به گزارش فرهنگ امروز به نقل از سایت انسانشناسی و فرهنگ؛ محمد احمدی در یادداشتی نوشت:
۱. اگر این روزها سری به راسته کتابفروشی های خیابان انقلاب زده باشید احتمالا متوجه تغییراتی که در این راسته اتفاق افتاده است شده اید. بعضی از کتابفروشی های قدیمی راسته انقلاب نسبت به گذشته تغییرات چشمگیری داشته اند. این فروشگاه ها فضاهای داخلی شان را بازسازی کرده اند، قفسه های بزرگ و قابل دسترسی برای مشتریان را جایگزین قفسه های قدیمی که فقط در دسترس فروشندگان بود کرده اند و در بعضی موارد نماهای بیرونی فروشگاه ها نیز بازسازی شده است. حالا مشتریان می توانند در فضاهای باز درون فروشگاه ها قدم بزنند، کتاب ها را از میان قفسه ها با دسته بندی های مشخص انتخاب کنند، ورق بزنند، با استفاده از کامپیوتر نام کتاب ها را به سرعت جستجو کنند و در بعضی موارد در کافه کتاب ها بنشینند و مطالعه کنند.
کتابفروشی های راسته خیابان انقلاب که سال ها به شیوه سنتی "بپرس و برو" یا "بپرس و بخر" با مشتریانشان تعامل می کردند این روزها رویکرد جدیدی را به کار می گیرند و البته به نظر می رسد دیر یا زود فروشگاه های بیشتری تغییرات مشابهی اعمال کنند. به عبارتی الگوی بازار سنتی که در آن مشتریان به بازار مراجعه می کنند، کالای مورد نیاز خود را طلب می کنند و می خرند (یا نمی خرند) با الگوی فرهنگی تری که در آن امکان انتخاب و ورق زدن کتاب ها در فضایی مناسب برای مشتریان وجود دارد جایگزین شده است. البته می دانیم که این رویکرد در عرضه کردن کتاب ها در کتابفروشی ها بی سابقه هم نیست و پیش تر در کتابفروشی های راسته (خیابان) کریم خان، مجموعه فروشگاه های شهر کتاب و برخی فروشگاه های دیگر در گوشه و کنار شهر رایج شده بود. نکته قابل ذکر این است که این تغییرات به تازگی به راسته کتابفروشی های انقلاب رسیده است و طی یک سال اخیر سرعت بیشتری گرفته است.
باید اضافه کنیم که تغییرات در راسته کتابفروشی های انقلاب محدود به کتابفروشی ها نمانده است. خوردن و خرید کردن رفقای همیشگی هستند. کافه قنادی قدیمی این راسته مدت هاست که رقبای دیگری را کنار خود می بیند. تعداد زیادی کافه قنادی، کافی شاپ و چند رستوران غذاهای فوری این منطقه را به نقطه ای محبوب برای "راندوو"، دور هم جمع شدن و گفتگو تبدیل کرده اند.
۲. در بحث در مورد کتاب، چند روند در فضای مجازی ایرانی قابل مشاهده است. یکی روندی است که احتمالا چندان خوشایند ناشران نیست و آن انتشار نسخه های الکترونیکی (غالبا فرمت پی دی اف) کتاب های قدیمی و گاهی جدید در سایت های اینترنتی مختلف و تب دانلود کردن و آرشیو کردن کتاب ها در قالب دیجیتالی است.
روند قابل بحث دیگر گرایش به صحبت کردن و نظر دادن در مورد کتاب ها در شبکه های اجتماعی گوناگون و وبلاگ هاست. برای نمونه ساختن تصاویر با کتاب ها یکی از از ژانرهای محبوب کاربران ایرانی اینستاگرام است. انتشار تصاویری از کتاب خواندن در خلوت و یا ساختن تصویر با کتاب ها با چینش های مختلف مانند قرار دادن کتاب در پس زمینه های مختلف در کنار فنجان قهوه، شکلات، میوه، آجیل و ... بسیار رایج است. حتی برخی ناشران از این فرصت استفاده کرده اند و از کاربران خواسته اند تا تصاویری که در برگیرنده کتاب هایشان باشد را برای صفحه اختصاصی ناشر بفرستند که در واقع شکلی از "انبوه سپاری[۱] " و استفاده از انرژی و توان جمعی برای تبلیغات است.
۳. رونق نسبی (ظاهری؟) کار کتابفروشی ها و رشد گرایش به صحبت کردن و نظر دادن در مورد کتاب ها و تفاخر و شاید در بعضی موارد تظاهر به کتاب خواندن در شبکه های اجتماعی چه معنایی دارد؟ به همه ی این ها این مساله را اضافه کنید که تنوع کتاب هایی که منتشر می شوند نسبت به گذشته بسیار بیشتر شده است. آیا این روندها نشان از رونق نسبی بازار کتاب و کتابخوانی دارد؟ اگر مروری بر مصاحبه های ناشران، نویسندگان و فعالان فرهنگی طی سال های اخیر بکنیم تقریبا همه از تیراژ پایین کتاب ها و ضررهای اقتصادی کار فرهنگی و نشر می نالند. به هر حال پاسخ دادن به این که چه نسبتی میان این رونق ظاهری و تیراژ کتاب ها و گلایه ها و نگرانی های ناشران و فعالان فرهنگی وجود دارد نیاز به یک تحلیل اقتصادی و اجتماعی دقیق و جدی دارد.
۴. آیا افزایش کافه نشینی ها، عکس یادگاری با کتاب ها انداختن و تنوع عناوین منتشر شده در بازار نشر داخلی نشان از به سامان بودن فضای فرهنگی ما دارد؟ بیایید فرض کنیم رونق نسبی در بازار نشر و کتاب وجود دارد. در این جا چند نکته قابل ذکر است. نخست این که سلیقه مخاطبان فارسی زبان (گروهی که فقط کتاب های فارسی را مطالعه می کنند و احتمالا در اکثریت هستند) به سلیقه ناشران و فعالان فرهنگی محدود مانده است. سلیقه ناشران هم، در کنار عوامل گوناگون، متاثر از محدودیت های بازار نشر داخلی است. از سوی دیگر به رغم اشتیاق برای یادگیری زبان های خارجی ما هنوز ارتباط محدودی با فضاهای فرهنگی، هنری و ادبی بین المللی و تحولات آن داریم. دیگر این که بیشتر ناشران بزرگ فاقد یک برنامه مشخص برای نشر هستند و بیشتر دلخوش پیشامدها و فرصت ها هستند. به همین ترتیب کم تر شاهد برنامه مطالعاتی جدی و تعهد به این برنامه ها در میان خوانندگان دست کم در شکل های جمعی آن هستیم. یکی از نشانه های این مساله عدم شکل گیری گروه ها و باشگاه های کتابخوانی[۲] است که به طور منظم و جدی فعالیت کنند. خواندن و صحبت کردن در مورد کتاب ها در شکل کنونی آن بیشتر شکلی آیینی برای گروه های کوچکی از افراد پیدا کرده است. آیینی که شامل رفتن و خرید کتاب از کتابفروشی ها، جمع شدن در کافه کتاب ها، تظاهر به کتاب خواندن در شبکه های اجتماعی مجازی، گفتگو در کافی شاپ ها و مانند این هاست. در واقع به نظر می رسد مصرف فرهنگی در این جا نه فقط برای بهره شخصی که به دلیل کارکردهای اجتماعی است که دارد. مثلا یکی از کارکردهای کتاب خواندن در این زمینه فرهنگی این است که موضوعی برای گفتگو با افراد همفکر و گروه های دوستان فراهم می کند یا امکان آشنایی های جدید را فراهم می کند. کتاب خواندن در چنین زمینه ای همچنین نوعی تفاخر و تظاهر به فرهنگی بودن و اهل مطالعه بودن است. البته این رفتارها محدود به کتاب نیست و دیگر کالاهای فرهنگی مانند فیلم، نمایش (تئاتر) و موسیقی را نیز در بر می گیرد. در چنین فضایی است که "هوس" به خواندن آن چه مد روز است و می تواند موضوع صحبت یا برطرف کردن کنجکاوی باشد جایگزین برنامه مطالعاتی منظم و هدفمند می شود.
۵. مشکل اینجاست که این شکل از مصرف فرهنگی کم تر شکلی انتقادی پیدا می کند و به ندرت فضایی برای بحث و نقد جدی در زمینه کتاب ها ایجاد می شود. و بازهم در چنین فضایی است که کتاب ها به تعدادی نقل قول کوتاه ِ قابل "کپی و پیست" کردن در فیسبوک، توئیتر، اینستاگرام، وایبر، تلگرام و مانند این ها تقلیل می یابد. در جهان جدید و زیر سایه تکنولوژی های نوین رسانه ای که دسترسی به افراد فوری شده است و عصاره های حکمت های بشری را می توان در چند خط از طریق وایبر و تلگرام و جز این ها به تشنگان یادگیری – که همیشه کارهای مهم تری از مطالعه برای انجام دادن دارند – منتقل کرد، کتاب ها را هم می توان در قالب چند نقل قولِ کوتاهِ بسته بندی شده به دیگران ارایه کرد و هم اهل مطالعه بودن خود را به رخ کشید و هم منشا خیر شد!
[۱] Crowdsourcing
[۲] Book discussion club