به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نیاز به آگاهی از وضعیت گذشته ما را به سوی سفرنامهها میکشاند. اطلاع از آداب ماه مبارک رمضان در ایران قرون گذشته یکی از مسائلی است که باعث میشود سری به سفرنامههای متعدد بزنیم و از ورای این نوشتهها خلق و خوی مردم را جستوجو کنیم.
به مناسبت قرار گرفتن در ماه مبارک رمضان بر آن شدیم تا در سفرنامههای عصر صفویه تورقی کنیم و برخی روایتها از شیوه و آداب آن را انعکاس دهیم. از این رو سراغ «سفرنامه كمپفر» نوشته انگلبرت کمپفر با ترجمه کیکاووس جهانداری و «سفرنامه شاردن» اثر ژان شاردن و برگردان حسین عریضی رفتیم.
در سفرنامههای خارجیان که در کسوت بازرگان، مبلغ و دیپلمات به ایران سفر کردهاند، خاطراتی به نگارش درآمده که از میان این آثار میتوان برخی رسوم ایرانی را به ویژه در سدههای گذشته پیدا کرد. رسومی که نویسندگان ایرانی کمتر به آن توجه داشتهاند و از طرفی نوع نگاه این سفرنامهنویسان به آداب و سنتهای ایرانی به دلیل ناآشنایی با جزئیات و فلسفه برگزاری آنها از اشتباهاتی در روایت برخوردار است. با وجود این از جمله آداب و رسومی که سفرنامهنویسان از آن حکایت کردند، آداب ماه رمضان در شهرهای ایران است.
غرش توپهای صفویها در ماه رمضان
انگلبرت کمپفر، مستشرق آلمانی در سال ۱۶۸۳ میلادی و در زمان شاه عباس اول (۹۹۶-۱۰۳۸هجری) از جانب دولت سوئد به عنوان سفیر به ایران آمد. وی نزدیك به دو سال در ایران اقامت داشت. کمپفر در بخشی از سفرنامه خود درباره مناسبت شبهای قدر مینویسد: «شبهاي قدر، يعني ۱۹، ۲۱ و ۲۳ ماه رمضان است. مردم در اين شبها که شبهاي استجابت دعا هستند، در مساجد يا در خانهها به دعا و نيايش ميپردازند.»
وی همچنین در صفحات دیگری درباره اهمیت ماه رمضان آورده است: «از اعياد دينى، عيد [پايان] ماه رمضان است كه آن را فصل روزه میگويند، و ماه نهم سال در تقويم اسلامى است. در اين ماه بود كه [به تصريح كتاب مقدس مسلمانان] قرآن بر حضرت محمد نازل شد. در اين ماه كه رمضان خوانده میشود، مردم همه در روز میخوابند و هنگام عصر بلند میشوند. هر روز غروب در مركز شهر توپ میاندازند تا هنگام [افطار] را خبر بدهند. مردم به شنيدن صداى توپ از خواب برمیخيزند و غذا میخورند و سپس به تلاوت قرآن و خواندن نماز مىپردازند. در نيمهشب دوباره غذا میخورند و شب را به روز میرسانند، و با دميدن سپيده صبح دوباره میخوابند. زندگى آنها در سراسر اين ماه بر اين روال است. با سرآمدن فصل روزهدارى، مردم همه جمع میشوند و گويا به مدت سه روز ضيافت دارند.»
شادی ایرانیان در یکم شوال
سر ژان شاردن،جهانگرد و فیلسوف بزرگ فرانسوی در ۱۶ نوامبر سال ۱۶۴۳ در پاریس بهدنیا آمد. ژان بعد از اینکه تحصیلات خود را به پایان رسانید، در سن ۲۲ سالگی تصمیم گرفت که نخستین سفر جهانگردی خود را از آسیا و هند شرقی آغاز کند که بیشترین تمایلش از این سفر، عشق به دیدن ایران بود.
شاردن دوبار به ایران سفر کرد که بار اول ۶ سال و در مرتبه دوم چهار سال در ایران ماند و زبان فارسی را یاد گرفت. شاردن نخستین جهانگرد اروپایی بود که توانست زبان فارسی را یاد بگیرد، بخواند و بنویسد و اولین کتابش را که مربوط به سفرهای ایران بود در سال ۱۷۷۱ میلادی در پاریس منتشر کند. در آن کتاب چگونگی مرگ شاهعباس دوم و بر تخت شاهی نشستن شاه صفی، پسر شاهعباس دوم را شرح میدهد.
«سفرنامه شاردن» از همان ابتدا شهرت و محبوبیت زیادی میان اروپائیان پیدا کرد، چه در میان عامه کتابخوان که مایل به خواندن عجایب سرزمینهای دور دست و افسانهای مشرق زمین بودند و چه آنها که نسبت به ویژگیهای اقلیمی و اوضاع اقتصادی و روابط اجتماعی ممالک دیگر کنجکاوی و دقت نظر بیشتری داشتند. مشاهدات شاردن از بدو انتشار مورد توجه نویسندگانی چون منتسکیو، گیبون، ولتر و رسو قرار گرفت. مثلا نظریه مشهور منتسکیو درباره تأثیر شرایط اقلیمی بر طرز فکر و روابط اجتماعی جوامع، مطروح در آثاری مانند «نامههای ایرانی» و «روحالقوانین»، به گزارشهای شاردن از ایران و هندوستان ارجاع دارد. گیبون نیز او را کنجکاوترین سیاح دنیای جدید میدانست.
گزارشهای شاردن درباره راه و رسم زندگی مردم، آئین دربار، وضعیت اصناف، معماری و فضای درونی منازل، محوطهسازی باغها، درختکاری و گیاهشناسی (حتی ثبت شیوههای پیوند زدن درختان میوه در ایران) و غیره جدای اینکه از دقت حرفهای او در جواهرسازی و پرداختن و توجه به جزئیات ایجاب میکرد، سرچشمه میگرفت، بیانگر جهانبینی عصر او نیز بود. شاردن به تبع روحیه جستجوگر زمانه در پی کشف روابط مکنون در واقعیت پیرامون بود و از همین دیدگاه راه و روش ایرانیان را میسنجید و نقد میکرد.
در بخشی از این سفرنامه درباره اهمیت ماه رمضان در دربار شاهان صفوی آمده است: «عصر روزی که برای به جا آوردن مراسم تودیع و خداحافظی نزد صدراعظم رفته، اظهار داشت که روز پیش یکی از حضرت شاه خبر آورده که معظمله به جای اینکه سفر قزوین را ادامه دهد، از میان راه بازگشته تا از طریق قم به شهرک تهران برود، و ماه رمضان را که ایام روزهداری است را در آنجا به سر برد.»
در قسمت دیگری از سفرنامه شاردن با اشاره به هشتمین روز سفر خود به تاریخ قمری اشاره کرده و در ترسیم رفتار ایرانیها در پایان ماه رمضان مینویسد: «روز هشتم، برابر با ماه شوال، آخرین روز رمضان، ماه دیده شد و مردم به دیدن آن شادمان شدند. زیرا ماه روزهداریشان به پایان رسیده بود.»
آنچه از مطالعه سفرنامه شرقشناسان درباره ماه رمضان و آداب روزهداری دریافت میشود رفتارهای مردم در روزگاران گذشته در برخورد با این ماه است که از چشم تیزبین غربیان دور نمانده است. اگرچه آنها از این ماه اطلاعات زیادی نداشتند و بر طبق دریافت خود به تفسیر برخی احکام آن پرداختهاند، با این وجود این ریزبینی آنها که اطلاعاتی درباره شیوه روزهداری ایرانیان در سدههای گذشته به ما میدهد در آثار نویسندگان ایرانی چندان قابل مشاهده نیست. بنابراین این کمبود اطلاعات درباره آداب و فرهنگ عامه در برخی رسوم و آئینهای مذهبی ما را ناگزیر مراجعه به سفرنامههای غیرایرانیان میکند.