شناسهٔ خبر: 34063 - سرویس دیگر رسانه ها

«انتقاد سازنده» یعنی چه؟

اصطلاح انتقاد سازنده در جامعه‌ای که با کتاب و مطالعه بیگانه شده، چندان هم بی‌معنا نیست، زیرا مقصود از آن این است که منتقد در زمانه‌ای که اکثر آدمیان در خویشتن به چشم رضا می‌نگرند و تا کسی تشتش از بام نیفتد نمی‌گوید دوغ اش ترش است، نمی‌تواند به کسی از کهتر و مهتر گرفته تا شریف و وضیع نازک تر از گل بگوید، از این رو برای اهل نقد راهی جز توصیف «سجایای مرضیه و خصایل محموده» این و آن نمی‌ماند که در این صورت معیار نقادی هم یاوه می‌شود و منتقدان با آنکه هزار گونه سخن در دل دارند بر کناره می‌روند، زیرا با خبرند که گذرگاه عافیت تنگ است.

 

به گزارش فرهنگ امروز محمد بقایی ماکان در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت:

وقتی صفتی به اسمی اطلاق می‌شود به این معناست که کیفیت آن اسم عاریتی و قابل تبدیل است. در این روزها پرده برداری از چهره معاونان طالح شاهد بارزی است برای صفات عارضی، زیرا مُبین آن است که معاونان صالح هم وجود دارند. تاریخ هم گواهی می‌دهد که برخی از صالحانِ تازه به چرخ آمده، به محض شنیدن بوی کباب حقیقت شان را بروز دادند و معلوم داشتند که به صورتْ صالح و به سیرتْ طالح اند. ولی بسیاری از اسم‌ها دارای کیفیتی ذاتی و غیر قابل تغییرند، طوری که با صفت خود آلیاژ شده‌اند و تفکیک شان ناممکن است، مثل شیرینی برای عسل، تلخی برای حنظل و زیبایی برای پری رو. بنابراین اگر گفته شود عسل شیرین یا حنظل تلخ، توضیح واضحات است و از حشو قبیح هم دل گزاتر. به کار بردن ترکیباتی از این دست حکایت از آن دارد که گوینده آگاهی درستی از موضوع مورد بحث خود ندارد. یکی از این ترکیبات که در میان مردم مرسوم شده، اصطلاح «انتقاد سازنده» است که بسیار به کار برده می‌شود، بی‌آنکه کسی از خود بپرسد مگر انتقاد مخرب هم وجود دارد؟

البته اصطلاح انتقاد سازنده در جامعه‌ای که با کتاب و مطالعه بیگانه شده، چندان هم بی‌معنا نیست، زیرا مقصود از آن این است که منتقد در زمانه‌ای که اکثر آدمیان در خویشتن به چشم رضا می‌نگرند و تا کسی تشتش از بام نیفتد نمی‌گوید دوغ اش ترش است، نمی‌تواند به کسی از کهتر و مهتر گرفته تا شریف و وضیع نازک تر از گل بگوید، از این رو برای اهل نقد راهی جز توصیف «سجایای مرضیه و خصایل محموده» این و آن نمی‌ماند که در این صورت معیار نقادی هم یاوه می‌شود و منتقدان با آنکه هزار گونه سخن در دل دارند بر کناره می‌روند، زیرا با خبرند که گذرگاه عافیت تنگ است.

هر فرد و جامعه‌ای که مدام با مشکلات گونه گون مواجه است و کمال نمی‌یابد، از آن روست که عیارش نقادی نمی‌شود. منتقد واقعی نیک و بد موضوع مورد نظر خود را بررسی می‌کند تا انتقاد شونده به نقاط ضعف و قوت خود پی ببرد.از این بدفهمی است که معنای انتقاد در جامعه ما چنان که باید دانسته نشده و آن را بیشتر معادل عیب‌جویی و ذکر مصیبت به‌کار می‌برند، در حالی که این اصطلاح به معنای «به گزینی» و نشان دادن سره از ناسره است، حتی قرآن کریم هم در آیه ۲۱۹ سوره بقره عیب و هنر ام الخبائث را در کنار هم ذکر می‌کند و متذکر می‌شود که گرچه میخوارگی گناهی بزرگ است، ولی فوایدی هم در بر دارد، منتهی گناهش بیشتر از فایده آن است. حافظ هم با اتکا به همین شیوه تجزیه و تحلیل موضوعات است که به منتقد سفارش می‌کند: «عیب می‌جمله بگفتی هنرش نیز بگو/ نفی حکمت مکن از بحر دل عامی چند.» طبیعی است در زمانه‌ای که شمارگان کتاب در جامعه‌ای به کمتر از ۳۰۰ نسخه می‌رسد، نه تنها می‌شود برای خاطر «عامی چند،» محاسن را نقد کرد و فقط به معایب پرداخت، بلکه نام هر افترا و تهمتی را هم انتقاد گذاشت و به قول رئیس جمهوری: «در پشت پرده نقد به تخریب پرداخت.» حال آنکه وقتی کسی به عنوان ناقد موضوعی را مورد نقد قرار می‌دهد، قرار نیست فقط به معایب یا محاسن بپردازد. آنچه مورد نقد قرار می‌گیرد، یعنی به حدی رسیده که ارزش تجزیه و تحلیل را پیدا کرده. البته می‌توان چیزی را صرفاً مورد ایراد و خرده‌گیری قرار داد، یا فقط تحسین کرد، ولی هریک از این روش‌ها نام خاص خود را دارند که یکی عیب‌جویی و دیگری مداهنه است.

الگوی شناخته شده برای انتقاد در نزد منتقدان واقعی که در دنیای پیشرفته متداول است، این است که در نهایت سبب پدید آمدن موارد بهتری در همان زمینه شود، ولی چنین روشی در جامعه ما چندان که باید مورد توجه قرار نمی‌گیرد و انتقاد گاهی با کلماتی اهانت‌آمیز آمیخته می‌شود، شاید این هم علتی باشد از اینکه اصطلاح نادرست «انتقاد سازنده» باب شده که نشان می‌دهد معنای درست انتقاد در جامعه دانسته نیست و بسیاری از منتقدان ما الگوی پذیرفته شده جهانی را مراعات نمی‌کنند. گاهی برای پی بردن به‌میزان آگاهی کسی که در خصوص موضوعی اظهار نظر می‌کند، می‌توان توجه کرد به کلماتی که در آن زمینه به کار می‌برد. برخی از کسانی که لفظ نادرست «مُنَقِّد» را به جای منتقد و ناقد به‌کار می‌برند، مشمول همین کم آگاهی می‌شوند، زیرا کسی که به موضوعی دقت کافی داشته باشد، همه جوانب آن برایش اهمیت دارد. کلمه «مُنَقِّد» از آن رو نادرست است که ریشه آن یعنی «نقد» فقط به‌صورت مصدر انتقاد در باب افتعال معنا می‌دهد و بنابراین از آن اسم فاعل «منتقد» ساخته می‌شود، ولی هرگز در باب تفعیل به‌کار برده نشده تا از آن مصدر تنقید و اسم فاعل «مُنَقِّد» ساخته شود. شاید نکاتی از این دست برای «عامی چند» مهم نیاید، ولی بی‌تردید در بحث‌های تخصصی جای تأمل دارد.

از همین سهل انگاری هاست که برخی از اصطلاحات مثل «سنت»، «شعر» و «هنر» از معنای اصلی خود دور افتاده‌اند.

وقتی در تاریخ فرهنگ ایرانی تأمل می‌کنیم می‌بینیم که بسیاری از اندیشمندان و متفکران ایرانی پایه ریز مکتب نقد بوده‌اند که شوربختانه الگوی آنان بر اثر تهاجمات اقوام خشونت گرای بیگانه به تدریج از میان رفت و صورتی تهاجم‌آمیز به خود گرفت که روش انتقاد صحیح و مهرآمیز ایرانی هم یکی از آنهاست.