فرهنگ امروز: در بخش نخست گفتگوی برنامه، مناظره تلفنی با حضور سجاد ریحانی، معاون سیاسی سازمان بسیج دانشجویی کشور و دکتر مصدق، مدیرکل محترم حقوقی دانشگاه آزاد اسلامی پیرامون بخشنامه جدید دانشگاه آزاد مبنی بر محدودیت فعالیت تشکل های دانشجویی در این دانشگاه برگزار شد. ریحانی در ابتدا بیان داشت: ما پیش از این در پروسه چند ماهه ای از سال قبل پیگیری کردیم اما متاسفانه از طرف دانشگاه آزاد پاسخی را دریافت نکردیم. متاسفانه در ۱۶ آذر سال گذشته در یک پروژه محدودسازی که از سال قبل آن و در قالب پیشنهاداتی در دانشگاه آزاد طرح می شد، در ۱۶ آذر به صورت بخشنامه ای به واحدهای دانشگاه آزاد پیرامون بسیج دانشجویی ابلاغ شد.
وی افزود: دغدغه اساسی این است که دانشگاه ما به صورت کلی نباید به جولان گاه جریان های سیاسی مختلف شود. لذا من احساس می کنم بهتر بود به جای آقای مصدق در خدمت آقای هاشمی، معاون فرهنگی دانشگاه می بودیم به خاطر آنکه فکر می کنیم این بخشنامه در یک پازل سیاسی طرح ریزی شده است.
در ادامه دکتر مصدق در همین باره بیان داشت: بنده خواهشم این است که در مرتبه او نگاه رسانه را درباره این بخشنامه بی طرفانه تر کنیم. بخشنامه ای که صادر شده انقدر در غلیان رسانه ای قرار گرفته من فکر می کنم محتوا و عنوان فراموش شده است. این بخشنامه بخشنامه تسهیل فعالیت تشکل های اسلامی- سیاسی و دانشجویی است، با تقویت رویکرد فرهنگی. در این بخشنامه ۱۴ صفحه ای تماماواحدهای دانشگاهی ملزم و مکلف شده اند که تسهیلات ایجاد کنند برای تشکل های دانشجویی از جمله بسیج دانشجویی و سایر تشکل ها. دوستان ما در بسیج دانشجویی هیچ وقت نفرمودند که عنوانش حمایت و ایجاد تسهیلات برای دانشجویان است، کجای آن محدودیتی ایجاد کرده تا ما پاسخگوی آن باشیم؟
ریحانی در پاسخ بیان داشت: اولا ما تا پیش از ابلاغ این بخشنامه جدید هیچ گونه مشکلی را در بدنه تشکل های دانشگاه آزاد نداشتیم. یعنی به صورت راحت و سهلی بسیج دانشجویی و دیگر تشکل ها به عنوان بازوان توانمند فعالیت های فرهنگی در دانشگاه آزاد فعالیت داشتند. اما متاسفانه صادرشدن چنین بخشنامه ای مسئولین واحدهای دانشگاه آزاد را در تعامل با تشکل ها دچار چالش کرده است. مقدمه همان چیزی که جناب دکتر گفتند جای سوال دارد. ایشان مستحضرند که بسیج دانشجویی به صورت واضح دارای قانون از مجلس شورای اسلامی در سال ۷۷ و شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۷۹ و اصلاحیه آن در سال ۸۸ است. به صورت واضح چنین بخشنامه ها و دستورالعمل هایی گویای خاص بودن تشکل بسیج دانشجویی است.
وی افزود: دوستان در یک فرافکنی رسانه ای احساس کردند که باید بسیج دانشجویی را متهم کنند به درخواست فراقانونی. در صورتی که آقای دکتر مصدق مستحضرند که شکایت ما به محکمه قانونی کگویای این است که ما اساسا انتظارات فراقانونی نداریم. ما می گوییم همان چیزی که قانون گفته است و دانشگاه آزاد نمی تواند تشریح کننده و تفسیرکننده جزئیات قانونی باشد که مجلس مصوب کرده است. در صورتی که دوستان آمدند آن را تشریح کردند و در آنجا محدودیت هایی را برای بسیج دانشجویی متصور شدند. به عنوان مثال بسیج دانشجویی به صورت رسمی عضو شورای فرهنگی دانشگاه است، در صورتی که این موضوع در بخشنامه محدود شده است.
در ادامه دکترمصدق اظهار داشت: متشکرم از ایشان که برای نخستین بار شفاف کردند که اشکال ادعایی ایشان و بسیج دانشجویی کجا هست. من اولا عرض کنم که دانشگاه آزاد اسلامی همواره از بسیج دانشجویی و اساتید حمایت کرده است، به طوری که ما امروز در تمام واحدهای دانشگاهی پایگاه بسیج دانشجویی و اساتید داریم. در حالی که این برای دیگر تشکل های یک سوم است. دوما بخشنامه ای که صادر شده است در تمام بندهای آن تسهیلات برای تشکل های دانشجویی از جمله بسیج دانشجویی ایجاد شده است. پس ظاهرا ایرادی ندارد و اینکه دوستان ما در همه جا اعلام کرده اند که این بخشنامه غیرقانونی است، پس تنها به یک بند از آن ایراد دارند. ما کاملا با دوستانمان معتقد هستیم که کاملا باید به مر قانون عمل شود؛ چه درخصوص بسیج دانشجویی و چه درمورد سایر تشکل ها.
وی افزود: دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان بزرگترین دانشگاه حضوری جهان دارای ۴۰۰ واحد است که در کل کشور گسترش پیدا کرده است. ما می بایستی یک رویه واحدی را ایجاد کنیم تا همه مسئولین واحدها در مقابل موضوعات واحد، تصمیمات واحدی بگیرند که دقیقا منطبق بر قانون باشد. ما قانون تشکیل، تقویت و توسعه بسیج دانشجویی را ملاک صدور این بخشنامه قرار دادیم و سر سوزنی از آن تجاوز نشده است. آئین نامه اجرایی این قانون که مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی است و در ماده ۹ و ۱۰ آن دقیقا حدود فعالیت بسیج دانشجویی دقیقا تصریح شده است. از دوستان نیز بسیار دعوت کردیم که به هیئت نظارت و شورای فرهنگی بیایند اما دعوت ما را بپذیرند. این موضوع یک موضوع سیاسی و فراقانونی نیست و در یک گروه کارشناسی قابل بحث و هضم است.
در ادامه ریحانی بیان داشت: آنچه ما عرض می کنیم نیز مطالبه قانونی ایست و مصاحبه هایی که دوستان بزرگوار شما انجام داده اند همان بعد سیاسی و فرافکنی ای است که بسیج دانشجویی مطالبه فراقانونی دارد. آقای دکتر جنابعالی حقوقدان هستید و مستحضرید که کار غیرقانونی حتی یک مورد هم باشد جای سوال و تردید دارد. ما در بدنه تشکل ها تا پیش از این هیچ مشکلی نداشتیم و از زمانی که این بخشنامه تاکید می کنم «غیرقانونی» با مفادی که غیرقانونی است براساس مر قانونی که مصوبات مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی دارد، موجب مشکل هم برای واحدها و هم برای تشکل بسیج دانشجویی شده است.
وی در نهایت خاطرنشان کرد: ما نیز ۳ هزار دفتر در سراسر کشور داریم و اگر بخواهیم براساس مر قانونی و یکسان عمل کنیم، باید از دستورالعمل یکسان برخوردار باشیم.
در بخش دوم گفتگوی «حذف و اضافه» مناظره دانشجویی با حضور میثم مهدیار، دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبائی و آرمان ذاکری، دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس برگزار پیرامون رابطه دانشگاه و جامعه برگزار شد.
مهدیار در ابتدای این گتفگو بیان داشت: بالای ۸۰ سال است که دانشگاه به کشور وارد شده است. من عمدتا از واژه وارد شدن استفاده می کنم، اینکه دانشگاه ما از دل جامعه ما بیرون نیامده است. شاید مهمترین چالشی که ما با دانشگاه داریم این است که ما از ابتدا با آن به عنوان یک نهاد بیرونی، وارداتی و ترجمه ای مواجه شدیم. می توانم بگویم در این مدت ۸۰ سالی که علوم اجتماعی به کشور وارد شده است، به نظرم نتوانسته هنوز با جامعه و مردم خود ارتباط برقرار کند و تبعات این را می بینیم.
در همین باره ذاکری بیان داشت: من فرمایش آقای مهدیار را زیرسوال می برم. به این دلیل که ما اگر با استفاده از همین علوم اجتماعی متهم در این ۸ دهه و پژوهش هایی که برای ما انجام داده است - حرف بزنیم نه حرف های کلی بگوئیم – آن زمان باید به یکسری پژوهش ها رجوع کنیم. من دو پژوهش را به طور مشخص نام می برم و نتیجه گیری می کنم. یک پژوهش ملی در سال ۱۳۵۳ انجام دادیم تحت عنوان گرایش های فرهنگی و نگرش های اجتماعی در ایران که مرحوم علی اسدی آن را انجام داد. در آن پژوهش یکی از مسائلی که در سطح ملی سنجیده شده بود، اعتماد مردم بود. در آن زمان ۵۳ درصد مردم گفته بودند که مردم به یکدیگر اعتماد دارند. این پیمایش در سال ۱۳۸۳ توسط آقای محسن گودرزی عینا تکرار شد و نتایجی که بدست آمد بسیار تکان دهنده بود. این درصد اطمینان به ۲۴ درصد نازل پیدا کرده بود.
وی افزود: این پژوهش نشان می دهد اعتماد اجتماعی مردمان در ۳۰ سال گذشته نصف شده است. اعداد و رقم های دیگری را نیز می توان در کنار آن قرار داد نظیر آمار طلاق که دو برابر شده است، نظیر آمار زندانیان که ۷.۵ برابر شده است در برابر افزایش ۱.۸ برابری جمعیت و... . لذا همین جامعه شناسی که امروز متهم است می گوید که ما در سیاست گذاری در جهت ایجاد اعتماد اجتماعی در جامعه شکست خورده ایم.
این کارشناس جامعه شناسی افزود: آنگاه همین جامعه شناسی در دو پیمایش سنجش سرمایه اجتماعی که در سطح ملی سال های ۸۱ و ۸۴ انجام داده است، می گوید مردم در میان اقشار مختلف بیشترین اعتماد را به دانشگاهیان دارند. یعنی در جامعه ای که در ۳۰ سال گذشته اخلاق و اعتماد اجتماعی افت کرده است و سیاست گذاری های ما در جهت ایجاد اخلاق جمعی شکست خورده است، همین دانشگاهی که می گویند وارداتی است همین مردم بیشترین اعتماد را بدان دارند. پس دانشگاه رسالت خود را در جهت ایجاد اعتماد اجتماعی به مردم به خوبی انجام داده است و امروز مردم دانشگاه را به عنوان نهاد مرجع می شناسند. بنابراین دانشگاه به صورت عمومی ارتباط خود را با جامعه برقرار کرده است و به گواه همین پژوهش های علوم اجتماعی، ارتباطات خود را بیش از بسیاری از نهادهایی که ریشه در سنت ما دارند با جامعه برقرار کرده است. در ادامه خواهم گفت اتفاقا این اعتماد مردم را چه عاملی تهدید می کند.
در ادامه مهدیار بیان داشت: اتفاقا اشاره خوبی داشتند که اعتماد مردم را چه عامل و نهادی تضعیف کرده است. من در ابتدا عرض کنم که مخالف با علوم اجتماعی و جامعه شناسی نیستم، بحث این است که آیا این علوم اجتماعی متعارف و موجود می تواند با واقعیت اجتماعی ارتباط برقرار کند یا خیر. وضعیت موجود در حداقل ارتباط به سر می برسد و باید آسیب شناسی کنیم تا بتوانیم آن را ارتقا دهیم. نباید سطحی نگاه کرد. اینکه یک پرستیژ رسانه ای برای استاد ایجاد می کنیم، بازنمایی رسانه ای می کنیم و یک پروپاگاندا برای دانشگاه ایجاد می کنیم قابل استناد نیست. من اتفاقا می خواهم عرض کنم که اتفاقا علوم اجتماعی یکی از زمینه سازان کاهش علوم اجتماعی در کشور بوده است.
وی ادامه داد: پژوهشی راجع به برنامه های توسعه ای نگارش شده پیش از انقلاب و پس از انقلاب انجام شده است. این پژوهش نشان می دهد که در سال های ابتدایی شروع هر برنامه توسعه ای ما یک جهش در افزایش میزان جرم و جنایت داریم. یعنی برنامه های توسعه به جامعه برای انسجام اجتماعی و ارتقای اخلاق جمعی، تازه سبب بروز یکسری چالش ها شده اند. علت چیست؟ بخاطر اینکه برنامه های توسعه براساس الگوهای جامعه شناسی متعارفی که در همین دانشگاه های ما تدریس می شود، نوشته می شود. توسعه ما همواره توسعه برون زا بوده است. ما کاری به نیاز جامعه و پیوستار فرهنگی اجتماعی جامعه نداشته ایم. ما الگوی غربی را آورده ایم و آموزش داده ایم و کم کم وارد سطوح سیاست گذاری شده است و برنامه های توسعه برون زا بدون توجه به پیوست های فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی تدوین شده است.
این دانشجوی دکتری جامعه شناسی وضعیت امروز جامعه شناسی کشور را ماکت دانست و گفت: من اساسا اعتقاد ندارم که ما جامعه شناسی یا علوم اجتماعی در ایران داریم. ماکتی داریم که نظریات و مفاهیمی خارج از حیطه تاریخی- فرهنگی ما تولید شده است و ما اینجا می آوریم و کاربست آنها را بررسی می کنیم.
وی افزود: به طور مثال امروز بحران آب و خشک سالی داریم که به حد فاجعه آمیز خود رسیده است. علوم اجتماعی ما امروز شروع کرده و جلسه برگزار کرده است که راجع به آب بیاندیشیم. ۸۰ سال است که علوم اجتماعی وارد ایران شده است اما امروز که تا اینجا پیش رفته ایم و هر فرد عامی می تواند این بحران را درک کند، علوم اجتماعی می خواهد درباره آن بیاندیشد. اساسا بدان فکر نکردیم تا تبدیل به سیاست گذاری شود. یعنی ما سورناها را از سر گشادش می زدیم. یعنی کاری نداشتیم که اقلیم ما دقیقا چیست، اما چون آنجا مارکس چیزی می گوید و نتیجه ای می گیرد ما همان را استفاده می کردیم. چون آن نتیجه برای ما یک بهره برداری سیاسی داشت؛ حال چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب.
در ادامه آقای ذاکری بیان داشت: من تاحدودی بیانات ایشان را قبول دارم. اینکه جامعه شناسی ما گاه از از میدان و مسئله خود شروع نکرده است، ولی آسیب شناسی کنیم که چرا چنین اتفاقی نیافتاده است که من پاسخ را ارجاع می دهم به آن جماعتی که نیامده از میدان شروع کند. اما من پژوهشی را اینجا دارم که از وضعیت اجتماعی ایران در سال های ۸۰ تا ۸۸ می پردازد؛ اعم از جرایم، اعتیاد، خودفروشی، تن فروشی، فقر و نابرابری، مهاجرت، طلاق و ... . سرپرست این پروژه پژوهشی آقای سعید مدنی بودند. شخص ایشان دو پژوهش مهم دیگر نیز انجام داده اند؛ یکی درباره اعتیاد و دیگری روسپیگری و آسیب شناسی کردند همین برنامه های توسعه ای را که ایشان نقد دارند. اما امروز آقای سعید مدنی کجاست؟ ایشان امروز در زندان هستند. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه به علوم اجتماعی امروز اعتماد نیست. علوم اجتماعی متهم است.
وی ادامه داد: نمی شود شما صبح تا شب به علوم اجتماعی نقد کنید که وارداتی است، سکولار است، غربی است و بعد کسی را که رفته است زحمت کشیده است و روی مسائل اجتماعی شما پژوهش کرده و نشان داده که در عمق جامعه شما چه فاجعه ای در جریان است، متهم به سیاه نمایی شود و راه به زندان یابد، آنگاه نباید از این علوم اجتماعی متهم و ناامن انتظار داشته باشیم مشکلی را حل کند.
وی افزود: برنامه های توسعه را همواره اقتصاددانان نوشتند، نه علوم اجتماعی ها. علوم اجتماعی ها همواره منتقد برنامه های توسعه بودند، اما کسی صدایشان را نشنید. آقای فرامرز رفیع پور همان زمان نوشته بودند: جای رشادت های سربازان ما در میدان های جنگ را زرنگی ها ما در صف های نانوایی خواهد گرفت. ولی از علوم اجتماعی انتظار داشتیم سرویس دهد به آن چیزی قدرت می خواهد عملیاتی کند. علوم اجتماعی نمی تواند این کار را کند. علوم اجتماعی می گوید اگر این کارها را کردید، با این پیامدها روبرو خواهید شد. می خواهید بکنیدش زندان، بکنید.
این دانشجوی جامعه شناسی اظهار داشت: امروز علوم اجتماعی از طریق واردکردن همین مفهوم علوم اجتماعی اسلامی به صورت نهادی در معرض تهدید است. آمده اند گروهی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ایجاد کرده اند به اسم علوم اجتماعی اسلامی. بعد آمده اند به سرعت بیش از ۲۰ دانشجوی کارشناسی ارشد گرفته اند. امسال ۴ دانشجوی دکتری گرفته اند. نه معلوم است اساتیدش چه کسانی اند، چه طرح درس هایش معلوم است و نه حاضرند به جای جداگانه ای بروند. یعنی علوم اجتماعی را ما به صورت بوروکراتیک، با اداره، با تصرف میزها بگیریم و بعد انتظار داشته باشیم کار کند.
ذاکری ادامه داد: ما امروز با جریانی روبرو هستیم که دانشجویان بدان می گویند میزگرایی اسلامی. بگذارید من این را بگویم. این آسیب شناسی حکومت دینی است. متاسفانه به دلیل آنکه کسانی که ابراز کنند که ما داریم در راستای اهداف حکومت دینی کار کنیم، اینها خواسته و ناخواسته از رانت بهره مند می شوند. امروز می آیند و می گویند ما می خواهیم علوم اجتماعی را اسلامی کنیم، به سرعت امکانات و نهاد در اختیارشان قرار می گیرد، بون رعایت شدن ضوابط علمی. اینها حف های من نیست. من بیانیه بسیج دانشجویی دانشگاه تهران در دوره ریاست فرهاد رهبر همراه ام است که می گوید تاسیس یک شبه و فاقد کارشناسی دانشکده علوم و فنون نوین و گروه جامعه شناسی اسلامی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
وی افزود: اینکه ما می خواهیم اساتید علوم اجتماعی را اخراج کنیم و از آن سو بخواهیم با بروکراسی و در اختیارگرفتن نهاد، یک دانشگاه جداگانه تاسیس کنیم و بگذاریم این علوم اجتماعی به حیات خود ادامه دهد. ولی نیائیم علوم اجتماعی را پس از ۸ دهه در داخل خود تخریب و نابود کنیم و به زور با بوروکراسی چیزی را جای آن بگذاریم که معلوم نیست، آنگاه علوم اجتماعی نمی تواند به ما کمک کند. انتظار نداشته باشیم علوم اجتماعی هر کاری که قدرت تصمیم گرفت بکند، راهش را نشان دهد. علوم اجتماعی به ما می گوید چه کارهایی چه تبعاتی دارد؛ می خواهد قدرت خوشش بیاید؛ می خواهد قدرت خوشش نیاید.
در ادامه مهدیار در همین خصوص بیان داشت: ما یک بحثی که همواره در مباحثه با دوستان داریم همین است که معمولا بحث خیلی زود از سطح جامعه شناختی خود خارج می شود و به گزاره های سیاسی تبدیل می شود. آیا با تعطیلی آن گروه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران مسئله علوم اجتماعی ما حل خواهد شد؟ قبلا چه می کرده این علوم اجتماعی که امروز نمی تواند کند؟ اتفاقا من فکر می کنم اینها فرافکنی های سیاسی است که کمکی به اصل مسئله نمی کند. درباره آقای پرفسور رفیع پور در همان دهه ۷۰ منتقد توسعه بود، اما جایگاه ایشان در علوم اجتماعی ما کجاست؟ ایشان کاندیدای انجمن جامعه شناسان شد ولی با فضاحت ایشان را بیرون کردند و نگذاشتند صدایشان شنیده شود. آقای اباذری در نشست ۸ دهه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران پس از ۲۰ سال تازه به این نتیجه رسید است که ما باید به بحث توسعه، عدالت و لیبرالیسم اقتصادی و تبعاتش برگردیم. آقای رفیع پور ۲۵ سال پیش این انذار را به ما داده است اما کتابشان هیچگاه در دانشکده ای مورد نقد و بررسی قرار نمی گیرد و بدان ارجاع داده نمی شود. آقای رفیع پور را در حاشیه گذاشته اند و طردشان کردند.
مهدیار گفت: اخیرا در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نقدی بر کتاب «توسعه و تضاد» ایشان شد. شما نقدها را بخوانید. در این علوم اجتماعی ما که هر روز یک چیز مد می شود ما برای آن نشست و گعده می گذاریم، اما ایشان ۲۵ سال پیش مسئله را فهمیده است و یکبار درباره اصل حرف ایشان نشست نگذاشته ایم.
وی ادامه داد: مثال دیگر آنکه آقای دکتر فرهادی از اساتید برجسته مردم شناسی دانشگاه علامه هستند، ۳۰ سال پیش هشدار مسئله آب را داده اند و در این باره پژوهش نوشته اند اما جایگاه ایشان کجای همین علوم اجتماعی که ایشان سخن می گویند است؟ لذا مسئله را معطوف نکنیم به یک تصمیم غلط یک دولت یا بخشی از حکومت. اینها به نظر من فرافکنی است.
این دانشجوی جامعه شناسی افزود: ایشان راجع به فعالیت آقای مدنی گفتند. اصلا بحث این است که پاردایمی که آقای مدنی بر طبق آن به مسائل اجتماعی ورود می کنند اتفاقا معضلات اجتماعی را تعمیق و مشروعیت می دهد. چون مفاهیم و چارچوب نظری که ایشان استفاده می کنند خود تولید نکرده اند. مثلا راجع به عدالت و رفاه اجتماعی در کشورهای سوسیالیستی مطالبی تولید می شود، همان ها را اینجا می آوردند ترجمه و تدریس می کنند. آقای ذاکری گفتند برنامه های توسعه را جامعه شناسان ننوشته اند البته چنین نیست. هم جامعه شناسان نوشته اند و هم اقتصاددانان؛ ولی اتفاقا همان نگاه اقتصاددانان و جامعه شناسانی که آنها را نگارش کرده اند مشترک بوده است.
در ادامه آرمان ذاکری بیان داشت: به هیچ عنوان قضیه علوم اجتماعی و بحث نسبت علوم اجتماعی با سیاست، نه فرافکنی است و نه شوخی. آقای دکتر فرامرز رفیع پور و فرهادی از ۲۰ سال پیش گفته اند. آقای فرامرز رفیع پور که شما می گوئید چرا صدایش را نشنیدند، مدتها در گروه جامعه شناسی دانشگاه شهید بهشتی مدیر گروه بودند. ایشان جز معدود جامعه شناسانی بودند که امکان پیدا می کردند در جلساتی که جامعه شناسان در بیت رهبری حضور پیدا می کند، بروند و حرف بزنند.
وی در انتها بیان داشت: اگر صدای علوم اجتماعی شنیده نشده است، چه کسی باید می شنیده است؟ حاکمان باید می شنیدند، قدرت مندان باید بشنوند. باید بشنوند سیاست ها را تغییر دهند. خصوصی سازی و اصل ۴۴ امروز بعد از ۲۰ سال توسط چه کسی حمایت و هدایت می شود؟ بحث، بحث دولت ها نیست. بحث بر سر اراده و گفتمانی است که بر کلیت نظام حاکم شده است. چرا بر اصل ۴۳ به اندازه اسل ۴۴ توجه نمی شود. علوم اجتماعی گفته این حرف را، اما قدرت توجه نمی کند. چرا دانشگاه تهران را مثال می زنید؟ حرف دانشگاه تهران را دانشگاه بهشتی بشنود خیلی مهم است؟ حرف دانشگاه تهران و شهید بهشتی را حاکمیت بشنود. حرف سعید مدنی را باید حاکمیت بشنود. سعید مدنی که می گوید وضعیت فقر و روسپی گری در این مملکت بحرانی است و باید خدمات اجتماعی بدهیم، نباید قراردادها را موقتی سازی کنیم، نباید نیروی کار را تعدیل کنیم، نباید سرمایه های اجتماعی را از طریق موقتی سازی های قراردادهای کار تخریب کنیم. باید به جریانات مدنی اجازه تشکل بدهیم تا از حقوق خود دفاع کنند؛ به معلمان، کارگران و ... . جامعه شناسی اینها را گفته است، اما قدرت تمایل به شنیدن آنها ندارد.
مهدیار در انتها بیان داشت: دقیقا اتفاقی که می افتد همین است که ما نظریه ای از پیش داریم، آن نظریه را بر واقعیت تحمیل می کنیم. نمی رویم به سراغ میدان و تحقیق نمی کنیم. بلکه با قطع یقین نظریه خود را تحمیل می کنیم. مفاهیمی یک جایی تولید می شود و کاری با مسئله و واقعیت اجتماعی نداریم. شما درنظر بگیرید هم اکنون امتحانات آموزش و پرورش در حال برگزاری است و ما ۱۲ میلیون دانش آموز و ۲ میلیون معلم داریم. الان ۸۰ سال از علوم اجتماعی کشور می گذرد و بالای ۳۰۰-۴۰۰ میلیون نفر فارغ التحصیل از آموزش و پرورش داشته ایم اما هنوز ۲ واحد جامعه شناسی آموزش و پرورش نداریم. بزرگترین پدیده پس از انقلاب اسلامی جنگ بوده است اما جامعه شناسی ما سکوت مطلق راجع به جنگ داشته است.
برنامه تلویزیونی «حذف و اضافه» کاری از شبکه سه سیما است که به مؤلفههای دانشگاه طراز انقلاب اسلامی و بررسی مسائل و مشکلات دانشجویان و دانشگاهها میپردازد. مخاطبان میتوانند از طریق شماره پیامک ۱۰۰۰۰۳۹۳ یا ایمیل Daneshgah@tv۳.ir با این برنامه تماس حاصل کنند.