به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛کتاب «همگرایی آسیایی، فرصتها و تهدیدات برای ایران» در پنج فصل و با سرفصلهای «همگرایی منطقهای در روابط بینالملل:بنیانهای نظری»، «همگرایی آسیایی تجربیات و چالشها»، «همگرایی آسیایی: بازیگران،ارادهها و طرحها»، «نمودهای همگرایی شرق و غرب آسیا» و «ایران و همگرایی آسیایی» تدوین شده است.
واژه آسیا، واژهای یونانی است
در مقدمه کتاب درباره اهمیت همگرایی ایران در آسیا آمده است: «ممکن است این موضوع مطرح شود که همگرایی در آسیا چندان ارتباطی با منافع ایران بهعنوان کشوری خاورمیانهای نمیتواند داشته باشد. در پاسخ، باید گفت که ایران به لحاظ موقعیت ژئوپلتیکی در هیچ منطقهای نمیگنجد و در عین حال، با زیرسیستمهای مختلف واجد پیوند است. نویسنده معتقد است که ایران اساسا کشوری آسیایی است و هویت خاورمیانهای تا حد قابل توجهی بر آن بار شده است. ایران در طول تاریخ دراز خود، همواره یکی از امپراطوریهای معظم آسیایی بوده و اساسا واژه آسیا را که واژهای یونانی است، اول بار هرودوت در اشاره به امپراطوری معظم هخامنشی و برای تفکیک قائل شدن بین جهان یونانی و غیر یونانی به کار برده است.» (ص ۴)
«همگرایی منطقهای در روابط بینالملل:بنیانهای نظری» عنوان فصل نخست کتاب است که نویسندگان به تقسیمبندی همگرایی در عرصه بینالملل اشاره کرده و آوردهاند: «در چارچوب نظریات همگرایی، عالیترین مرحله همگرایی، تشکیل دولتی جهانی است که اقتدار دولتها به آن داده شده باشد. فاصله وضع موجود در هر دورهای با وضعیت موعودی که این نظریات ترسیم کردهاند، در واقع شاخصی است که بهواسطه آن میتوان پیشرفت فرایند همگرایی را مورد سنجش قرار داد. به لحاظ نظری، دو سطح از همگرایی در روابط بینالملل میتواند وجود داشته باشد؛ یکی همگرایی سطح سیستمی که معطوف به فرایندی است که طی آن دولتها بخشی از قدرت تصمیمسازی خود در حوزههای سیاسی، اقتصادی و حقوقی را به نهادهای فراملی که در پهنه جهانی اقتدار دارند، تفویض میکنند. سازمان ملل، مهمترین نمونه چنین همگراییای است گرچه هنوز به دولتها پاسخگوست. سطح دوم همگرایی، معطوف به منطقه است و هنگامی رخ میدهد که تعدادی از دول که با یکدیگر قرابت جغرافیایی دارند، برای شکلدهی به یک اتحادیه اقتصادی و سیاسی فدرال گرد هم میآیند.» (ص ۱۴)
در فصل دوم «همگرایی آسیایی تجربیات و چالشها» مورد توجه نویسنده قرار گرفته و درباره چالشهای این نوع همگرایی مینویسد: «روند همگرایی در آسیا با چالشهای متفاوت دیگری نیز مواجه است. یکی از این چالشها، ناهمگونی روند همگرایی در این قاره است. برخلاف اروپا که روند همگرایی در آن دارای روند گسترشیابنده قابل درکی است، روند همگرایی در مناطق مختلف آسیا عمدتا متفاوت است.» (ص ۳۶)
ژاپن، باسابقهترین بازیگر درگیر در همگرایی آسیایی
«همگرایی آسیایی: بازیگران، ارادهها و طرحها» در فصل سوم کتاب گنجانده شده است. در این فصل با تمرکز بر کشور چین و نقش این کشور در همگرایی آسیایی میخوانیم: «بیتردید چین، مهمترین و تأثیرگذارترین بازیگر در روندهای استراتژیک آسیا از جمله همگرایی در وضعیت فعلی و تا آیندهای قابل پیشبینی است. از این رو، تبیین رفتار استراتژیک این کشور در آسیا و بهویژه در قبال روند همگرایی آسیایی از اهمیت ویژهای برخوردار است. برای تبیین موضع استراتژیک چین در باب همگرایی آسیایی باید به روند تکوین دولت توسعهگرا در این کشور و کار ویژههای سیاست خارجی توسعهگرای این کشور توجهی ویژه داشت.» (ص ۴۳)
در همین قسمت کتاب ژاپن یکی دیگر کشورهای مهم آسیا مورد ارزیابی قرار گرفته و درباره این کشور قدرتمند آمده است: «ژاپن، باسابقهترین بازیگر درگیر در همگرایی آسیایی بوده است و تأثیرات پایداری بر این روند گذشته است. به بیان بهتر، ژاپن بازیگری است که در شکلدهی به تحولات آسیا در قرون اخیر، بیش از سایرین تأثیرگذار بوده است. از این رو، واکاوی رویکرد این کشور به روند همگرایی با توجه به سابقه طولانی فعالیت این کشور و پیچیدگیهای آن، مستلزم توجه به عوامل و متغیرهای متعددی است.» (ص ۷۰)
فصل چهارم «نمودهای همگرایی شرق و غرب آسیا» نام دارد و نویسنده در رابطه با اهمیت منطقه خلیجفارس مینویسد: «منطقه خلیج فارس و کشورهای واقع در آن، به دلیل برخورداری از بیشترین ذخایر انرژی، طبعا از بالاترین قابلیتها در تأمین امنیت انرژی چین و پاسخگویی به نیاز استراتژیک این کشور برخوردارند. چینیها با درک این موضوع در سالهای اخیر، تلاشهای وسیعی برای ارتقای روابط خود با کشورهای نفتی این منطقه، بهویژه کشورهای اصلی آن انجام دادهاند تا در پرتو آن بتوانند سهم خود را از ذخایر این منطقه هرچه بیشتر افزایش دهند.» (ص ۱۰۴)
ثروت؛ وسیله ارتقای موقعیت در صحنه بینالملل
«ایران و همگرایی آسیایی» عنوان فصل پایانی کتاب است که با تکیه بر اقتصاد بزرگ و پیشرفته میخوانیم: «با دقت در تاریخ سیاست بینالملل، میتوان برخورداری از اقتصاد بزرگ و پیشرفته در مقیاس جهانی را شرط لازم برای تبدیل شدن یک کشور یا مجموعهای از کشورها به بازیگران تاثیرگذار به موازنه قدرت در این حوزه دانست. این شاخصه در اغلب نظریاتی که معطوف به بحث قدرت است، بهعنوان ویژگیای پراهمیت در نظر گرفته شده است. برخورداری از اقتصاد بزرگ و پیشرفته، از آن رو ویژگیای اساسی است که موجبات تولید و انباشت ثروت در مقیاسی گسترده را پدید میآورد؛ ثروتی که در مواقع لازم قابل ترجمه به قدرت و نهایتا ارتقای موقعیت در صحنه بینالمللی است.» (ص ۱۳۳)
در همین قسمت کتاب درباره تاثیر تحریمهای اقتصادی ایران آمده است: «ایران بهعنوان کشوری که در سه دهه گذشته زیر فشار مداوم غرب، بهویژه در حوزه تحریمهای اقتصادی بوده است، بهگونهای که میتوان گفت اقتصاد ایران بهتدریج از سرمایهگذاری و فناوری غرب (که اساس نوسازی صنعتی و صنعتی شدن آن در دوره پهلوی بر مدار فناوری و سرمایه آنان بوده است در پیامد تعارضات این سه دهه بهنوعی گسسته شده، امری که هزینههای بسیار و نوعی سردرگمی در سیاست صنعتی کشور را موجب شده است) اکنون با فضای جدیدی مواجه است؛ فضایی که به گونهای روزافزون در حال گشایش بیشتر است.» (ص ۱۴۲)
نویسنده در فصل پنجم درباره نتایج حضور تاریخی ایران در پیمانهای منطقهای مینویسد: «اگر به حضور تاریخی ایران در پیمانهای منطقهای نیز نگاه کنیم، درخواهیم یافت که ایران از قبل عضویت در این پیمانها که با حضور قدرتهای بزرگ شکل گرفته، نفع چندانی نبرده و بیشتر تعهداتی بر ایران بار شده است. از سوی دیگر، هنگامی که ایران این تعهدات را پذیرفته، طبیعتا مجبور به انجام آنها شده است. از همین روست که بهطور تاریخی اگرچه ایران در پیمانهای منطقهای متعددی مشارکت کرده، اما هیچیک از این مشارکتها نتایج موفقیتآمیزی برای سیاست خارجی کشور دربرنداشته است. واقعیت این است، که منافع ایران در این جغرافیا بیشتر با این دو قدرت{چین و روسیه} در تعارض است تا اشتراک، به همین جهت حرکت به سوی سازمان شانگهای باید با احتیاط بسیار صورت گیرد.» (ص ۱۶۰)
کتاب «همگرایی آسیایی، فرصتها و تهدیدات برای ایران» تالیف مشترک محسن شریعتینیا و زهرا توحیدی در ۱۶۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و به بهای ۱۰ هزار تومان از سوی اداره نشر وزارت خارجه در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.