به گزارش فرهنگ امروز به نقل از سایت انسانشناسی و فرهنگ؛ علیرضا کاظمی زاده در این خصوص نوشت:
این بحث مرتبط است با پایه تفکر اسلامی و سنجش آن با تفکر عمومی، چرا که اجتماع انسانی پایه ای عقلانی دارد که ، هم نظری و هم عملی است . لازم به ذکر است که، برقراری اصول و قوانین اولیه و ضروری عقل که هم بر جهان (یعنی بیرون انسان) حاکم است و هم بر سراسر اندیشه و ادراک (یعنی درون انسان) .
اندیشه و ادراک، به عنوان شناختن وجود و نیز به عنوان یک قوه شناختی، زیر پوشش قوانین عقلی است . تذکر : اصولی که ذیلآ توضیح داده می شود، هم در بحث وجودشناسی (Ontology) و هم در بحث معرفت شناسی (Epistemology) جزو اصول پایه و بنیادی است . نکته : این اصول در هر عقلی وجود داشته و نیاز به اکتساب و تعلیم ندارد (Axiom است)، بلکه اکتساب و تعلیم بر این پایه استوار است. اهمیت این اصول و قوانین در این است که، استدلال پذیر نیستند، بلکه شرط هر استدلالی، پذیرش این اصول است. این اصول متعلّق به هیچ فلسفه خاصی نیست و همه فلسفه ها از آن پیروی می کنند، بویژه فلسفه مشاء به عنوان یکی از فلسفه های اسلامی . شایان ذکر است که این اصول فلسفی در بخشی از کتاب مبدأ و معاد ابن سینا توضیح داده شده است .
اصول قوانین عام صوری و محتوایی دستگاه عقل نظری عبارتند از : ۱. اصل عدم تناقض اولین و مهمترین اصل ضروری عقل که امکان اجتماع دو نقیض را در تصورات و تصدیقات و عمل منتفی می کند. تناقض نه در قوه شناخت است و نه در جهان خارج. ۲. اصل ضرورت ثبوت هرچیزی برای خودش و یا امتناع سلب هر چیزی از خودش تذکر: در واقع این اصل ، اصل اینهمانی (Identity) است . ۳-اصل عدم تضاد ۴-اصل عدم تماثل محال است دو چیز عین هم باشد. استدلال: یعنی اگر دو چیز عین هم باشد آنگاه ، هزار چیز هم می تواند عین هم باشد و این محال است. نکته: این اصل بدیهی است و نیاز به استدلال ندارد . ۵-اصل عدم تکرر ماهیت و هویت ۶-اصل عدم ترجیح بلا مرجّح ۷- اصل احتیاج ممکن به علت ۸- اصل احتیاج ممکن به واجب ۹-اصل بطلان تقدّم یک چیز بر خودش ۱۰-اگر تقدم شئ بر خودش را به کار ببریم ، تناقض ایجاد می شود و این بسیار واضح است . ۱۱- اصل بطلان ترتّب یک چیز بر خودش ۱۲- اصل بطلان دور و تسلسل و اما در ادامه این مبحث ذکر موارد زیر تکمیل کننده بحث می باشد اصول استدلال شده ای که در همه نحله های فلسفه اسلامی به آنها استدلال می شود،و تفاوت عمدتآ در مدل ارائه استدلال ها می باشد ولی کلیّت اصول در تمام نحله ها مورد استفاده قرار گرفته است ، یعنی یک اصل واحد است با استدلالهای مختلف .
مثال :اصل تجرّد نفس : این اصل در تمام فلسفه های اسلامی پذیرفته شده است ولی، مدل استدلال ابن سینا با شیخ اشراق و با ملّاصدرا متفاوت است. هم چنین اصل اثبات واجب الوجود یا اصل وحدت واجب الوجود. اما اصلی به نام وجود عالم عقلی یا وجود عالم مثالی می باشد که فلسفه مشاء آن را نمی پذیرد. اصولی وجود دارد که در یک نحله از فلسفه اسلامی پذیرفته شده یا نشده است، در فلسفه اسلامی دیگر به طرف مقابل آن استدلال شده است مثل "اصل حرکت جوهری" که فلسفه مشاء آن را نمی پذیرد ولی در حکمت متعالیه صدرا اثبات و پذیرفته شده است و یا اصل وجود مثل عقلی که در فلسفه مشاء مورد پذیرش واقع نشده ولی در فلسفه اشراق و حکمت متعالیه پذیرفته شده است. و در انتها بحث جدلی الطرفین بودن ادله که در فلسفه مشاء و اشراق پذیرفته شده و در تمام فلسفه های اسلامی مورد استفاده قرار می گیرد ولی فلسفه غرب به آن توجهی ندارد.