به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اطلاعات؛ سید محمود سجادی در یادداشتی نوشت:
من شخصاً اصطلاح «فولکلور» را برای اولین بار در سالهای کودکی و نوجوانیام در نوشتههای صادق هدایت دیدم و میدانیم که کلمهای است مرکب از دو واژه «فولک» (folk) به معنای مردم و توده، طبقات و به قول رایج امروز اقشار مختلف و «Lore» به معنای دانش، عقیده، اطلاع و آگاهی. و گویا نخستینبار توسط آمبرویز مورتن (Ambrois morton) در سال ۱۸۸۵ میلادی به کار رفته و از آن زمان به بعد کمکم بر زبانها و قلمها جاری شده و شهرت در خوری نیز پیدا کرده است. البته قبل از هدایت، پژوهندگان دیگری ـ چه خارجی و چه ایرانی ـ نسبت به گردآوری ادبیات شفاهی مردم کوششهایی داشتهاند که در ادامه به آن خواهم پرداخت.۱
باید گفت که ادبیات شفاهی ملل ـ و البته ایران ـ از زمانهای گذشته و بسیار دراز، آن زمان که انسان خود را شناخته و به کار و خلاقیت پرداخته و برای گریز از مرگ و گرسنگی، فعالیتهای معیشتی را شروع کرد؛ آغاز شده و گام به گام با انسان رشد و تعالی یافته است.
به این جهت ادبیات و فرهنگ شفاهی بر ادبیات و فرهنگ مکتوب تقدم دارد که اساساً قبل از اختراع خط و پیدایی ادبیات بهوجود آمده و به سوی ترقی و تکامل حرکت کرده است.
همزمان و همگام با اختراع خط و پدیداری ادبیات و هنر، رشد کرده و خود را با جوامع جدید تطبیق داده و همین جا باید گفت که ویژگی ممتاز «فولکلور»، جمعی بودن و اجتماعی بودن آن است.
فرهنگ توده، هنر عوام یا عامیانه یا مردمی است که ماحصل تجربیات چندین چند سدهای است که از گذشتگانمان برای ما باقی مانده و آینه روشن و تمام نمای آرزوها و آمال ملت و اقوام ایرانی است و بر نحوه و کیفیت زندگی تاریخی ما ناظر است.
فرهنگ فولکلور یا فرهنگ مردم به قسمتهای متعدد و متنوعی را مشتمل است؛ از جمله: واژگان مندرج در گویشها، آوا شناسی مجموعه لغات محلی و تفاوت آنها با لهجات وابسته به هم و مقایسه آنها با زبان رسمی، ضربالمثلها، چیستانها، ترانهها و اشعار محلی، موسیقی محلی، آلات و ادوات مورد استفاده مردم هر منطقه، ورزشها و بازیهای آنان؛ آداب و رسوم آن قوم (قوم، طایفه، عشیره، روستا و محلههای مورد نظر)، باورها و احیاناً خرافات، لالاییها و سرگرم کردن کودکان، بازیهای بچگانه، سوگسرودها و شادیانهها (اشعاری که در سوگ درگذشتگان خوانده میشود و بالعکس سرودههای شادی که در اعیاد و مجالس عقد و عروسی و ختنهسوران، رفت و برگشت سفر حج یا اماکن متبرکه دیگر (چاووش خوانی) و … که مادر این مقالت به بعضی از آنها خواهیم پرداخت.
پیشینه فولکلور پژوهی در ایران
تهیه و گردآوری فولکلور یا فرهنگ عوام از قدیم الایام تا حدی مورد نظر بوده و آثاری نیز در این زمینه موجود است، اما در زمان معاصر بهطور جدیتر به آن پرداخته شده و صادق هدایت جزو پیشاهنگان و راهگشایان این امر مهم و فرهنگی بوده است.
او اصول مدونی را برای تهیه این آثار که نوعاً و عموماً شفاهی هستند، ارائه و منتشر کرد و خود به طور فنّی سیستماتیک به این کار پرداخت. البته قبل از او چندین مورد از رضایتهای سامان داده شده و بهنجار در جهت گردآوری واژگانها و متلها و واسونکها و ترانههای عاشقانه روستایی و محلی و غیر آنها بخصوص از سوی خارجیان مقیم ایران صورت گرفته بود.
باید از هانری ماسه فرانسوی اسم برد که در سال ۱۳۰۱ ش، به ایران سفر و بهطور علمی و بهعنوان یک کار ارزنده پژوهشی غیرشخصی به گردآوری آثار و اسناد و ضربالمثلها و متلهای علمی همت گماشت و مبحث مردمشناسی را به طور عامیانه مطرح کرد. عنوان کتاب که بعداً در این زمینه به زبان فرانسوی منتشر کرد، معتقدات و آداب ایران است که خوشبختانه به فارسی ترجمه شده «کلنل لریمر انگلیسی» نام برد که همراه همسرش که در زمان جنگ بینالملل اول (۱۹۰۸ تا ۱۹۱۸ میلادی ـ ۱۲۷۶ شمسی) در ایران بوده، درباره فولکلور کرمان مناطق بختیاری و دزفول، تحقیقی هر چند ناقص اما سودمند انجام داد و مقداری از افسانههای آن مناطق را در کتابی با مشخصات ذیل گردآوری و در سال ۱۹۱۹ میلادی به طبع رسانده است:
Lorimer, D.L.R. and E.O. – Parsian, Tale, written down for the first time in the orginal kermani and bakhtiari and translation, ۱۹۱۹.
خانم «لریمر» در این کار سهمی بسیار ارزنده داشته و با دقت و علاقهمندی این کار را انجام داده است. کلنل لریمر در ایام یاد شده در کرمان، دزفول و مسجد سلیمان، مأموریتهایی داشته و آنها اوقات فراغتی داشتهاند و با حوصله تمام این کار را به سامان آوردند. در این کتاب واژگان لهجهها با خط فنوتیک (آوانگاری) نوشته شده و طبعاً خواندن آنها را تسهیل میکند.
آقای «اون والا» از پارسیان هند که پزشک میسیون علمی فرانسه در شوش بوده (بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۲ میلادی ـ ۱۹۲۸ تا ۱۳۹۰) کتاب کوچکی درباره لهجههای دزفولی و لری لکی نوشته که در آلمان چاپ شده است.
اولین گامها در راه جمعآوری موسیقی محلی ایران را کلنل محمدتقی خان پسیان، ابوالحسن صبا، معتمد وزیری، روبیک گریگوریان و … برداشتهاند. صادق هدایت نیز در این زمینه، بهخصوص روی ترانههای رایج در بین مردم، زحماتی کشیده که به چاپ رسیدهاند. فعالیتهای به سامان رسیده هدایت در زمینه فرهنگ عامیانه، به قرار زیر است:
ـ اوسانه: مجموعهای است متضمن پارهای از ترانههای عامیانه که به سال ۱۳۰۹ چاپ شد.
ـ نیرنگستان: رسالهای است در اعتقادات عامیانه که بیشتر جنبه مذهبی گرفتهاند و نیز آداب و رسوم خرافهآمیز بوده، ۱۲۰۹ش.
ـ فولکلور یا فرهنگ توده: چند مقاله درباره نمونه و دستورالعمل گردآوری و تدریس فرهنگ عامه که در سهشماره از سال دوم مجله ماهانه «سخن» به چاپ رسید.
ـ طرح کلی برای کاوش فولکلوریک منطقه: مقالهای پیرامون لزوم پرداختن به فرهنگ عامیانه و تحقیق فنی درباره آن که در شماره ۴ سال ۲ سخن چاپ شده است.
ترانههای عامیانه: مقالهای است که طی آن نمونههای جالبی از ترانههای عامیانه فارسی، راههایی برای نحوه درست خواندن آنها ارایه شد.
مثلهای فارسی: که به افسانهها و داستانهایی که مادران معمولاً بههنگام خواباندن اطفالشان برای آنها میخوانند یا میگویند، اطلاق میشود.
ـ جادوگری در ایران: این مقاله به زبان فرانسه نوشته شده و در سال ۱۹۲۶ میلادی در شماره ۷۹ مجله « le voilede asia » به چاپ رسید. ترجمه مقاله در مجله جهان نو، سال دوم مندرج است. هدایت علاوه بر گردآوری و تدوین سیستماتیک فرهنگ عامیانه، از آن جایی که نویسندهای رئالیست بود و با واقعیات عریان زندگی سروکار داشت، در داستانهایش نیز از زبان پرسبو ناژها که اغلب متعلق به طبقات فقیر و درمانده و عقب نگه داشته شده بودند، عبارات و کلماتی عامیانه و زبانزدها و حتی گاهی دشنامهایی را بیان میکند که میتوانند قسمتی از فرهنگ عوام باشند. استاد مجتبی مینوی در جایی نوشتهاند که هدایت بیش از ۲۰۰۰ ضربالمثل و عبارت عامیانه را در اختیار علی اکبرخان دهخدا قرار داد تا در لغت نامهاش از آنها استفاده کند.
با مطالعه کتاب «علویه خان و ولنگاری (۱۳۱۲ش) هدایت از زبان زن متکدی بیسواد تا حدی لمپن با تعداد زیادی ضرب المثل و عبارات عامیانه آشنا میشویم. البته قبل از هدایت، سیدمحمدعلی جمالزاده و حسن مقدم (علی نوروز) نیز زبان عامیانه را در آثار و داستانهای خود به کار برده و مقادیری از واژهها و عبارات فولکلور یک را به خوانندگان عرضه کردهاند.
اولین بحث روی فولکلور ایران توسط هدایت در مقالهای تحت عنوان: «ترانههای عامیانه» در اولین شماره مجله موسیقی (۱۳۱۸ش) چاپ شد و هدایت پس از تاکید بر اهمیت ترانههای عامیانه و ریشههای پیدایی آنها میگوید: «ترانههای عامیانه کاملاً با احتیاج هنری ملت تطبیق میکند. حس هنر و زیبایی در انحصار طبقات عالی و تربیت شده نیست.
نابغههای سادهای نیز وجود دارند که در محیطهای ابتدایی تولد یافته، احساسات خود را بیتکلف ـ بی تشبیهات ساده ـ به شکل آهنگهای ساده وترانههای عامیانه بیان میکنند. گاهی به قدری ماهرانه از عهده این کار بر میآیند که اثر آنها، جاودانی میشود. این نابغههای گمنام مولفین ترانههای عامیانهاند…»۲
ـاستاد محمد تقی ملک الشعرا بهار راجع به تصنیف و حراره مطالبی در کتاب سبک شناسی خود آوردهاند و در مجله ایشان یعنی نوبهار مقالهای با عنوان «آداب و رسوم مردمی در استرآباد» از محقق ناشناسی میخوانیم. که درتاریخ ۱۲۹۷ ش را دارد.
ـ محمد علی تربیت در مجله ارمغان که به مدیریت مرحوم حسن وحید دستگردی اداره میشد، مقالهای نوشت (یکی از شمارههای سال دوازدهم انتشار (۱۳۱۰ش) درباره جشن سده).
ـ سید محمد محیط طباطبایی در محلهای که خود موسس و مدیر آن بوده، مقالهای داشت با عنوان: «رسم خواستگاری در بیست سال پیش از این که به سال ۱۳۲۱ ش نوشته شده بود.
ـ دکتر سید محمد دبیر سیاقی در سال ۱۳۲۳ در جلد اول پشوتن مقالهای دارد با عنوان: «جامه سفید در مراسم عروسی».
ـ استاد منوچهر ستوده در مجله یادگار استاد عباس اقبال آشتیانی در سال ۱۳۲۳ مقالهای دارد با عنوان: «نمایش مراسم عروسی در جنگل مازندران». استاد رشید یاسمی و محمد علی فروعی و عباسی شوقی و دیگرانی که سالهای خدمتشان مشکور است، سالها قبل از هدایت، مقالاتی در مردم شناسی و فرهنگ مردم نوشتهاند. بعد از هدایت نهضت گردآوری فرهنگ توده جنب و جوشی شایسته در میان نویسندگان و پژوهشگران دانش اجتماعی به وجود آمد. دکتر صادق کیا جزواتی تحت عنوان «ایران کوده» منتشر کرد که چگونگی گردآوری فرهنگ توده را به شیوه علمی و سیستماتیک بیان میکند.
مرحوم حسین کوهی کرمانی روی ترانهها (دوبیتیهای ناپیوسته: فهلویات) و گونههای دیگر اشعار روستایی با تشویق و تمهیدات مرحوم حبیب یغمایی، تلاشی شایسته به کار میبرد، که ما حصل آن کتاب «۷۰۰ ترانه روستایی» ایران است.
میدانیم که ترانه یا ترانک به وزن مفاعلین مفاعلین مفاعیل (یا فعولان)، از دیرباز قسمتی از گنجینه منظومات خود ساخته و خودجوش روستاییان ایران بوده که از صداقت و زیبایی خاصی برخوردارند.
«یکی از انواع شعر…» «ترانه» است که از لفظ «تر» به معنای تازه و جوان گرفتهاند. (کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد ـ حافظ)۳ ترانه بعد از اسلام به دوبیتی و رباعی اطلاق شد، ولی کلمه رباعی برای دو بیتیهایی با وزن«لا حولُ و لا قوّه الّا بالله» به کار رفت۴ (از نوع رباعیات فلسفی خیام و رباعیات عرفانی بوسعید)؛ ولی دو بیتی یا ترانه یا اشعاری مانند سرودههای باباطاهر عریان یا فایز دشتستانی، فرهنگ روستایی ایران پر است از ترانههای نوع اخیر که کوهی کرمانی و زحمتکشان دیگر مقدار معتنابهی از آنها را گردآوری نمودند.
با دو بیتیهای باباطاهر همه آشنا هستیم، اما با توجه به فرهنگ توده یعنی موضوعی که مورد بحث ماست و مبتنی بر سرودههای مجهولالمولف است.
ضربالمثلها
همانطور که گفته شد، فرهنگ شفاهی مردم یا فرهنگ غیرمکتوب و غیر رسمی مبتنی بر لهجههای محلی به شاخههای مختلف تقسیم میشود. یکی از آن شاخهها «ضربالمثل»ها یا «زبانزد»ها هستند.همان شاهد مثالهایی که مردم برای محکمتر و مستندتر کردن سخنان خود و گاه بهعنوان چاشنی و زیبایی و ظرافت دادن به کلام خود میآورند. سابقه به کار بردن ضربالمثل بسیار دیرینه است و در ادبیات ما نمونههای آن فراوان.بعضی از شاعران از ضربالمثلها در شعر خود استفاده کردهاند که به آن «ارسال المثل» میگویند و ضربالمثلهایی را که از قبل بین افواه عوام رواج داشته است، به صورت نظم درآورده و در حقیقت گوشههایی از ادبیات توده را ثبت کردهاند. مثنوی شریف مولانا سر تا پاانباشته و مالامال از حکم و امثال است.
ضربالمثل دو قسم است: یکی امثال سایره که در محاوره و ادبیات مشهور و متداول بوده و مولوی آن را برای بیان مراد خود به کار برده است. دیگر آن که آفریده فکر و زاییده طبع سخندان خود اوست، یعنی همان ساختن و ابداع جملههای موجز و پر مغز که خاصیت مثل شدن را داشته است.
از نمونههای قسم اول:
هین مشو غرّه بدین گفت حزین
بار بر گاو است و بر گردون حنین
که مصراع دوم یکی از امثال قدیم فارسی است. حکیم سنایی گفته است:
جنس شاه است او و یا جنس وزیر
هیچ باشد لایق لوزینه سیر
هم سنایی در این مثل گفته است:
هست مهر جهان پر از کینه
سیر دارد درون لوزینه
گرز که بستانی و ننهی بجای
اندر آید کوه زان دادن زپای
حکیم اسدی گوید:
گر از کوه گیری و ننهی بجای
سرانجام کوه اندر آید زپای
گرچه هر دو بر سر یک بازیاند
لیک آن دو مروزی و رازیاند
در این مثال، مرغزی به جای «مروزی» هم آمده است. چنانچه حکیم مختاری غزنوی گفته است:
می دست و دلش مردمی و مردی کردن
چون شعبده مرغزی و حیله رازی است
وفاق عدوی تو با دوستانش
که از خدعه مرغزی باد و رازی
ـ مسعود سعد هم گفته است:
تو را چه نسبت با دیگران و این مثل است
که مرغزی را هرگز چه کار با رازی است
ـ ظهیر فاریابی نیز گوید:
تو ملک بردی و دشمن بگرد تو نرسد
که این مثل سخن مرغزی است با رازی
سوزنی سمرقندی نیز میگوید:
کی تواند ز حد ایشان جست
خصم کاین مرغزی و آن رازی است
حکمت این اضداد را بر هم ببست
ای قصاب این گرد ران باگردن است
جمله «گردران باگردن است»، از امثال قدیم است که در نظم و نثر فراوان آمده که این ضربالمثلها تماماً قبل از تصنیف مثنوی مولانا وجود داشتهاند. و همان طور که نمونه داده شد، شاعران دیگر قبل از او نیز آنها را به کار بردهاند، یا در ادبیات ذیل که از مثنوی مولوی (چاپ نیکلسون) و نیز مرحوم فروزانفر گرفته شـده و هر دو استخراج و استقصاء ادیب توانا «جلال همایی» نیز قرار گرفتهاند، امثال سایره در ادبیات مثنوی آورده شدهاند.
خلوت از اغیار آمد، نی زیار
پوستین بهردی آمد، نی بهار
مرد میراثی چه داند قدر مال
رستمی جان کند و مجّان یافت زال
***
او خورد از حرص طین را همچو دبس
دنبه مسپارید ای یاران به خرس
(دبس بر وزن خرس به معنای شیره خرما یا شیره انگبین است.»
بی ادب حاضر ز غایب خوشتر است
حلقه که چه کج بود نی بر در است
***
پس خداعی را خداعی شد جزا
کاسه زن کوزه بخور، اینک سزا
(مانند کلوخ انداز را پاداش سنگ است.)
***
این صفت کردن عرض باشد خمش
سایه بز را پی قربان مکش
***
او نمیدانست عقل پای سست
که سبو دایم زجو ناید درست
***
نام احمد نام جمله انبیاست
چون که صد آمد نود هم پیش ماست
***
عنکبوت ار طبع عنقا داشتی
از لعابی خیمه کی افراشتی
***
هر که را باشد مزاج و طبع سست
می نخواهد هیچ کس را تندرست
***
پیش مؤمن کی بود این قصه خوار
قدر عشق گوش، قدر گوشوار
***
بر سماع راست هر کس چیز نیست
طعمه هر مرغکی انجیر نیست
***
آنچه آبست، شب جز آن نزاد
حیلهها و فکرها باد است، باد
(آبست = آبستن)
کم فضولی کن تو در فکر قدر
در خور آمد شخص خر با گوش خر
***
گفت او را نیست الا درد لوت
پس جواب احمق اولی تر سکوت
***
ای مثل اندرز زمانه جانی است
جان نادانان به رنج ارزانی است
***
یار کرد او عشق دور اندیش را
کلب لیسد خویش، ریش خویش را
***
شیر بی دم و سرو اشکم که دید
این چنین شیری خدا کی آفرید
***
عاشقان را هر نفس سوزیدنی است
برده ویران خراج و عشر نیست
***
گوسفندان گر برونند از حساب
ز انبهیشان کی بترسد قصاب
و ضرب المثل دیگر که مولانا به زبان نظم و در مثنوی شریف خود به ثبت رسانده و آنها را بدین وسیله از خطر فراموش شدن حفظ کرده است.
با مراجعهای به کتاب گرانسگ «امثال و حکم» استاد لغوی بزرگ علامه علی اکبر دهخدا، نمونههای فراوان میتوان یافت که شاعران بزرگ و گاه نه خیلی بزرگ و متوسط، امثال سایره را در اشعار خود ضبط کردهاند.
مرحوم سرهنگ احمد اخگر که صاحب سیف و قلم بود و تحقیقات و تتبعات ادبی زیادی داشت و شعر هم میسرود، مجموعهای از ضرب المثلها فارسی را با زبانی شیرین و رسا به رشته نظم درآورده است.
مهدی اخوان ثالث، شاعر استاد، در کنار اشعار نغز و نابش، تفننهایی آورده و تعدادی از ضربالمثلها و امثال سایره را به نظم درآورده که در کتاب «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» او ثبت و ضبط شده است. نمونههای جالبی از آن آورده میشود:
توبه ام را بت مستی، به یکی جام شکست
اولین شیشه نبود این که در اسلام شکست
که اشاره دارد به مثل مشهور در عالم اسلام و اسلامیان: لیس هذا اول قاروره کسرت فیالاسلام.
شبهای تیره به که چراغان به می کنی
اسراف نیست هر چه کنی خرج روشنی
که اشاره دارد به حدیث یا ضربالمثل مشهور «لا اسراف فی السراج»: یعنی در چراغ در روشنایی صرفهجویی مکنید.
بماند از صخره کارون کران این صیحهام در یاد
ستم چون بگذرد از حد برآرد سنگ هم فریاد