده تزیین شده است. دیگری چکمه ای است تا زانو با لبه ای پهن از پوست پلنگ، رویه ای چرمی و زیره ای سفت و کلفت از چرم، که سطح زیرین آن مزین می باشد. این تزیینات شگفت انگیز از آن جهت که شخص به صورت چهار زانو نشسته و پاشنه هایش معلوم می شد، چنانچه هنوز هم در آسیای مرکزی مرسوم است، بسیار به کار می آمدند. ظاهراً در سراسر امپراطوری هخامنشی از مد واحدی پیروی می شدهاست و زنان اشراف، چشم به دربار تخت جمشید داشته اند و میکوشیده اند از لباس پربهای درباری تقلید کنند. برای نمونه به نگارهای از سنگ آهک که از مصر به دست آمده و امروزه در موزه بروکلین نگهداری می شود نظری می افکنیم؛ این نگاره، زنی را با لباس چین دار هخامنشی نشان می دهد. چین های افقی جلوی لباس و پارچه ای که به خورد چینها داده شده و تشکیل قوس های مکرر را داده است، به وضوح همانی است که در لباس هخامنشی و در نگارههای تخت جمشید می بینیم. این لباس برش زیبایی دارد و در قسمت پشت تا زمین آویخته است. آستین ها نیز برشی گشاد و آویخته دارد. دست های نگاره در جلو به هم گره خورده و گردن بندی چند ردیفه از مروارید، مانند گردن بندی که از پاسارگاد به دست آمده بر گردن دارد. حلقه های بزرگی زینت بخش گوش ها شده و موها را نواری با نقش نیلوفر نگه داشته است. این نوار همانی است که اسلحه دارهای شاه در نگاره بیستون بر سر دارند. در آرایش مو نیز تقلید از آخرین مد نگاره های تخت جمشید را شاهدیم. موها کوتاه و به صورت دایره موج دار انبوهی پیرامون سر، درست مانند موهای شاه قرار گرفته است. بنا بر شواهد موجود در سوریه نیز از مد هخامنشی تقلید می شد. مثلاً تندیس های کوچک الهه هایی ظاهراً در حال زایمان از گل پخته، که به تعداد بی شماری در معبدهای ایشتار به دست آمده، در زمان هخامنشیان لباسی بر تن دارند که رگه هایی از لباس چین دار هخامنشی در آن دیده می شود. در میان آنها حتی نمونه هایی از الهه هایی دیده می شود که لباسشان به طور کامل لباس دربار هخامنشی است؛ حتی حاشیه هایی که قطعات مختلف لباس را از هم جدا می کند شبیه لباس هخامنشی است و در دست الهه یک گل نیلوفر به چشم می خورد. علاوه بر این، الهه کلاهی بر سر دارد که بیننده را به یاد کلاه شاه در تالار بار می اندازد. این کلاه در اینجا با نقش زیگزاگ تزیین شده است. همین لباس بر تن بانوان متشخص و ندیمه های ایشان بر پارچه گوبلنی نقش شده که در جنوب روسیه و در گورکان پازیریک پیدا شده است. برای لباس خانم ها در مقایسه با لباس ندیمه هایشان پارچه بیشتری به کار رفته است. این تفاوت را می توان از حاشیه های کنار لباس ها و نقش آستین ها تشخیص داد. این دیوارآویز متعلق به دوره هخامنشی شناخته شده و تاریخ آن قرن چهارم قبل از میلاد است. همین صحنه در هر یک از چهار گوشه، تصویر شده است. زنان لباس بلند و تزیین شده به تن دارند. هر چهار زن توری به سر دارند که از پشت سر آویزان است. دو زنی که نزدیک تر به عودسوز ایستاده اند تاج بر سر دارند، موهایشان محکم بسته و پشت سرشان جمع شده است و یک دست به علامت خوشامدگویی بلند است. ضمن اینکه در دست دیگر گلی (نیلوفر) قرار دارد. به کلاه کنگره دار در بالا اشاره کردیم. روی این کلاه چادری نیز پوشیده شده است.
در اشیای متعلق به گنجینه جیحون نیز زنانی با لباس پارسی شناسایی می شوند. بر یک مهر استوانه ای شکل از جنس سنگ یمانی متعلق به قرن پنجم قبل از میلاد زنی نقش شده که بر تخت سلطنت با شکوهی نشسته است و پاهایش روی چهارپایه کوچکی قرار دارد. او لباس پارسی با تور و تاج کنگره دار به تن دارد و در دست راستش یک گل است. در مقابل او زنی کوچکتر پرنده ای را به سوی او آورده و زن سومی پشت یک عودسوز ایستاده است. زن سوم مانند زن بر تخت نشسته تاج و تور بر سر دارد.
در میان وسایل آرایش، سرمه دان هایی از برنز یافت شده که اغلب به هیئت یک زن ساخته شده است. به عنوان مثال در مجموعه فروغی، زنی که به صورت سرمه دان ساخته شده لباس هخامنشی بر تن دارد. از پشت سر زن گیسوان بلندی آویخته است و بر گردن، گردن بند پهنی از مروارید به چشم می خورد. دسته کلاهک سرمه دان کمی بلندتر گرفته شده و روی آن یک پرنده نشسته است. در سرمه دان دیگری که از گور زنی در کیش به دست آمده، لباس چین دار هخامنشی تکرار شده و تندیس موی کوتاه مجعدی دارد.
همانطور که شرح داده شد، لباس بلند و پرچین، که همواره در نگاره های تخت جمشید به چشم می خورد و شاه نیز آن را بر تن دارد، لباس مشخص هخامنشی است. گزنفون می نویسد: «کوروش این لباس را از مادی ها برگرفته بود و تمامی کارکنانش را متقاعد کرده بود تا آن را بر تن کنند. ظاهراً وی معتقد بود که این لباس نقص بدن اشخاص را می پوشاند و آدمی را زیبا و بلندبالا نشان می دهد». با اطلاعاتی که اینک در دست است طرح این لباس ها ایلامی و از نوعی است که ایلامی ها در نگاره های آپادانا بر تن دارند. در عین حال لباس ایلامی ها در اصل به مراتب کم کارتر و هنوز به گشادی زمان داریوش نبوده است. نگاره ها می گویند که آخرین مرحله تکامل این به زمان داریوش می رسد. بحث های زیادی درباره طراحی، برش و دوخت این لباس ها شده است. برخی می گویند پارچه ای ساده است به طول دو قد انسان و به عرض دو دست باز با سوراخی برای سر. برخی هم آن را لباس دو تکه بسیار پرکاری می دانند که حاصل هنر خیاطان و استادکاران ممتاز بوده است. نگاره های شوش برای بازیابی شکل واقعی این لباس کمک مؤثری است، هاید ماریکخ[۱۱] در کتاب از زبان داریوش طرح این لباس را چنین شرح می دهد:
«هر لباس از سه قطعه پارچه متفاوت درست شده که به کمک حاشیه ها از یکدیگر مشخص می شود. حاشیه ها در همه لبه ها و کناره ها به چشم می خورد. بالاترین قطعه لباس پارچه ای است که روی شانه ها قرار می گیرد. این پارچه از این مچ دست تا آن مچ را در بر می گیرد، سوراخی برای عبور سر در میان دارد و در قسمت جلو تا روی سینه و در پشت روی شانه ها را پوشش می دهد. بعد پارچه یکرنگی است به طرف پایین بدن؛ در جلو تا کمر و در پشت تا زیر نشیمنگاه. مخصوصاً به کمک حاشیه پارچه به خوبی می توان دریافت که پارچه در طرف جلو کمی بالا زده شده و از همین روی، چین های عمیقی پدید آمده است. قطعه سوم پارچه ای است نقش دار که به صورت لنگ بسته می شود و در پشت و جلو قدی یکسان دارد. در پهلو که این قطعه به هم وصل می شود به کمک حاشیه پارچه به خوبی مشخص می شود که لبه پایین کمی کوتاهتر است. این حالت را با اندکی بالا کشیدن لبه پارچه به وجود می آورده اند. از چین های پشت دامن لباس پیداست که این چین ها کمی به طرف جلو و بالا کشیده شده است. بنابراین پارچه های قسمت پایین لباس را با چین هایی رو به جلو و سربالا به هم می دوخته اند. برای قرار گرفتن دقیق این چین ها همانطور که در نگاره های تخت جمشید دیده می شود باید که در حاشیه بالا به لباس دوخته شوند. در حالی که پارچه در پشت دامن با قوس های افقی بزرگی دور بدن قرار می گیرد، پارچه قسمت جلوی دامن از عرض روی هم جمع می شود و با چین های مخروطی شکل به پایین می آویزد».
علیرغم توضیحات مفصل خانم کخ، به نظر می رسد این لباس از دو قطعه مجزا تشکیل یافته باشد. بخش جلویی قطعه فوقانی که آزاد گذاشته می شود، گشادی و راحتی زیادی به آستین ها می بخشد. قطعه تحتانی نیز بنا بر نحوه تنظیم کمربند چهار یا هشت چین گرد را در قسمت جلویی لباس به وجود می آورد. پیچیدگی این جامه، اهتمام پارس ها به زیبایی را نشان می دهد.
بدین ترتیب راز لباس های چین دار بسیار بلندی گشوده می شود که انتهای آن روی زمین کشیده می شد. همچنین ایرانیان در دوران هخامنشی از شلوارهای گوناگونی استفاده می کردند. ویژگی جالب این شلوارها رنگین بودن آنها بوده و یونانیان آن را «آناکسی ریدیس» نام نهاده بودند. در نقوش تابوت سنگی اسکندر (واقع در استانبول) ایرانیان ملبس به شلوارهایی زیبا در رنگهای آبی، زرد، بنفش، و قرمز؛ و گاهی مزین به نقش مایه های گلدار، به تصویر کشیده شده اند. آنها پای پوش ویژه خود را که بسته ای بود از چرم نرم با نوکی به عقب برگشته حفظ کردند. در واقع مهم ترین نوآوری ایرانیان پوشیدن شلوار بود که بعدها لباس خاص آنان تلقی شد و اگر بتوان به سوابق پراکنده موجود اعتماد کرد زنان نیز آن را می پوشیدند.
[۱]Francois Boucher (۱۷۰۳- ۱۷۷۰)
[۲]James laver (۱۸۹۹- ۱۹۷۵(
[۳] A Concise History Of Costume, Thames and Hudson. London, ۱۹۶۹
[۴]Sir Percy Sykes (۱۸۶۷- ۱۹۴۵)
[۵]پوشاک باستانی ایرانیان تا پایان دورهٔ ساسانیان: جلیل ضیاءپور، انتشارات اداره کل موزهها و فرهنگ عامهٔ وزارت فرهنگ و هنر، تهران: ۱۳۳۲
[۶]Xenophon (۴۳۰- ۳۵۴ BC)
[۷] Ergili
[۸]Ctesias of Cnidus (۴۱۵- ۳۹۸ BC)
[۹] Sarapis
[۱۰] Ionic
[۱۱]Marie Koch Hyde (۱۹۴۳- )