شناسهٔ خبر: 34627 - سرویس دیگر رسانه ها

بررسی دنیای مجسمه‌ها

خالق برخی مجسمه‌های نصب‌شده در شهر اصفهان گفت: من حس و بیان خودم را در مجسمه‌ها ذخیره می‌کنم.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ مرتضی نعمت‌اللهی، خالق مجسمه‌های اصلی شهر اصفهان، متولد سال ۱۳۲۴ در این شهر است. او با عینک حال به همه ‌چیز می‌نگرد، حتی به آنچه در گذشته رخ داده است. مانند این‌که بیرون از گود ایستاده و تحت تأثیر اتفاق‌ها نبوده است.

1435391759880_53645.jpg

 

فاصله گرفتن از بلندپروازی‌های بی‌حاصل

 

نعمت‌اللهی با اشاره به دوران کودکی‌اش، توضیح داد: با توجه به خانواده‌ای که در آن به دنیا آمدم، باید ویژگی‌های اخلاقی خاصی فرا می‌گرفتم که اساس آن‌ها بر ساده زندگی کردن بود. در محیط خانواده با رعایت این اصل، از خواسته‌های دور از دسترس و بلندپروازی‌های بی‌حاصل فاصله گرفتم و با جدیت و اعتقاد بیشتری به همه امور زندگی پرداختم.

 

این مجسمه‌ساز گفت: کودکی من در دهه ۲۰ گذشت، دهه‌ای که کشور دچار بحران سیاسی نبود، اما از نظر اقتصادی هنوز به شرایط مطلوب اقتصادی نرسیده بود. به همین دلیل خانواده‌ام که جزو قشر متوسط جامعه بود، سختی‌هایی کشید. سختی‌ها در خانواده ما اتفاقی نبود، بلکه همراه با سختی زندگی می‌کردیم، ولی با توجه به روش تربیتی پدر و مادرم، من در این سختی‌ها بیشتر از این‌که از خیلی چیزها محروم باشم، بسیاری چیزها را کسب کردم.

 

به‌سوی هنر گام برداشتم

 

نعمت‌اللهی اظهار کرد: بعد از گذراندن مقطع ابتدایی و نیز دو سال تحصیل در رشته ریاضی در مقطع دبیرستان، تصمیم گرفتم تغییر رشته بدهم. آقای سُمباط در این تغییر نقش زیادی داشت. او شخصیت بسیار موقر و با ابهتی بود که مغازه‌ای برای فروش آثار آبرنگ داشت. نحوه برخورد و رفتار آقای سُمباط، آن‌قدر گیرا بود که کم‌کم من را به سمت نقاشی متمایل کرد. بعد از علاقه‌ای که به هنر پیدا کردم، به سمت نقاشی متمایل شدم و اصول اولیه را زیر نظر تاجمیر ریاحی یاد گرفتم. در آن زمان، مزه فوق‌العاده‌ نقاشی را زیر زبانم احساس کردم، آن‌قدر که ادامه دادن نقاشی برای من اولویت بیشتری نسبت به تحصیل در رشته ریاضی داشت.

 

او ادامه داد: احساس کردم رشته ریاضی مانعی در مسیر یادگیری نقاشی است. در واقع ریاضی را سدی بر راه عمیق شدن در رشته نقاشی دیدم بنابراین تصمیم گرفتم رشته ریاضی را ترک کنم و برای ادامه تحصیل به هنرستان بروم. این تصمیم سبب شد که رابطه من با خانواده‌ام خدشه‌دار شود. این نارضایتی خانواده هیچ‌وقت از ذهن پاک نشد و یک یاغی در خانواده به‌شمار می‌رفتم.

 

وی درباره موانع اقتصادی بر سر راه تغییر رشته‌اش نیز گفت: کل این تصمیم بر پایه رسیدن به ایده‌آل‌ها بود. در این راه اصلا به جنبه‌های اقتصادی توجهی نکردم. برای رسیدن به ایده‌آل‌ها و خواسته‌های زندگی این تغییر لازم بود.

 

مجسمه‌سازی جذاب شد

 

این هنرمند ادامه داد: با عبور از کنار آتلیه مجسمه‌سازی، تحصیل در نقاشی را به ‌سادگی رها کردم و راه خود را در مجسمه‌سازی ادامه دادم. کار در آتلیه نیز بسیار جذاب بود و من تمام‌وقت در آتلیه مشغول به فعالیت بودم. بستر این کار مداوم را مدیر هنرستان فراهم کرده بود و هنرآموزها در هر زمانی به آتلیه دسترسی داشتند.

 

وی همچنین اظهار کرد: در هنرستان بیشتر به جنبه مهارت‌آموزی توجه می‌شد. هنرستان در آموزش مهارت‌ها و ترفندهای گوناگون مجسمه‌سازی در ایران بسیار پیش‌رو بود اما در آن دوران همواره احساس فقر در زمینه بینش هنری در خود احساس می‌کردم. شاید به این دلیل که نسبت به مهارت‌ها، دانش چندانی به ما منتقل نمی‌شد.

 

این مجسمه‌ساز با بیان این‌که مطالعات جانبی خود را در دوران هنرستان انجام داد، گفت: با توجه به تعداد درس‌های نظری کمی که در دوران هنرستان بود، خواندن کتاب‌های درسی کم من را راضی نمی‌کرد. برای همین به سمت ادبیات رفتم و رمان‌هایی که برحسب‌ تصادف به دستم می‌رسید، سبب جهش فکری عظیمی در من شد.

 

نعمت‌الهی با بیان این‌که فعالیت‌های جانبی در کنار مجسمه‌سازی اوقات فراغتم را پر می‌کرد، افزود: در میان ورزش‌ها، بسکتبال را به‌صورت حرفه‌ای دنبال می‌کردم. مادرم توسط پدرش از نواختن فلوت محروم شده بود و این خاطره موجب شد تا از من برای تهیه ویلن حمایت کند، من نیز نزد اساتید موسیقی به یادگیری این ساز مسحورکننده پرداختم.

 

قبولی در دانشگاه سرآغاز جست‌وجو

 

وی همچنین اظهار کرد: ظرف فکری من از نارضایتی از مجسمه‌ها لبریز شده بود و برای رسیدن به چشم‌اندازی که هنوز نیز برای من ملموس نیست، باید از مسیر کنکور می‌گذشتم. خوشبختانه به‌دلیل مطالعه‌های جانبی بسیار فراوان، رتبه ۱۷ را در کنکور کسب کردم. در سال ۱۳۴۴ نیز در فضای دانشگاه تهران، مباحث روز دنیا مانند اگزیستانسیالیسم و سخنان سارتر و سایرین به‌آسانی در دسترس بود. این بمباران اطلاعاتی ما را مکلف به این کرد که دانش خود را در زمینه مطالعات و سیاسی بالا ببریم.

 

نعمت‌اللهی با اشاره به بهره‌هایی که از تضارب آرا در دانشگاه برده است، گفت: وقتی در حال جست‌وجو بودم، اندیشه من به‌صورت ناخودآگاه در حال شکل‌گیری بود. در ارتباط با تعاریف، خودکاوی می‌کردم و سعی داشتم تا یک سیستم فکری برای خودم دست و پا کنم، تا با آن دنیا را زیر نظر بگیرم، تحلیل کنم و از زیر و بم‌های تاریخ زمانه‌ام مطلع شوم. در رفت‌وبرگشت‌های بین اندیشه‌های مختلف، جایگاهم را یافتم و روی سکوی فکری خودم ایستادم.

 

او با بیان این‌که دانشگاه یک فرصت بسیار مهم در دوران زندگی هر فرد است، ادامه داد: دانشگاه این فرصت را به من داد تا با خیال راحت پرسه‌زنی فکری کنم، در این دوران بهترین استادان و همکلاسی‌هایم را یافتم و بهترین درس‌ها را هنگام اجرای پروژه‌های درسی در مواجهه با همه مشکلات و دردسرهایی که برای هم می‌ساختیم، گرفتم. رشد و جهش ما در این برخوردها سرعت می‌گرفت.

 

این هنرمند با تقدیر از استادان خود مانند دکتر امیرحسین آریان‌پور، بیان کرد: سیستم دانشکده هنرهای زیبا یک کپی از سیستم دانشکده هنرهای زیبای پاریس بود. به دلیل همزمانی بین اتفاق‌هایی که در وادی هنر در دنیا و شهر تهران می‌افتاد، اساتید ما مباحث درون کلاسی را به‌گونه‌ای مطرح می‌کردند که ما به سمت جست‌وجو و تحکیم پایه‌های اندیشه رهنمود می‌شدیم.

 

حس و بیانم را در مجسمه‌ها ذخیره می‌کردم

 

نعمت‌اللهی درباره بزرگ‌ترین شانس زندگی حرفه‌ای خود نیز گفت: بزرگ‌ترین شانس کاری من همکاری با فریدون رهنما به‌عنوان یکی از سینماگران و شاعران برجسته دوران بود. زیردست ایشان من به کار دکور و طراحی صحنه در تلویزیون پرداختم.

 

 

 

 

وی درباره نقش مجسمه‌سازی در دوران تحصیلش، تصریح کرد: من حس و بیانم را درون مجسمه‌ها ذخیره می‌کردم. کلیشه‌ای بخواهم بگویم، اگر آه و ناله‌ای بود، مجسمه‌سازی راه من برای خلاص از دلهره‌ها بود. مجسمه‌سازی ابزار زندگی من است.

 

رفتن به چهارراه حوادث هنری

 

این هنرمند با اشاره به دلیل تمایل به تحصیل در اروپا اشاره کرد و گفت: بعد از لیسانس، دانسته‌هایم را اندک می‌دانستم و نیاز به دیدن و فهمیدن در من هنوز فوران می‌کرد (این حس اکنون نیز هست) و رفع نیاز را در فرانسه که چهارراه حوادث هنری بود، می‌دیدم. می‌دانستم که اگر در این چهارراه بایستم می‌توانم شاهد تحولات هنری باشیم.

 

نعمت‌اللهی اظهار کرد: وقتی با دوستی که سمت استادی داشت، درباره موضوع رساله دکتری صحبت کردم، به من حرفی زد که خیلی تکانم داد. او گفت، تو یا باید انتخاب کنی که آدم کتابخانه بشوی یا بروی در آتلیه و گرد و خاک آتلیه را بخوری. هر کدام را هم انتخاب کنی، اشتباه نیست. فقط باید انتخاب کنی و هر دو را نمی‌توانی با هم داشته باشی. آنجا بود که ترجیح دادم و تصمیم گرفتم به آتلیه برگردم. فقط یک دفاعیه ساده مانده بود، اما احساس کردم گذراندن این مرحله می‌تواند تأثیر وحشتناکی در زندگی‌ام بگذارد، چون با فوق لیسانس می‌توانستم وارد سیستم آموزشی و هیئت علمی و دانشگاه شوم و این یعنی یک قدم دورتر از آتلیه.

 

بررسی دنیای مجسمه‌ها

 

وی درباره انتخاب متریال آثارش گفت: گِل به‌دلیل شکل‌گیری و تابعیتش از هنرمند بسیار فوق‌العاده است. از بین بقیه متریال‌ها نزدیک‌ترین متریال به گل را برنز می‌بینم، نکته مهم‌تر آن‌که برنز ماندگاری بیشتری نیز دارد. البته من به‌دلیل نوستالژی قوی‌ای که نسبت به برنز دارم، بیشتر به سمت برنز رفتم. در هنر معاصر متریال اصلا بحث ندارد، اما در کل، انتخاب متریال برای من از طرف ایده شروع می‌شود.

 

این مجسمه‌ساز ادامه داد: با شناختن متریال می‌توانید به قابلیت‌های آن احاطه داشته و در کار تأثیرگذار باشید. برای مثال، مجموعه آخری که در حال انجام آن هستم، اجرای آن را با فایبرگلاس رفتم، زیرا این متریال تنوع رنگی دارد و قطعا رنگ توانایی ایفای نقش جدی درون مجسمه‌ها را دارد.

 

نعمت‌اللهی با بیان این‌که اندازه مجسمه، بسیار به خود مجسمه‌ساز مربوط است، گفت: من تا هنگامی که به فعالیت‌های نمایشگاهی رغبتی نداشتم، سایز کارها را در مقیاس بزرگ‌تر می‌ساختم و فکر می‌کردم مجسمه‌ها را باید در شهر نصب کرد، برای همین در برهه‌ای کارهای بزرگ می‌ساختم. البته یک اثر در سایز کوچک نیز می‌تواند اثری کامل باشد، اما سعی بر این بوده که اجرایی از اثر ارائه کنم که توانایی ارائه در اندازه بزرگ را هم داشته باشد.

بهترین کاربرد مجسمه‌ها استفاده در محیط شهری است

 

او اظهار کرد: کار نمایشگاهی، مخاطب خاص دارد و من ترجیح می‌دادم که با وسیع‌ترین مخاطب ممکن درگیر باشم. با توجه به گستردگی و پیشرفتی که گالری‌ها در ایران داشتند، فضا را برای کار مناسب دیدم و ترجیح دادم که کار به‌گونه‌ای باشد که به جای حبس شدن در خانه یا در نمایشگاه، بیشترین ارتباط را با مردم برقرار کند.

 

این هنرمند با تأکید بر مهم بودن محل قرارگیری مجسمه بیان کرد: بهترین کاربرد مجسمه‌ها، استفاده شدن در محیط شهری است. در زمان گذشته معماری، مبلمان شهری و مجسمه‌ها در بطن یکدیگر بودند، اما با توجه به محدودیت‌های شهری و ناسازگاری بافت از منظر مناسب‌سازی، امروزه مکان مجسمه‌ها با محدودیت‌هایی روبه‌رو است.

 

نعمت‌اللهی با اشاره به این‌که سبک کار من این‌طور نیست که کارها را به ترتیب تمام کنم، گفت: مجسمه‌ها اغلب به این صورت ساخته می‌شدند که شاید یک مجسمه را به‌خاطر مجسمه دیگری ناتمام می‌گذاشتم و در رفت‌وبرگشت بین ساخت مجسمه‌ها، شاید مجموعه‌ای را تمام می‌کردم. احساسم این است که در این رفت‌وبرگشت‌ها مجسمه‌ها در هم تنیده می‌شوند.

 

وی ادامه داد: برای خلق، به خلوت نیاز است و تنهایی، برای خلق مضر است، زیرا تنهایی شما را به انسداد و بیهودگی سوق می‌دهد.

 

برای مخاطب کار کردن، نوعی تقلب است

 

این مجسمه‌ساز درباره نحوه ارتباط هنرمند و مخاطب بیان کرد: ارتباط مستقیم من با مخاطب شکل نمی‌گیرد، برای من مخاطبی وجود ندارد و مخاطب اول اثر، خودم هستم. البته همیشه نگران ارتباط بین مخاطب و آثار هستم، ولی این سبب نشده که سلیقه و ذائقه مخاطب را در خلق اثر وارد کنم. برای مخاطب کار کردن نوعی تقلب است از طرفی، هنر امری تبلیغی نیست و نباید هیچ‌گونه داد و ستدی در پروسه خلق اثر هنری وارد شود.

 

نعمت‌الهی ادامه داد: هنرمند اثر را برای خودش خلق می‌کند و اولین مخاطب اثر خود او است، چنین اثری می‌تواند تأثیرگذار باشد، وگرنه یک اثر به صرف کوشش، ارتباطی با هنرمند برقرار نمی‌کند.

 

نه مجسمه نصب می‌کنیم نه برمی‌داریم!

 

این هنرمند در مورد آسیب‌شناسی مجسمه‌سازی در شهر گفت: آقای سقاییان‌نژاد - شهردار سابق اصفهان - به صراحت اعلام کرد که شهرداری نه مجسمه‌ای را نصب می‌کند و نه مجسمه‌ای را برمی‌دارد، این تنگ‌نظری بود که شاهد آن بودیم. گروه‌های گوناگون، سلیقه خاص خود را دارند، اما گروهی که مسوولیت زیباسازی شهر را برعهده می‌گیرد، باید شامل کارشناسان باشد و با تغییرات جناحی عوض نشود، چراکه پای تخصص و علم در میان است و نباید در رفت‌وبرگشت‌های سیاسی، به شهر ضربه زده شود.

 

او اضافه کرد: محدودیت‌های موجود بسیار ناچیز هستند و هنرمند و هنرش می‌توانند از این محدودیت‌ها عبور کنند. نشان دادن اندام‌واره انسان به‌طور کامل برای من مسأله‌ای نبوده که ذهنم را درگیر کند. دغدغه من فراتر از این‌ها است. اصلا در دام ساختارهای جنسیت نیفتاده‌ام، مسأله من، خود انسان است.