شناسهٔ خبر: 35017 - سرویس دیگر رسانه ها

«کفش‌های مکاشفه» احمد عزیزی دوباره می‌آید

چاپ پنجم کتاب «کفش‌های مکاشفه» احمد عزیزی که چند سال است در کماست به زودی منتشر می‌شود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا، کتاب «کفش‌های مکاشفه» مجموعه‌ای از ۸۶ مثنوی احمد عزیزی است که در یک مجلد و در ۶۴۰ صفحه سروده و گردآوری شده است. این کتاب در قطع رقعی و با شمارگان ۲۰۰۰ نسخه توسط مؤسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین‌المللی الهدی برای بار پنجم تجدید چاپ خواهد شد.

 

ناشر در معرفی این کتاب عنوان کرده است: مثنوی «کفش‌های مکاشفه» یکی از پرمناقشه‌ترین آثار ادبی منتشرشده در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که نظرات بسیاری در پی داشته است. یکی از ویژگی‌های سروده‌های احمد عزیزی در این کتاب، صمیمی بودن شاعر با مخاطب است. اولین چاپ این کتاب در سال ۱۳۶۷ روانه بازار شد و در چاپ جدید آن، مجموعه تصاویری از این شاعر گنجانده شده است.

 

حسن عزیزی، برادر احمد عزیز، با امضای قرارداد تجدید چاپ این کتاب با انتشارات الهدی، از تلاش برای چاپ سایر آثار و دست‌نوشته‌های این شاعر خبر داد و اعلام کرد به زودی کنگره ملی شعر احمد عزیزی با همکاری اداره کل ارشاد اسلامی استان کرمانشاه برگزار خواهد شد. همچنین ابوالفضل عزیزی، فرزند احمد عزیزی، در این دیدار، از انتشار اولین مجموعه شعر احمد عزیزی به زبان کردی با عنوان «شون میلکان» در آینده نزدیک خبر داد.

 

احمد عزیزی زاده چهارم دی ماه ۱۳۳۷ در سر پل ذهاب استان کرمانشاه است. این شاعر که از ۱۵ اسفندماه ۸۶ به دلیل کاهش سطح هوشیاری به کما رفته بود، همچنان در وضعیت نیمه‌هوشیار در بیمارستان امام رضا (ع) در کرمانشاه تحت مراقبت است. وی پیش از بیماری توانست ۶۷ جلد کتاب شعر و نثر را به زبان‌های فارسی و کردی به چاپ برساند.

 

محمدحسین جعفریان، شاعر و مستندساز، در مقدمه چاپ چهارم کتاب «کفش‌های مکاشفه» آورده است: «بهار ۱۳۷۲ بود، با رضا برجی رفته بودم افغانستان. رفتیم به مناطق شمال شرقی. آن روزها این مناطق در شمار دورافتاده‌ترین نقاط جهان بود. تا شهر فیض‌آباد مرکز استان بدخشان با ماشین رفتیم و بعد آن پیاده. هفته‌ها و هفته‌ها. تا شهر اشکاشم و بعد تا روستاهایی در ساحل آمو دریا و نزدیکی مرز چین. فراموش نمی‌کنم، دو سه روزی در منزل یک روستایی میهمان بودیم. او در عمر پنجاه و چند ساله‌اش نه ماشین دیده بود و نه برق و نه شکر خدا تلویزیون... خانه‌ای داشت که کف آن با کاه فرش شده بود. در و پنجره نداشت دیوار کاهگلی امّا... امّا چند جلد کتاب داشت که سر ما به همان‌ها گرم شد. حیرت‌آور آن بود که یکی از کتاب‌ها مجموعه شعر قطور «کفش‌های مکاشفه» احمد عزیزی بود».