به گزارش فرهنگ امروز به نقل از سایت انسانشناسی و فرهنگ؛ مسعود جعفري جزي در خصوص کتاب ریشه های ماکیاولیسم در کلیله و دمنه (جذور المکیافلیه فیکلیله و دمنه. مصطفی سبیتی. بیروت: دارالفارابی، ۲۰۰۰. ۳۸۳ ص) آورده است:
«بهترین کار آن است که نتیجهای خوب پدید آورد.» (کلیله و دمنه)
«هدف وسیله را توجیه میکند.» (شهریار)
بسیاری از اندیشهها، مفاهیم و فلسفههای عصر جدید ریشههایی در فرهنگ دورههای قدیم دارند. البته این بدان معنا نیست که عین این اندیشهها با همان تفصیل و ویژگیها دقیقاً در دوران قدیم هم وجود داشتهاند. جهان قدیم و جدید به ویژه در عرصة فکر و اندیشه کاملاً جدا از یکدیگر نیستند. پیوندهای این دو دنیا بسیار فراوان است. کتاب حاضر نمونهای از این پیوندها را به خوبی نشان داده است.
کتاب ریشههای ماکیاولیسم در کلیله و دمنه علاوه بر مقدمه و فهرست منابع، شامل سه باب است و هر باب مشتمل بر دهها موضوع فرعی است. باب اول به مفاهیم اساسی ــ مسائلی از قبیل: سرشت انسان، شرّ، منفعت، غرور، دوراندیشی، نقش دین و... ــ اختصاص دارد. مؤلف در باب دوم به مفهوم قدرت میپردازد: شاه، انواع حکومتها، شرایط احراز سلطنت، وزیران و ویژگیهایشان، فساد و صلاح شاه و وزیر، مشورت و مخاطرات آن، مجازات و پاداش، نقش فقر، نقش زنان و... . باب سوم به دیپلماسی، سیاست خارجی و جنگ و صلح اختصاص دارد. ویژگیهای سفیر، اهمیت مذاکره، دوست و دشمن سیاسی، ضرورت آمادگی برای جنگ و عدم امکان اجتناب از جنگ، مکر و حیله و عواقب آن، وضعیت اخلاقی خدعه و... از جمله مباحث فرعی این باب است.
مؤلف در مقدمّة خود به این نکتة اساسی اشاره میکند که کلیله و دمنه غالباً اثری ادبی قلمداد میشود که به لحاظ داستانی، بلاغی، زبانی و حفظ برخی آداب و رسوم کهن هندی و ایرانی اهمیت دارد و در مطالعات مرسوم چندان توجّهی به ابعاد فکری ــ سیاسی این کتاب نمیشود (ص ۱۶). از نظر نویسنده، کتاب کلیله و دمنهدرسگاه اندیشة سیاسی است (ص ۱۷)، خطاب اصلیاش به دولتمردان است (ص ۱۸) و بنیانگذار واقعبینی سیاسی است (ص ۱۸).
مصطفی سبیتی در بخشی از مقدمهاش به بررسی این احتمال میپردازد که آیا ماکیاوللی با متن کلیله و دمنهآشنا بوده است یا نه. او به ترجمههای کلیله و دمنه به زبانهای باستانی (عبری، لاتینی، سریانی کهن، اسپانیایی کهن، لاتینی منظوم، سریانی جدید) و زبانهای جدید رایج در اروپا (آلمانی) اشاره میکند و با توجّه به این که ماکیاوللی چندین زبان را بهخوبی میدانسته و در مناطق مختلف سفیر و دیپلمات بوده است، بعید نمیداند که او با این متن آشنا بوده یا دستکم با واسطه از مفاهیم بنیادی آن آگاهی داشته است. البته در خلال این بحث بهصراحت میگوید که به هیچ روی نمیتوان قاطعانه نتیجه گرفت که ماکیاوللی کتاب کلیله و دمنهرا میشناخته یا مطالعه کرده است.
مؤلف کتاب این احتمال را نیز مطرح میکند که تعبیر معروف ماکیاوللی که میگوید شهریار باید دلِ شیر و عقل روباه را باهم داشته باشد ملهم از باب «شیر و گاو» کلیله و دمنه باشد. در باب «شیر و گاو» کتاب کلیله و دمنه، دمنه مظهر مکر و دسیسه است و شیر مظهر شجاعت و قدرت. نکتة دیگری که نویسندة کتاب به آن توجّه کرده و حائز اهمیت است تشابه اوضاع و احوال تاریخی زمان پیدایش کلیله و دمنه ــ هم در اصل هندی و هم در روایت عربی ــ و آثار ماکیاوللی است. این وضعیت تاریخی خاص که مؤلف بهدرستی بر آن انگشت نهاده، عبارت است از انحطاط حکومت. در هر سه دورة تاریخی مورد بحث، حکومت دچار ضعف است، جامعه دچار هرج و مرج و پریشانی است و در عین حال خاطرة شکوه و جلال عصر طلایی گذشته هنوز زنده است. در هند که محیط اولیة تدوین این کتاب بوده، پس از حملة اسکندر حاکمیتی ملوک الطوایفی برقرار شده و سرانجام، بعد از شورشها و آشوبهای بسیار، حکومتی ضعیف که در روایت کلیله و دمنه دبشلیم در رأس آن قرار دارد، شکل گرفته است. این حکومت در حال جنگ با همسایگان است و در داخل نیز با شورش و آشوب روبهروست و ظلم و فساد گریبانگیر همة مردم شده است. در چنین اوضاع و احوالی است که بیدپای (بیدبا) که بزرگترین فیلسوف زمان است، در نقش ناصحی مشفق و در پاسخ به پرسشهای شاه ناتوان، طرح تازهای برای سیاستورزی در میاندازد.
همین وضعیت را در زمان تدوین روایت عربی کتاب به دست ابن مقفع نیز میتوان دید. در زمان منصور عباسی، حکومت بنیامیه پس از شورشهای خونین به پایان رسیده و دولت نوپای عباسیان هنوز به طور کامل مستقر نشده و با شورشها و آشوبهای گوناگون روبهروست. ابن مقنع در نقش بیدپای زمان و فیلسوفی که با دربار و دولت ارتباط دارد با ترجمة کتاب و افزودن بابهایی بر آن، میکوشد تا راهی نو در سیاستورزی باز کند.
در ایتالیای زمان ماکیاوللی نیز آشوب و کشتار همهگیر شده است و خود او نیز در کتاب گفتارها به این وضعیت اشاره میکند. هر سة این شخصیّتها از نزدیک با شخص حاکم و دربار ارتباط داشتهاند و از سیاست و راه و چاه آن آگاهی داشتهاند و در عین حال افرادی حکیم، فیلسوف و زباندان و آشنا با تاریخ بودهاند. بنابراین، میتوان گفت که اوضاع و احوال تاریخی مشابه، دانش فردی مشابه و جایگاه اجتماعی مشابه موجب شده است که این افراد آثاری مشابه پدید آورند.
مصطفی سبیتی در نگارش کتاب ریشههای ماکیاولیسم در کلیله و دمنه عمدتاً به سه منبع اکتفا کرده است: متن عربی کلیله و دمنه، کتاب شهریار ماکیاوللی و کتاب گفتارهای او. هرچند در برخی جاهای کتاب به چند منبع دیگر از جمله سراج الملوک طرطوشی، دیوان متنبّی، کتاب قوانین الوزاره و سیاسه المُلک ابوالحسن ماوردی والبدایه والنهایه هم اشاره شده است، اما کوشش مؤلف عمدتاً معطوف به نشان دادن شباهتهای محتوایی سه اثر یاد شده است. این که این کوشش تا چه حد سودمند بوده و چه دستاوردهایی داشته، موضوعی است که در جای دیگری باید به آن پرداخت.