به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر، در آستانه روز بزرگداشت صدرالمتألهین، نشست علمی «بازخوانی و بازتعریف علوم اجتماعی از منظر حکمت صدرایی» به همت «مجمع عالی حکمت اسلامی» و با همکاری «مدرسه علوم اسلامی امام صادق(ع)» برگزار گردید.
در ابتدای این نشست حجت الاسلام علی امینی نژاد به عنوان دبیر علمی جلسه به طرح مقدمه ای پیرامون علت تشکیل چنین جلساتی پرداخت و با بیان اینکه این جلسه سال گذشته نیز در زمان بزرگداشت صدرالمتالهین برگزار شد، گفت: این جلسات در راستای فرمایشات مقام معظم رهبری برای پیگیری راستا و ادامه حکمت اسلامی و تأکید ویژه ایشان بر این امر است.
وی در ادامه به بررسی سه محور از سخنان و تأکیدات رهبر معظم انقلاب در سالهای اخیر پرداخت و با اشاره به نقش کلیدی تأکیدات رهبر انقلاب بر تمدن بزرگ اسلامی در جهت دهی و تجمیع نیروهای درون جامعه افزود: اصل بحث تمدن اسلامی قبل از انقلاب اسلامی با مجاهدتهای انقلابیون و امام خمینی(ره) شروع شده است ولی من به خاطر ندارم که امام از این تعبیر تمدن اسلامی استفاده کرده باشند. رهبر معظم انقلاب با این بحث، یک نگاه وسیع و دوری را پیش روی فعالان جامعه قرار دادند و ما نباید به سطح پایین مباحث اکتفا کنیم.
حجت الاسلام امینی نژاد در تبیین محور دوم سخنان رهبر معظم انقلاب به بحث تأکیدات ایشان بر روی علوم انسانی و تحول در علوم انسانی و شکل گیری علوم انسانی اسلامی اشاره کرد و افزود: تشکیل تمدن اسلامی میسر نیست مگر اینکه روی انسانی اسلامی تأکید کنیم. می دانیم که در همه جای جهان علوم انسانی غربی حاکم است و اینگونه به ما قبولاندهاند که دانشهای غربی دانشهای نفس الامری و بدون پیش فرض است و کسی نمیتواند آنها را تغییر دهد. هر چند در برخی سطوح زندگی ما دین رعایت میشود ولی در جاهایی که باید کارها پی ریزی بشود، علوم انسانی غربی حاکم است. جوامع غربی هر چند در پی این علوم دچار مشکلاتی شدهاند اما بیش از آنها این جوامع ماست که دچار مشکلات و تعارضات شده است.
وی با اشاره به اینکه این محورها نقاط حساسی برای گذار جامعه به نقطه عالی است ادامه داد: محور سوم در سخنان رهبر معظم انقلاب که در ادامه همان محور سابق است، تأکید بر حکمت اسلامی به عنوان نقطه آغازین تحول در علوم انسانی است. یعنی اگر تمدن اسلامی بخواهد بر روی علوم انسانی اسلامی بنا شود باید روی حکمت اسلامی و نقطه اوج آن یعنی حکمت صدرایی بنا شود و ما تأکیدات ویژه ای از رهبری مبنی بر ادامه راستا و امتداد حکمت صدرایی برای تحول علوم انسانی در دست داریم.
وی در ادامه به برخی از مباحث و ظرفیتهای حکمت اسلامی که میتواند نقطهٔ آغازینی برای تحول علوم انسانی باشد اشاره کرد که از جمله آنهامیتوان بحث وجود ذهنی و اثر آن در خلاقیتها و ایجاد اعتبارات و فعالیتها و کنشهای اجتماعی و انسانی، بحث وحدت و کثرت، بحث علیت و قوانین پیرامونی آن، بحث قوه و فعل و حرکت و گونههای مختلف آن را نام برد.
وی در پایان با اشاره به اصول مشترک و وحدت آفرین حداقلی در جوامع غربی افزود: مبناییترین مباحث آنها بر مبنای خودخواهی است و این باعث میشود که چون بر نقطه وحدت آفرین جدی متحد نیستند، جامعه ای مستحکم نیز نداشته باشند در حالی که در مقابل در جوامع اسلامی ما نقاط وحدت آفرین جدی به واسطه اندیشه و حکمت اسلامی داریم که میتواند باعث استحکام جامعه اسلامی باشد.
حجت الاسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه دیگر سخنران این نشست علمی بود که به تبیین رابطه بین حکمت صدرایی و علوم اجتماعی پرداخت. وی در ابتدا با اشاره به پرسش در مورد اینکه رابطه علوم اجتماعی و حکمت صدرایی چیست گفت: دوگونه مقصود از این پرسش میتوان داشت؛ مقصود عده ای این است که آیا همان طور که علوم اجتماعی مبتنی بر مکاتب دیگر تحقق یافته است آیا میتوانیم از علوم اجتماعیِ حکمت صدرایی صحبت کنیم یا خیر؟
وی در پاسخ به این پرسش گفت: آنچه مشخص است این است که این علوم هنوز تحقق نیافته است و جناب صدرا هم در پی این نبودند و نمیتوان به صدرالمتألهین هم از این جهت ایرادی وارد کرد چرا که این اصطلاح خاص علوم اجتماعی از دیلتای به بعد به وجود آمد ولی سوالی که میتوان مطرح کرد این است که آیا این ظرفیت در حکمت صدرایی هست یا خیر.
رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در تبیین مقصود عده ای دیگر از پرسش چیستی رابطه علوم اجتماعی و حکمت صدرایی گفت: ممکن است عده دیگری این طور بفهمند که تأثیر حکمت صدرایی بر جامعه اسلامی چیست؛ یعنی اگر حکمت صدرایی در جامعه ای محقق شود و آن جامعه علوم اجتماعی تولید کند، آنگاه این علوم اجتماعی چگونه است؟ مانند حرفی که شهید صدر در مورد علم اقتصاد اسلامی میگوید که ما باید ابتدا یک جامعه اسلامی درست کنیم و پس از آن روابط اقتصادی آن را تحلیل کنیم تا بتوانیم به علم اقتصاد اسلامی برسیم.
حجت الاسلام خسروپناه در ادامه با اشاره به طولانی بودن مسیر عده ای که تفسیر دوم از سؤال چیستی علوم اجتماعیِ حکمت صدرایی را دارند، سخنان خویش را بر روی تفسیر گروه اول متمرکز کرده و گفت: تلقی من از علوم اجتماعی مجموعه ای از دانشهاست که با رفتار انسانی و جامعه سر و کار دارد و با نگاهی درجه دو به آن میتوان مباحث آن را در سه ساحت تقسیم بندی کرد: ۱- توصیف انسان مطلوب ۲- توصیف انسان محقق ۳- نقد و تغییر انسان محقق به مطلوب.
وی در ادامه افزود: مکاتب تبیینی به ساحت اول و دوم میپردازند و مکاتب انتقادی مثل مکتب فرانکفورت به ساحت سوم میپردازند، هر چند که دغدغه انسان مطلوب را هم ندارند. بخش اول به صورت خیلی روشن مبتنی بر مباحث فلسفی است. مثلاً کسی همچون هایک که یک اقتصاددان نئوکلاسیک نئولیبرال است، وقتی عدالت را مطرح میکند عدالت را برای آزادی مطرح میکند ولی رالز برای عدالت یک حقیقت و اصالتی قائل است و این توصیفها متأثر از نگاههای فلسفیشان است.
وی با اشاره به اینکه حکمت صدرایی در حوزه تفسیر انسان مطلوب بحثی ندارد، افزود: ما میتوانیم از حکمت صدرا چنین چیزی تولید کنیم و اتفاقاً تولید هم شده است. برای مثال علامه طباطبایی(ره) ذیل بحث تفسیر آیه ۲۰۰ آل عمران مباحثی را مطرح کرده است و پس از ایشان نیز شهید مطهری(ره) و علامه مصباح و نیز آیت الله جوادی آملی آن را ادامه دادهاند. ما با نگاه صدرایی و نگاه ربطی داشتن به عالم نوع نگاه مان به تمدن عوض میشود.
وی با اشاره به تعریفهای متفاوتی که میتوان با نگاه صدرایی از مباحثی چون قدرت و سیاست داد، افزود: برای مثال امام خمینی آنگاه که در مورد قدرت و سیاست صحبت میکند، نگاهی متفاوت دارد که از فلسفه صدرا و عرفان ابن عربی نشئت گرفته است.
وی با توضیح هفت لایه نیازی که مازلو نام برده است، افزود: مطمئناً با تغییر نگاه ما و بر اساس نگاه حکمت صدرا این طبقه بندی نیازها نیز تغییر خواهد کرد.
وی ادامه داد: وقتی سوبژکتیویته وارد و حاکم بر علم شد، نباید انتظار داشت که برخی مباحث را مطرح کند. در اینجاست که باید با نگاه صدرایی وارد شویم. نباید به صدرا خرده بگیریم که چرا صدرا این کار را نکرد. ما باید انجام دهیم. دیگر چهارصد سال شرح و تعلیق نوشتن بر اسفار کافی است.
وی در مورد ساحت دوم علوم اجتماعی و در پاسخ به این سؤال که آیا حکمت صدرایی میتواند در شناخت جامعه تحقق یافته به ما کمک کند، گفت: اینجا جایی است که اگر کسی گرایش پوزیتیویستی دارد میگوید خیر ولی به راستی اینگونه نیست. چراکه مثلاً در پرسش نامه ای که برای توصیف آنچه محقق شده پخش میشود، سؤالها بر اساس یک نگاه نوشته میشود و در واقع سؤالها خالی الذهن نوشته نمیشود و از این رو اگر انسان مطلوب عوض بشود نگاه به پدیدهها هم عوض میشود. در واقع حکمت صدرایی به صورت مستقیم بر توصیف انسان مطلوب و به صورت غیر مستقیم بر توصیف جامعه محقق شده اثر دارد.
وی در انتهای سخن خویش پیرامون اثر حکمت صدرایی بر ساحت تغییر انسان محقق به مطلوب با بیان اینکه همه تکنیکها بار ارزشی دارند، اضافه کرد: حکمت صدرایی حکمت توصیفی است نه توصیه ای ولی با واسطه میتواند بر توصیهها و فقه ما اثر گذار باشد. اثر گذاری حکمت صدرایی روی تکنیکها خیلی پیچیده است و من شش سال است روی آن فکر میکنم ولی اکنون نمیتوانم در مورد آن اظهار نظر کنم.