به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ سمینار «عقل و دین» با دعوت بنیاد مطالعات اسلامی در برلین و کلیسای کاتولیک دومینکنها و با حضور برخی از اساتید شیعه از ایران و اساتید اروپایی از اول می تا سوم می در شهر کلن آلمان در هتل دومینکنها برگزار شد.
اساتید پروفسور لگنهاوسن و حجت الاسلام و المسلمین نواب و حجت الاسلام والمسلمین دکتر حبیب الله بابایی از قم و دکتر طباطبایی و دکتر مصلح از دانشگاه علامه طباطبایی و برخی از اساتید و دانشجویان ایرانی مقیم آلمان در این سمینار حضور داشتند.
گزارش حجت الاسلام دکتر بابائی، عضو هیات علمی و مدیر گروه مطالعات تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی از شرکت در همایش «عقل و دین» شهر کلن را با هم می خوانیم:
در این نشست اساتید مختلفی به ارائه بحث پرداختند که هر یک از آنها با رویکردی نسبتاً متفاوت به بحث میان عقل و دین در حوزه نظر و عمل (واقعیات دین در زندگی امروز اروپاییان) پرداختند و از آن فرصتی فراهم ساختند برای گفتگوی میان مسیحیت کاتولیک و شیعیان. این نشست اولین گفتگوی این فرقه با شیعیان ایرانی بود. به گفته برخی از دومینکن ها در این کنفرانس، برخی از ایرانیان معاند در آلمان تا کنون مانع برگزاری چنین نشست هایی شده اند و آن را مایه تقویت نظام آخوندی در ایران دانسته اند.
در این سمینار مقالات به چند شکل و در چند موضوع مطرح شد: برخی از مقالات که بیشتر از سوی محققان ایرانی بود درمورد کلیاتی از آموزه های اسلامی در باب «عقل» بود. برخی دیگر از مقالات هم در مورد متدولوژی و مبانی گفتگو از منظر متفکران غربی مانند هایدگر و هگل و هابرماس بود که از سوی برخی از اساتید ایرانی ارائه گردید. آنچه محققان کاتولیک ارائه کردند بیشتر با رویکردی الهیاتی و با سطحی نسبتاً متمایز مطرح شد که قابل اعتنا و محل تأمل بود. در میان پرزنت هایی که از سوی دومینکن ها انجام گرفت برخی از گزارشها که از وضعیت سکولاریزاسیون در آلمان و جایگاه اسلام در نگرش عمومی آلمانیها مطرح شد شگفت انگیز بود.
در این گزارش وضعیت اسلامهراسی در آلمان و آمارهای آن تکاندهنده بود: اینکه ۸۵ درصد مدارا و گشودگی به دیگران را ضروری می دانند، ۶۱ درصد تکثر دینی را قبول می کنند ولی بیش از نیمی آلمانی ها اسلام را تهدید می دانند و تنها ۲۵ درصد آلمانی ها به اسلام به عنوان ظرفیت نگاه میکنند. گویا اسلام در میان آلمانیها دین محسوب نمیشود. نکتۀ جالب اینکه آلمانی های شهری گشودگی بیشتری نسبت به اسلام نشان میدهند. در شهرهایی که مسلمانان کم هستند، بدبینی به مسلمانان بیشتر و در شهرهایی که مسلمانان زیاداند بدبینی به آنها کمتر است.
مهمترین حاصل این کنفرانس، علاوه بر متن کنفرانس که نکات خوبی دربرداشت، آشناییها و ارتباطات و گفتگوهای موثرتری بود که در حاشیه این سمینار میان اندیشمندان ایرانی و دومینکن های کاتولیک رخ داد.
بعد از سمینار روزهای یکشنبه و دوشنبه از مدفن آلبرتوس مگنوس و کتابخانه توماس آکویینی در شهر کلن و کلیسای جامع دم Dom و مراکز تاریخی و قدیمی این شهر کهن بازدید کردیم. شاید مهمترین قسمت این سفر، بازدید از کتابخانه توماس آکویینی بود که علاوه بر تکنولوژی پیشرفته کتابداری، وجود میراث کتابهای قدیمی و نفیس در این کتابخانه بسیار اهمیت داشت. برخی از این کتابها به لحاظ تاریخی متعلق به هزار سال قبل بودند و بیمه برخی از آنها بیش از ۵ میلیون یورو در سال بود.
ملاحظاتی در باره چنین سمینارهایی وجود دارد که باید در سمینارها و گفتگوهای آینده مد نظر قرار گیرد:
- گفتگو میان دو نهاد دینی و ایمانی در متدولوژی، منابع، موضوع، و زبان گفتگو با گفتگو میان دو نهاد علمی و دانشگاهی فرق دارد. خلط بین این دو ما را از گفتگوی بین الادیان دور می کند و در انتزاعیات نظری و فلسفی گرفتار میسازد و مناقشات نظری و فاصلههای فکری را در میان ادیان و همین طور مذاهب بیشتر و عمیقتر میسازد. در گفتگوی میان ادیان باید بتوان ظرفیتهای مشترک ایمانی را رصد کرده، همدلیها را کشف کرد و در طی طریق و سلوک عرفانی و دینی و همین طور در حل معضلات الهیاتی و نحوه مواجهه دین با وضعیت فرهنگ سکولار به یکدیگر مدد رسانید.
- نکته مهم دیگری که در این گفتگوهای ایمانی و حتی علمی باید مورد توجه و تأکید قرار گیرد، این است که هر طرف به جای سخن گفتن از سنت فکری طرف مقابل، باید از سنت فکری خودشان سخن بگوید. لیکن باید مسئله ها مشترک، روشن، و گفتگوها با عنایت به منطق و فرهنگ و زبان طرف مقابل بازگو شود تا پیشرفت در گفتگوها به لحاظ علمی و عملی ممکن گردد.
- برای توفیق در این مرحله و برای اینکه بتوان سنت فکری خود را در موضوعات مختلف ارائه کرد، لازم است که ما موضوعات کلان، کلی و مبهم در تراث فکری خود را در ارتباط با مفاهیم جامعه مدرن منقح کرده و در پاسخ به نیازهای انسان معاصر امروز، نظریات خود را آماده کنیم. بدون چنین فرایندی همواره در کلیات مبهم باقی می مانیم و عملا در ارتباط موثر علمی و ایمانی توفیقی به دست نخواهیم آورد و اندیشه اسلامی نیز در عمل به حاشیه خواهد رفت.
- نشستها و گفتگوهای علمی و دینی تنها برای دانشمندان موثر واقع میشود، ولی برای عموم مردم اثری ندارد. پدیده اسلام ستیزی و نازیسم مدرن و جریان پگیدا (که این بار در پی حذف اسلام از اروپاست) را باید در یک فرایند فرهنگی و اجتماعی کنترل کرده و پاسخ داد. برای تغییر جو فرهنگ اسلامستیزی در کشورهای اروپایی باید راهکارهای فرهنگی، هنری و رسانهای را دنبال کرد و مهمتر از این باید هجرتها و رفت و آمدهای برونمرزی علمای مسلمین توسعه پیدا کند تا بتوانند علاوه بر تأثیر علمی، تأثیری فرهنگی در توده مردم ایجاد کنند.
- نکته پایانی اینکه موضوعات مهم پژوهشی در این سفر در مقایسه با سفر پیشین به آمریکا به نظرم رسید که باید در پروژه های غربشناسی مورد مطالعه و تأمل قرار بگیرد: اینکه سکولاریسم در اروپا با سکولاریسم در آمریکا چه تفاوتی دارند و در این میان سهم پروتستانتیسم در آمریکا و مسیحیت کاتولیک در ظهور و استمرار سکولاریسم در دو سوی متفاوت دنیای غرب چه تأثیری داشته است؟ اینکه آلمانیها به رغم دیرینه فرهنگی و تمدنیشان و ریشه های تاریخیشان، چگونه مجذوب فرهنگ آمریکایی شده و بدان تأسی میکنند؟ اینکه فرایند تغییر دین در غرب (به ویژه آلمان) چرا سهل و آسان است و در این باره اقبال به اسلام در این کشور چه خاستگاه و عواملی دارد؟ و بالاخره اینکه کلیساهای کاتولیک را باید با مساجد گذشته در تمدن اسلامی مقایسه کرد و فرایند رشد کلیسا به عنوان یک نهاد موثر فرهنگی و اجتماعی در دنیای غرب از یکسو و فرایند زوال جایگاه مسجد در جوامع اسلامی به عنوان یک نهاد موثر اجتماعی و تمدنی چگونه بوده است و راهکار احیای این نهاد در تمدن آینده مسلمانان چه میباشد؟