به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ سیدصادق حقیقت در گفتوگو با نشریه «گفتمان الگو» تصریح کرده که علم دینی الگوی خاص خودش را لازم دارد و با هر الگو و مبانی معرفت شناسانهای سازگار نیست. او که از نظریهای به نام «همروی» در حوزه علم دینی دفاع میکند معتقد است؛ از منظر روششناسانه نمیتوانیم به یک روش اکتفا کنیم؛ بلکه باید از مزایای روشهای مختلف بهرهمند شویم.
سیدصادق حقیقت در ابتدای این مصاحبه تصریح میکند: «تولید علم دینی نیازمند الگوی خاص خودش است. با الگوی اثبات گرایانه هم نمیتوان علم دینی یا علم اسلامی داشت. کسی که میخواهد از علم دینی یا علم اسلامی سخن بگوید، باید ناقد الگوی پوزیتیوستی باشد، مفروضات و مبانی معرفتشناسی پوزیتیویستی با علم دینی و علم اسلامی سازگار نیست.»
وی در رد مفروضات اندیشههای غیردینی میافزاید: «به طور مثال الگوی اومانیستی، الگوی مدرن و الگوی پست مدرن مفروضات معرفتشناسانه و الزامات اندیشهای دارد که با علم دینی سازگار نیست. به این دلیل که در الگوی مدرن، انسان محور جهان قرار گرفته است که از آن به اومانیسم تعبیر میکنیم، اما در الگوی علم دینی خداوند در مرکز جهان نشسته است و همه چیز بر اساس خداباوری تفسیر میشود.»
حقیقت با اشاره به اینکه خود نظریه به نام «همروی» معتقد است تصریح میکند: «اگر کسی بخواهد الگویی برای علم دینی تعریف بکند باید به نقد مبانی سکولاریسم بپردازد. بنده شخصاً بر اساس نظریه همروی معتقد به نوعی علم دینی هستم و به همان میزان نظریه همروی که بنده دنبال میکنم، ناقد نظریات سکولاریستی است.»
وی توضیح میدهد: «نظریه همروی به همان اندازه که با روشنفکری دینی و سکولاریسم فاصله میگیرد، با رویکرد حداکثری از دین نیز مرزبندی دارد. بر اساس رویکرد حداکثری، دین به تمامی نیازهای انسان، حتی در حوزه مسائل سیاسی و اجتماعی، پاسخ داده است. بر اساس نظریه همروی، دین در مسائلی که عقل بشر نیازمند وحی بوده، دغدغه ورود داشته است، و بقیه مسائل را به عقل انسانی واگذارده است.»
تکثر روشی
عضو هیئت علمی دانشگاه مفید قم معتقد است: «روشهایی که ما با آنها در علوم اجتماعی و انسانی سروکار داریم به دو دسته اساسی تقسیم میشود. یکی روشهای سنتی است و دیگری روشهای مدرن و پسامدرن. روشهای سنتی مثل روش اجتهاد مبنای علم دینی محسوب میشود که ما از آنها بینیاز نمیشویم و ابزار فهم دین است. اما نکتهای که وجود دارد این است که امروزه با بررسی روشهای مدرن و پسامدرن ما به نتایج و دستاوردهای جدیدی میرسیم که بر فهم ما از دین تأثیرگذار است. به این معنا که در بین روشهای مدرن و پسامدرن، روشهایی وجود دارند کهگاه با به کار گرفتن آنها وگاه با الهام گرفتن از آنها میتوان فهم دینی خود را پالایش کرد.»
وی میافزاید: «به طور مثال، در بین این روشها ما به روشهای هرمنوتیکی برخورد میکنیم که تعریف آن عبارت است از دانش فهم متن. امروزه در نظریههای هرمنوتیکی چه در بین نظریههای مدرن و چه در بین نظریههای پسامدرن، روشهایی برای فهم متن معرفی شده است که بسیاری از آنها میتواند به فهم ما از دین و ساختن الگوی علم دینی کمک بکند.»
حقیقت نتیجه میگیرد: «از منظر روششناسانه ما نمیتوانیم به یک روش اکتفا کنیم؛ بلکه از مزایای روشهای مختلف میتوانیم بهرهمند شویم. برای ساختن الگوی علم دینی همان قدر که ما به روشهای مدرن نیاز داریم، به اسلوب و روشهای سنتی هم نیاز داریم. اگرچه این روشها در بدو امر غیر قابل جمع و متناقض به نظر میرسند، ولی با نوعی دست کاری و پیدا کردن راه سوم میتوان بین این روشها جمع کرد.»
نظریه همروی
نویسنده کتاب «روششناسی علوم سیاسی» با اشاره به اینکه اصطلاح «همروی» (confluence) توسط ویلیام جیمز برای استفاده از روشهای مختلف در راستای عمل گرایی استفاده شده، نظریه خود را در چهار سطح قابل بررسی میداند:
«۱ ـ همروی روشهای معرفتشناسانه: به این معنا که روشهای مختلفی که برای معرفت وجود دارد، در یک جا با هم تلاقی میکنند و راه حل سومی به ما ارائه میدهند. به طور مثال متفکران مختلف از عقل و نقل در منابع اسلامی بحث کردند و بسیاری از متفکران اسلامی معتقدند عقل و نقل در عین اینکه با هم تضاد ندارند، بلکه مؤید یکدیگر هم میتوانند باشند و در نهایت به یک جا میرسند. این مسأله برای روشهای دیگر معرفت مانند نقل، تجربه و شهود هم صادق است.
۲ ـ همروی روششناسانه... بسیاری از متفکران معتقدند که ما با مبنا قرار دادن تکثرگرایی روششناختی میتوانیم روشهای محتلف را جمع کنیم. جمع کردن روشهای مختلف با اصطلاحات متفاوتی تعبیر شده است. مثل راه سوم، ترکیب، هم نهادسازی و اصطلاحی که بنده به کار میبرم یعنی همروی. همروی روششناسانه میتواند در جمع بین متن گرایی (textualism) و زمینه گرایی (contextualism) کارایی داشته باشد. به این معنا که روشهای علوم اجتماعی اساساً به دو دسته زمینه گرایانه و متن گرایانه تقسیم میشود. اساساً فلسفه قارهای «زمینه گرایانه» و فلسفه تحلیلی «متن گرایانه» است. امروزه راه حل سومی خصوصاً در مکتب کمبریج و مشخصاً در آرای «کوئنتین اسکینر» رایج شده است که بر اساس آن بین «متن گرایی» و «زمینه گرایی» را میتوان ترکیب کرد و به راه حل سومی رسید. همچنین اعتقاد من این است که میتوان بین روشهای کمی، کیفی و تفهمی جمع کرد.
۳ ـ همروی ادله فرامتنی و متنی: که به شکل خاص در رشته علوم سیاسی به همروی «فلسفه سیاسی» با «فقه سیاسی» مبدل میشود... فلسفه سیاسی و فقه سیاسی با هم متضاد نیستند، بلکه با هم تعاملاتی دارند و میتوانند دستاوردهایی داشته باشند که مزایای هر دو را در درون خودشان داشته باشند.
۴ ـ همروی سنت و تجدد: همان طور که مرحوم نائینی حدود صد سال پیش نشان داد، مفاهیم متجددانه قابل جمع با سنت هستند و میتوان بر این اساس از همروی سنت و تجدد هم سخن گفت. در مجموع میتوان گفت تکثرگرایی روششناختی و همروی در چهار بعد میتواند به شکل گیری پارادایم دینی کمک بکند.»
.............................................................
* گفتوگوی فوق الذکر در صفحات ۴۴ و ۴۵ از شماره ۷ نشریه «گفتمان الگو» با عنوان «همروی تعبیر دیگری از تکثرگرایی روششناختی» منتشر شده است.