به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ این مترجم درباره موضوع سود و زیان پیوستن به قانون کپیرایت جهانی اظهار کرد: راجع به قانون کپیرایت نظر من همیشه مثبت بوده است چون اگر میخواهیم وارد بازارهای جهانی شویم باید قوانین را رعایت کنیم. البته بحث پیوستن به قانون کپیرایت جهانی فقط مربوط به کتاب نیست و شامل تولیدات الکترونیک و دیگر مسائل هم میشود که خود آنها بحثهای متفاوتی را به وجود میآورد.
او افزود: بنابراین کار درست این است که در این موضوع در جهان امروز از قواعد جهانی پیروی کنیم. برای اینکه حالا بعد از عمری زندگی شرافتمندانه اروپاییها به ما میگویند راهزن! این اصطلاحی است که فرنگیها به ما نسبت میدهند. آنها تا میشنوند که ما ایرانیها بدون رعایت حق کپیرایت آثارشان را ترجمه و در کشورمان چاپ کردهایم. واکنش نشان میدهند و ما را راهزن خطاب میکنند؛ البته آنهایی که از وضعیت نشر کتاب در کشور ما خبر ندارند؛ وضعیتی که البته تقصیر فرد هم نیست، چون کشورمان به این قانون نپیوسته است. وگرنه وقتی برخی از ناشران با آنها تماس میگیرند و آنها را در جریان وضعیت نشر کتاب قرار میدهند و شاید مبلغ ناچیزی هم به آنها میپردازند آنها درک میکنند و میپذیرند.
غبرایی اظهار کرد: البته پیوستن به قانون کپیرایت مضار خودش را هم دارد، مثلا ممکن است در این صورت اثری به دست مترجمی ناشی سپرده شود و این قانون باعث شود که ترجمههای بهتر از این اثر ارائه نشود. با این حال باز هم پیوستن به این قانون در درازمدت آرام آرام کمک خواهد کرد که اینگونه مشکلات هم رفع شود. در این خصوص ما باید نگاه کنیم که کشورهای دیگر از جمله کشورهای همسایه مانند ترکیه و هند چگونه عمل کردهاند.
او در پاسخ به این سوال که با پیوستن به قانون کپیرایت جهانی مشکلاتی مانند ممیزی هم پیش میآید، چون اصولا هیچ مولفی حاضر نیست که اثرش با ممیزی ترجمه و منتشر شود و در این زمینه راهکار چیست بیان کرد: بله معضلات فراوانی وجود دارد که ما در این زمینه میتوانیم به تجربه کشورهای همسایه در این زمینه رجوع کنیم. مثلا ترکیه کشور مسلمان منطقه میتواند الگوی ما در این موضوع قرار بگیرد. در این زمینه باید کارشناسان حقوقی بررسیها را انجام بدهند و ما خیلی نمیتوانیم نظر کارشناسی بدهیم.
این مترجم در همین زمینه توضیح داد: از طرف دیگر هم ما بالاخره به عنوان مترجم در این مملکت زندگی میکنیم و حساسیتها را میشناسیم، ولی با این وجود واقعا وضع ممیزی در بعضی مواقع بسیار آزاردهنده است. به طور مثال من کتابی از ارنست همینگوی ترجمه کردم با نام «این ناقوس مرگ کیست» اما همین کتاب بدون اینکه هیچ استدلالی پشت آن باشد، شش سال است که مجوز چاپ نگرفته است. کتاب دیگری دارم که سه سال است معطل جواز نشر است. ما از این مسائل زیاد داریم که باید روشن شود و شترسواری دولا دولا نمیشود.
غبرایی گفت: امیدوارم بحثهای هستهای حل شود و در ادامه دیگر مسائل ما نیز کمتر شود.
او در خصوص وضعیت ترجمه آثار و کپی برخی از ترجمهها از روی دیگر ترجمههای موفق در کشور نیز گفت: همه این مسائل به خاطر مشکل اقتصادی است. مسلم است وقتی یک جامعه هنوز اقتصادش شکل نگرفته، مسائل سیاسیاش حل نشده و مشکلات اقتصادی زیادی دارد که بخش زیادی از آن با جوانان ارتباط مستقیم پیدا میکند در این وضعیت هر کسی به تصور اینکه در جایی دورهای دیده است یا مدت زمانی را در کشوری خارجی زندگی کرده خیال کند زبان آموخته است و میتواند کتاب ترجمه کند. درحالی که ترجمه در همه رشتهها بخصوص ادبیات تا زمینه مطالعه و اشراف به آن حوزه در فرد به وجود نیامده باشد، ناقص و زننده است.
غبرایی اظهار کرد: بنابراین مشکل اساسی این کار به بیکاری مربوط میشود و باعث میشود بسیاری به فکر ترجمه کتاب بیفتند چون گمان میکنند کار سادهای است. از طرف دیگر افراد بیکار دیگری هستند که به فکر تاسیس انتشارات میافتند و چون به سادگی میتوانند مجوز بگیرند شروع به چاپ و انتشار چنین آثاری میکنند؛ آثاری که نه ویراستار دارند و نه غلطگیری شدهاند.
او در ادامه درباره اینکه چرا مترجمان و نویسندگان در ایران تشکلی برای سروسامان بخشیدن به کارهای خودشان ندارند تا جلو سودجویی افراد را در مواقع لزوم بگیرد و به آنها واکنش نشان دهد، گفت: اساسا فکر میکنم این مسائل را جامعهشناس و کتابشناس باید بررسی کنند ولی نظر من این است که ما ایرانیها هنوز به کار جمعی عادت نکردهایم. بنابراین در حوزه مربوط به ادبیات و هنر که به خودی خود کار انفرادی را میطلبد خیلی نمیتوانیم کاری انجام دهیم. البته در حوزه ادبیات اینگونه است وگرنه در کار سینما که تقریبا غیر از نوشتن سناریو کاری جمعی محسوب میشود این زمینهها فراهم شده است. بنابراین در کار ترجمه و تالیف اساسا تا زمانی که کار به دست ناشر برسد فعالیتها فردی است.
غبرایی افزود: جنبه دیگر این است که ما فعلا در حال تمرین دموکراسی هستیم. به همین ترتیب سالها طول میکشد تا به کار جمعی عادت کنیم. مساله دوم دولتها هستند که مانع میشوند. دولتها معمولا هر جمع روشنفکری را در مقابل خود میبینند و تصور میکنند قرار است این روشنفکران جای آنان را بگیرند. در عین حال امر بر برخی از دوستان هم مشتبه میشود که اگر بتوانند به جایگاهی برسند بد نیست. این موضوع هم به خاطر آن است که هر کسی تنها به کار خودش نمیپردازد و در چنین فضایی این اطمینان حاصل نمیشود که مترجم و نویسنده کاری به مسائل سیاسی ندارد. البته در حوزه ادبیات استثنائاتی مثل یوسا هستند که حتی کاندیدای ریاست جمهوری هم شد، اما بعدها نوشت که من ماهی هستم و باید در آب شنا کنم و خشکی (سیاست) جای من نیست.
غبرایی ادامه داد: عموما و اصولا به عقیده من کسانی که کارشان قلم است باید به کار خودشان بپردازند. در کتاب «این ناقوس مرگ کیست» همینگوی میگوید: انسان جزیره نیست. اما در اینجا ما فعلا از کارهای جمعی بریدهایم و به شکل جزیرهای عمل میکنیم. امیدوارم روزی برسد که ما حول یک انجمن و مرکز کارها را انجام دهیم.