به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست «دلایل خواندن و نوشتن فلسفه برای کودکان» با حضورحسین شیخ رضایی، عضو هیأت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و لیلا حبیبی از پژوهشگران حوزه فلسفه برای کودکان، در سرای اهل قلم کودک و نوجوان نمایشگاهبینالمللی کتاب تهران برگزار شد.
شیخ رضایی در ابتدای نشست، به ارائه تاریخچه کوتاهی از فلسفه برای کودکان پرداخت و گفت: فلسفه برای کودکان در ایران معادل (فَبَک) و در خارج از کشور معادل (P۴C) ومحصول فکر و اندیشه فیلسوف و استاد دانشگاه آمریکایی به نام لیپمن است. چرایی روی آوردن این فیلسوف به موضوع فلسفه برای کودکان به اینجا برمی گردد که او احساس کرد دانشجویان آن دوران – زمان جنگ آمریکا و ویتنام- ضعفهای استدلالی مهمی دارند ولی دوره دانشگاه برای آموزش اینچیزها دیر است و باید روشهای استدلال و فکر کردن را از کودکی به افراد آموخت از آن پس موضوع فلسفه برای کودکان مطرح شد.
وی ادامه داد: هدف از برنامه فلسفه برای کودکان تشویق آنها به فلسفهورزی و فکر کردن است و قرار نیست که به او چیزی مثل درس های تاریخ، هندسه، جغرافی و... آموزش داده شود. به عقیده لیپمن داستان، ابزاری است که از طریق آن میتوان فلسفهورزی را به خوبی به کودکان یاد داد. مثلاً «درخت بخشنده» سیلوراستاین، داستان تعامل یک کودک با یک درختی است که بیاندازه می بخشد، این داستان بهصورت بالقوه دارای چندین مفهوم است که قابلیت آن را دارد به بحثهای فلسفی تبدیل شود، مثل اینکه اینکه حد و اندازه بخشیدن چقدر است، بخشیدن افراطی تا چه حد قابل توجیه است و سوالاتی از این قبیل. البته علاوه بر داستان، ابزارهای دیگری مثل تصویر، نقاشی، موسیقی، فیلم و بازی هم رایج است. به عنوان مثال در دروسیه، این آموزش ها از طریق بازی و در كشورهای اسکاندیناوی از طریق داستان به کودکان داده می شود.
عضو هیأت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در ادامه افزود: مولفه اصلی فلسفه برای کودکان دیالوگ یا همان گفتگوست. موضوعی که متأسفانه در سیستم آموزشی ما خیلی رایج نیست؛ چنانچه مشاهده میکنید حتی در همین سخنرانی ها، شما شنونده و منفعل هستید و ما سخنران. در سرکلاسهای درس هم همینطور است که معلم درس میدهد و بچه ها باید گوش دهند و یاد بگیرند، اما برای آموزش فلسفه به کودکان باید حتما دیالوگ برقرار شود، آن هم دیالوگ های معنادار و قابل بحث نه کوتاه و بیمعنی و هدف.
شیخرضایی با تأکید بر دو موضوع اصلی در این گفتگوها گفت: در خصوص گفتوگوهایی که در این داستان ها به وجود میآید باید دو موضوع را در نظر گرفت: اول اینکه این داستان های فلسفی برای کودکان باید شخصیت و بالتبع نظرات متنوعی داشته باشد و در خودِ داستان باید دیالوگ وجود داشته باشد؛ یعنی کودک حرف یا سوال یک نفر را بخواند و در ادامه حرف و پاسخ طرف مقابل را. نکته دوم اینکه زمان اجرای این امر یعنی آموزش فلسفه برای کودکان بسیار مهم است، به این دلیل که کتابهاي (فبك) بايد در حلقه كندوكاو اجرا شود، چون كتاب به تنهایی نمی تواند ابزار موفقی برای اين آموزش باشد، بلكه بايد اين ديالوگ ها و تمرينها در جمع های گروهی صورت بگيرد تا آنها با يكديگر وارد بحث بشوند. به عبارتی موضوع و ديالوگهای داستان، بايد به صورت غيرمستقيم به آنها نشان دهد كه چگونه ديالوگ كنند و به نوعي نقش سنتي معلم به متن منتقل مي شود.
نويسنده «آشنايی با فلسفه ذهن»، در ادامه اين نشست به موضوع بازنويسی متون كلاسيك هر ملتی براي كودكان پرداخت و توضيح داد: اگر بخواهيم از متون كلاسيك و سنتی خودمان برای آموزش فلسفه به كودك استفاده كنيم، ابتدا بايد اين ذهنيت كه چون اين ها متون كلاسيك و سنتی هستند، پس به آنها نبايد دست بزنيم و تغييرشان بدهيم، را عوض كنيم. به عبارتي نبايد از همان سنت فكری با همان چارچوب و قواعد پيروی كنيم، بلكه بايد آن متون را دستمايه داستان و مباحث فلسفی برای كودك قرار بدهيم تا برای كودك قابل فهم و مفيد باشد. بنابراين اگر می خواهيم با داستان های سعدی يا فردوسی اين كار را بكنيم، نبايد تصور كنيم كه چون سعدی يا فردوسی است، نبايد تغييرش داد.
وي در پايان اضافه كرد: نكته خيلی مهمی كه در رابطه با فلسفه برای كودكان وجود دارد اين است كه برنامه فبك يا همان فلسفه برای كودكان، برنامه مجزايی نيست كه برای آن ساعت و مكان خاصی را در نظر بگيريم و بگوييم خب از اين ساعت تا فلان ساعت برای بچه ها داستان های فلسفی میخوانيم، بلكه بايد اين برنامه در ساير برنامههای درسی و حتی چالش های روزمره او وجود داشته باشد تا به فلسفهورزی عادت كند و ياد بگيرد.
حبیبی، سخنران ديگر اين مراسم در ادامه این نشست گفت: داستانهای فلسفی باید ویژگیهای متعددی داشته باشند؛ مثلاً اینکه این داستانها باید محتوای فلسفی داشته باشند و به نوعی پرسش فلسفی مطرح کنند. به عبارتی فقط طرح مفاهیم فلسفی کافی نیست. علاوه براین، داستان باید چالشبرانگیز و کندوکاو پذیر باشد نه اینکه به صورت مستقیم در پی انتقال آموزه یا تعالیم اخلاقی خاصی باشد.
وی در خصوص پایانبندی داستان های فلسفی توضیح داد: پایانبندی داستانها باید به گونهای باشد که بعد از خواندنشان ذهن ودک درگیر شود نه اینکه بعد از تمام شدن کتاب، آن را ببندد و با خیال آسوده بخوابد. علاوه براین فرهنگپذیر و بومی بودن داستانها هم مهم است.
اين پژوهشگر حوزه فلسفه برای كودكان درخصوص چگونگی تبدیل متون کلاسیک به ادبیات فلسفی گفت: داستانهای کلاسیک در پی انتقال تعالیم و آموزههای اخلاقی هستند اما در داستانهای فکری باید آموزش مستقیم این تعالیم حذف و در عوض دیالوگ ها بیشتر پرورش داده شود به عبارتی وجه تلقینی داستانهای کلاسیک باید از بین برود.