شناسهٔ خبر: 34165 - سرویس دیگر رسانه ها

نسبت‌سنجی علوم عرفی با علوم قرآنی

«مطالعات میان‌رشته‌ای با عنایت به قرآن» زیرساخت‌های محکمی را می‌طلبد. آنچه ما به عنوان علوم‌انسانی می‌شناسیم همچون اقتصاد، علوم‌سیاسی، حقوق و... در فضای عرفی دانشگاهی شکل گرفته‌است. علوم‌انسانی در مقام مقایسه با علوم دینی و مطالعات قرآنی، در نگاه اول در مبانی، متفاوت به نظر می‌رسند؛ چرا که در «مطالعات قرآنی» پیرامون علومی برآمده از «سنت» و در مطالعات مربوط به «علوم عرفی»، پیرامون علومی برآمده از «مدرنیته» صحبت می‌کنیم.

 

 

 

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه ایران؛ دکتر احمد پاکتچی در یادداشتی نوشت:

«مطالعات میان‌رشته‌ای با عنایت به قرآن» زیرساخت‌های محکمی را می‌طلبد. آنچه ما به عنوان علوم‌انسانی می‌شناسیم همچون اقتصاد، علوم‌سیاسی، حقوق و... در فضای عرفی دانشگاهی شکل گرفته‌است. علوم‌انسانی در مقام مقایسه با علوم دینی و مطالعات قرآنی، در نگاه اول در مبانی، متفاوت به نظر می‌رسند؛ چرا که در «مطالعات قرآنی» پیرامون علومی برآمده از «سنت» و در مطالعات مربوط به «علوم عرفی»، پیرامون علومی برآمده از «مدرنیته» صحبت می‌کنیم.  اما آنچه نباید از نظر دور داشت این است که علوم عرفی میراث مهمی از دوره سنت در خود نهفته دارند. ازاین رو، بسیار اتفاق می‌افتد که در مطالعات عرفی به ریشه‌های سنتی برسیم. کسانی که با متن‌پژوهی آشنا هستند، کاملاً به قرابت علوم عرفی با حوزه‌های مطالعاتی کتاب‌های مقدس، واقف‌اند.  بر این اساس، پرداخت به علوم دینی مثل فقه و کلام باید توأم با «نگاهی لایه‌شناختی» باشد. هم علوم قرآنی و هم علوم عرفی لایه‌هایی دارند و برخی از این لایه‌ها قدمت‌شان بسیار بیشتر از زمان تشکیل رشته‌هایی همچون جامعه‌شناسی، مدیریت و... است. از این رو، شاید برخی از این علوم به ظاهر جدید و امروزی به نظر برسند، اما در حقیقت پیشینه‌شان به زمان افلاطون و ارسطو بازمی‌گردد. در مطالعات میان‌رشته‌ای (علوم‌عرفی و علوم قرآنی) شناسایی این قبیل لایه‌ها از اهمیت بسیاری برخوردا‌ر‌است. اگر به دنبال رسیدن به ارتباطی درست و واقع بین این علوم هستیم، نخست باید لایه‌ها را شناسایی کرده و سپس نسبت این علوم را در لایه‌های مختلف مورد مطالعه قرار دهیم. اغلب مفاهیم جدید همچون «اقتصاد قرآنی» از رهگذر مفصل‌بندی و بازتعریف‌مفاهیمی که از قبل وجود داشته‌اند، ایجاد می‌شوند. اما نکته‌قابل تأمل در این زمینه بحث بر سر وجود این مفاهیم در زمان نزول قرآن و حضور ائمه معصوم(ع) است که در صورت «هست بودن‌شان»، بتوانیم پیرامون الزامات آن در «نصوص» بحث کنیم.  حقیقت این است که مفاهیم جدید به شکل امروزی در منابع دینی ما حضور ندارند اما این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که مفاهیم جدید یکباره هم بر ما نازل نشده‌اند. این مفاهیم در نتیجه سپری کردن مراحلی مشخص و ترکیب با مؤلفه‌هایی خاص ساخته‌شده‌اند و پیوسته در چرخه‌ای این چنینی در حال بازتولید هستند. از این رو، با تجزیه‌ای دقیق در این زمینه درخواهیم‌یافت که اتفاقاً  مؤلفه‌های اصلی در مفاهیم جدید، محصول عصر مدرن نیست و کاملاً در دنیای سنت قابل مطالعه‌اند و با پی‌جویی‌شان در متون دینی، قابل حصول هستند. برای رسیدن به تئوری‌های میان‌رشته‌ای (علوم عرفی با علوم قرآنی) مقتضیاتی «روش‌شناختی» و «زبانی» ضرورت می‌یابد. به این معنا که هر علمی حاوی یک‌سری مبانی معرفتی است که از آن تحت عنوان «اصول موضوعه» یاد می‌شود. پس از شکل‌گیری این مبانی، علم برای کشف داده‌های جدید، متد و روش‌هایی را تعریف می‌کند.  در تمام مراحل فعالیت‌های علمی، به یک سلسله «مصطلحات» نیاز داریم. از این رو، هر علمی «اصطلاحات» خاص خود را دارد که برای مطالعه علوم چارچوب تعریف می‌کند. بر این اساس، معادل‌سازی علوم اساساً ممکن نیست چرا که ما راجع به دو علم حرف می‌زنیم نه دو زبان. این در حالی است که در مطالعات میان‌رشته‌ای گاه بسیاری از اصطلاحات تنها در یکطرف از مطالعات موضوعیت دارد و گاه اساساً موضوع دو حوزه مطالعاتی با هم متفاوت است و مشابهت‌های احتمالی، برپایه مشاهداتی صوری است. از این‌رو، مطالعه‌کردن در مورد نظام اصطلاحات دو علم بشدت مبتنی بر «مبانی» آن دو علم و همین‌طور «نظام روشی» آنها است. نخست باید مبانی آن دو علم را مورد مطالعه قرار داد و سپس به تأمل در رابطه با نظام مصطلحات آن پرداخت، چراکه گاه دو امر یا دو پدیده از نظر ظاهری شباهت بسیار دارند، اما از نظر مبنایی، به تفاوت‌هایی آشکار برمی‌خورند.